در این بخش کار پرستار در هنگام مواجه شدن با مریض های مسن و ناخوش احوال را بررسی میکنیم . بد حال یعنی اینکه وقتی بیماررا صدا میزنیم و یا حرکتش می دهیم نمیفهمد اکنون شیوه برخورد با این بیماران را در رشته پرستاری مرور میکنیم
- علائم حیاتی :
- تنفس عادی وطبیعی ( تعداد ۱۲-۱۸ باردردقیقه )
- برادی پنه ( کمتراز۱۰ باردردقیقه با عمق وریتم عادی )
- تاکی پنه ( سریع سطحی بیشتراز۲۴باردردقیقه )
- هیپوونتیلاسیون ( تنفس سطحی وغیرطبیعی)
...
من معمارم
انسان از زمان پیدایش و از زمانی که خود را شناخت به دنبال فراهم آوردن شرایطی مناسب برای زندگی خود بوده است. از همان روزهای غارنشینی تا به امروز چند مولفه در زندگی او نقش بسزایی و تعیین کننده داشته و دارد.
انسان به عنوان موجودی زنده و دارای قوه عقلانیت به آب و غذا، لباس، و از همه مهمتر محلی برای سکنا گزیدن دارد
مسکن که از واژه سکنا و به معنی محلی برای آرامش و رهایی از اضطراب و جایی مسکن گزیدن می آید.
عده ایی ترس از خطرات احتمالی را شروع مسکن می دادند و عده ایی آرامش و راحتی و عده ایی دیگر هم تکامل را مسیر پیدایش مسکن می دادند. به هر حال و به هر دلیل امروزه مسکن از مهمترین نیازهای انسان به شمار می آید. در این بخش می خواهیم چند ویژگی معماری مسکن قبل از اسلام و روایت و گفته معصومین را بررسی کرده و در نتیجه به مشترکات این ویژگیها دست یابیم.
رسول خدا (ص) از داشتن سعادت و خوشبختی هر مسلمان داشتن خانه وسیع و مرکبی راهوار و فرزند صالح است.
ویژگیی مسکن از نظر معصومین و امامان
1- محله و همسایگان خوب: امام علی (ع): ارزش و شرافت خانه به حیاط وسیع و شبستان نیکوکار و صالح است
2- استحکام بنا: رسول خدا (ص) خداوند متعال دوست دارد هر یک از شما هر گاه کاری می کنید آن را محکم و استوار کنید.
3- سقف خانه: امام صادق (ع) سقف خانه را به اندازه متعادل بسازید زیرا فراتر از آن جایگاه شیطان است.
4- وسعت و تمیزی: امام صادق (ع) یکی از راه های نجات و فایق آمدن بر مشکلات زندگی داشتن خانه ایی است که از وسعت لازم برای گنجایش فرد و خانواده اش برخوردار باشد.
5- رعایت شرایط زمان در انتخاب مسکن: امام صادق (ع) در جواب شخصی که گفت پدرم خانه ایی کوچک و تنگ داشت و من نیز در آن زندگی می کنم فرمود آن را بزرگ کن، شاید پدرت ناتوان یا ندان بود. این امر را نمایان می کند که امام خانه کوچک را برای خانواده بزرگ ترجیح نمی داند.
این موارد مختصر و ناچیز فقط چند نمونه از نظرات و عقاید امامان و معصومین در مورد بنا و ویژگیی های آن بود حال نوبت به بررسی مسکن در دوره های قبل اسلام و بررسی چند ویژگی آن می پردازیم.
1- مردم داری: رعایت تناسب میان ساختمان با انسان به عنوان مثال پنجره و روزن به اندازه که خورشید طلوع کرد نور مناسب وارد خانه شود. یا ابعاد اتاق به اندازه بستر و دیگر نیازهای آن بود.
2- پرهیز از بیهودگی: جلوگیری از اسراف و دوبارکاری و پیش بینی برای آینده
3- نیارش: از دیرباز در زمان ساخت بنا برای بارهای وارد بر آن پیش بینی لازم دیده می شود و ساختمان با مقاومت لازم آمادگی مقابله با شرایط های متفاوت را دارا بود.
4- درون گرایی: حفظ حریم خصوصی با توجه به مهمان.
مردم داری داشتن همسایه خوب
استحکام بنا نیارش
سقف خانه+ بهره گیری درست پرهیز از بیهودگی
شرایط، زمان و مکان درون گرایی
بله. در معماری قبل اسلام، همان عناصری استفاده و رعایت شده است که سفارشات معصومین بوده است. و خوب می دانیم که این دو در دو زمان متفاوت و دور از هم بوده است. ولی چند نکته مشترک بین آنها به وفور به چشم می آید، آسایش انسان، نیاز انسان، نیاز جامعه استفاده از اصول و فنون، احترام به انسان.
چه قبل و چه بعد از اسلام تاکید فراوان داشتند به مخاطب شناسی و احترام و آسایش است و برای این دغدغه افراد به کار گرفته شدند که بتوانند این دغدغه مهم را حل و به سرانجام نیک برساند.
آنها معماران بود. کسانی که از دیرباز به آسایش و راحتی انسان احترام گذاشتند و در کمک به بستری مناسب برای دنیای زمان خود بها می دادند. آنها می دانستند چرا ، چگونه، کجا، و چه زمان بسازند. و این همان مخاطب شناسی و احترام به اوست.
شرکت سرمایه گذاری مسکن، جهت تحقق مسئولیت اجتماعی خود در حال بررسی بافت های فرسوده کشور به منظور ساخت و احیای این بافت ها می باشد. بدین منظور وظیفه بررسی بافت فرسوده محله سیروس تهران واقع در منطقه 12 را به شرکت پارس مسکن سامان محول نمود. و این شرکت در قالب گزارش مطالعات و تحقیقات بازار و امکان سنجی اقتصادی، ساخت یک شهرک در این منطقه را مورد تحلیل و بررسی قرار داد و نتایج را به آن شرکت اعلام نمود.
اطلاعات بیشتر در: http://www.eranico.com/fa/content/28318#ixzz3Pf7uEa2M
منبع این مطلب سایت ارانیکو می باشد.
"واژههای کوردی در شاهنامهی فردوسی"
(این مقاله به نظرم برای دوستداران زبان کهن کوردی و حتی استادان زبان پارسی بسیار جالب است و بدون تعصب میگویم نشان از غنا و اصالت زبان کوردی به عنوان یکی ازشاخههای زبانهای هند واروپایی و زبانهای کهن فلات ایران میدهد،ای کاش اکثر استادان بزرگ زبان و ادبیات پارسی بدون تعصب در مورد زبان کوردی قضاوت میکردند و اعتراف به اصالت و غنای این زبان میکردند و یک گوشهی چشمی هم به این زبان مظلوم میداشتند.
اصل این مقاله که در سایت سارال خبر وجود دارد، متاسفانه مشحون از اغلاط املایی و نگارشی بود که توسط خودم بررسی و ویرایش نگارشی و املایی شده است.(من نمیدانم این دوستی که خودشان را دکتر فرهاد عزتی زاده شناساندهاند و نشانی اینترنتی و حتی ایمیل خودشان را هم ذکر نکردهاند و این مطلب را نوشته و البته زحمت هم کشیده،و نشان از سطح بالای آگاهی و سواد و دلسوزی ایشان دارد، چرا بدون ویرایش آنرا منتشر کرده است،چون کسی که به بررسی کلمات کوردی شاهنامه میپردازد حداقل خودش هم باید کمی سواد نوشتن و خواندن کوردی را هم میداشت.)ای کاش دوستانی که مقاله و مطلبی را چه به کوردی و چه به پارسی در اینترنت میگذارند در مورد املا و نگارش و زبان آن حساسیت به خرج دهند تا این کار رسم شود و دیگران نیز به خود اجازه ندهند مطلبی را همینطور الکی و بدون بررسی اغلاط آن در وب قرار دهند.ما باید هر کداممان بسان پلیس زبان خود باشیم.همچنین کسانی نیز که مطلبی را از سایتی میگیرند و در وبسایت خود قرار میدهند ابتدا منبع آنرا ذکر کرده و سپس حتما به بررسی اغلاط املایی و نگارشی آن بپردازند و تمنا دارم فقط کپی پست نکنند).( لطیف سلطانی)
در جای جای شاهنامه این نامهی باستان به کلماتی بر می خوریم که در لهجههای گوناگون زبان کوردی به صورت هماکنون نیز روزمره از آنها استفاده می گردد.این کلمات در ادب وزبان کوردی کاربرد دارند وبه گمانم از زبان کوردی به دیگر زبانهای مهاجرپذیر راه یافته اند .برخود بایسته دانستم که این لغات را به دوستداران زبان کوردی ارائه نمایم . می نگارم و می گویم که چنین کلماتی در شاهنامه وجود دارد و وجود اسامی و پهوانان و دیوهای متعدد در شاهنامهی کوردی(الماس خان کنولهیی) و نبود آنان در شاهنامهای که به فارسی نوشته شده است ما را به تامل وا می دارد .
پهلوانانی چون رستم یک دست و یاران وفاداری چون زرعلی و گلیم گوش و نبود این نامها در شاهنامهی فردوسی عرصه ای است که نیاز به کار و پژوهش ژرف تری دارد.
ریش: در زبان کوردی، ریش به معنی زخم است و همچنین مویی که بر چهره می روید .در کوردی ریش یک معنی استعاری نیز دارد و آن (دل ریش) مجازا به معنی آزرده و ناراحت میباشد.
کسی کو خرد را ندارد به پیش// دلش گردد از کردهی خویش ریش.
گند: با ضم حرف (گ)(گوند) درزبان کوردی به معنی ده و روستا می باشد:
سپاهی دد ودام و مرغ وپری// سپه دار با کین وگندآوری.
گندآور به معنی پهلوان و دلیر به کار رفته و معنی آن سالارگند و سرگروه است .کلماتی همچون گندیشاپور که بعدها در اثر استیلای زبان عربی به جندیشاپور تبدیل می گردد ، بی ارتباط با این کلمه نمی باشد.همال در کوردی (هاوماڵ ) تلفظ می گردد:
کشیدش سراپای،یکسر دوال// سپهبد برید آن سر ناهمال.
همال در کوردی (هاوماڵ) تلفظ میگردد. (مردن باشتره له هاوماڵ کهمی )که معنی آن چنین است که انسان در تلاش و کوشش باشد تا بتواند پیشرفت کند و از همال خویش عقب نماند.یا(مهگهر من هاوماڵ(همسن) تۆم)
دفتر، این کلمه در آیین کهن یارسان(آیین باستانی کوردها) به کتاب مذهبی آنان اطلاق می گردد.کلمهی دفتر به کرات در شاهنامه تکرار شده است و استاد میرجلالدین کزازی نوشته اند که دفتر از کلمه دیفترا (diphtra)گرفته شده است واین کلمه در یونانی به معنی پوستی است که بر آن مینگاشتهاند.
کنون رزم کاموس پیش آوریم// زدفتر به گفتار خویش آوریم.
شارسان این کلمه به کرات در شاهنامه استفاده شده است و در کوردی نیز کاربرد دارد و به معنی شهر و شهرهای بزرگ می باشد و شارستانییهت به معنی مدنیت و تمدن می باشد.
پسوئیان نام یکی از گروهها و لایهگان اجتماعی چهارگانهی دوران جمشید است که به کشاورزان و دامپروران اطلاق می گردید. این کلمه به صورت پهز اکنون در کوردی به معنی گوسپند(گوسفند) است.
برز در پارسی با ضم حرف (ب) تلفظ می گردد و در کوردی (بهرز) خوانده می شود(با فتح ب) وبه معنی بلند ومرتفع می باشد و برای بلندی قد وارتفاع کوهها وآدمها و ... بکار می رود.
به بالا شود یکی سرو برز// به گردن برآرد زپولاد گرز.
پاره، هم اکنون نیز به معنی پول و واسطه داد وستد در کوردی(کوردستان عراق) بکار میرود .در شاهنامه مادر فریدون به صاحب گاوی که فریدو ن از شیر آن تغذیه می نماید چنین می گوید :
وگر پاره خواهی، روانم تراست// گروگان کنم جان بدان کت هواست
نوند در کردی به معنی (نوون )یعنی گوساله یکساله می باشد ودرشاهنامه چنین است :
بیاورد فرزند را چون نوند //چو خرم ژیان، سوی کوه بلند و همچنین:
بیاورد ضحاک را چون نوند// به کوه دماوند و کردش به بند
در زبان کوردی (نوون) به معنی گاونر جوان کاربرد دارد و ممکن است ضحاک از لحاظ توانمندی به آن توصیف شده باشد .اما در گذشته در ایران بزرگ گاو مورد احترام بوده و این توصیف خالی از اشکال نمی باشد.دایه، به معنی مادر در کوردی رواج دارد وبه معنی کسی بکار می رود که نوزادی را شیر داده باشد. در داستان حماسی کاوه و فریدون و ضحاک ، گاوی را که در مرغزار فریدون از شیرش تغذیه نموده و می بالد،دایهی اوست :
بیامد،بکشت آن گرانمایه را // چنان بی زبان مهربان دایه را.
اروندرود، اکنون این رود در کوردی (ئهڵوهن) تلفظ می گردد.
ناو، در کوردی به معنی داخل هرچیزی است(نێو) و (ناودهروهن ) یعنی( میان دربند)و همچنین (نا) چوبی است که از تنه تراشیدهی درختان تهیه می گردد و میان آن را عمق دار می تراشند و به جای آبخور گوسپندان از آن بهره می جویند و همچنین اگر این وسیلهی چوبی از دو طرف دسته دار باشد به عنوان وسیلهی حمل کاهگل از آن استفاده می شود و آن را (ناوه) می گویند .اکنون کلمات ناو وهمچنین ناوی و ... از این کلمهی کوردی بر گرفته شده است .
سرسرکشان اندر آمد به خواب// ز ناویدن بادپایان در آب
یا: زبالا چو پی بر زمین بر نهاد// بیامد فریدون به کردار باد در زبان کوردی (پا و پێڵه)به معنی پا و پای افزار است و در محاوره و نوشتار کاربرد دارد.ویر در کوردی ههورامی به معنی فهم و دانش و حافظه است:
گزیدند پس موبدی تیز ویر //سخنگوی و بینادل و یادگیر
و یا: نه گهواره دیدم،نه پستان،نه شیر// نه از هیچ خوشی مرا بود ویر.
تم (با فتح ت)به معنی (مه) و این کلمه در شاهنامه در کلمه (تمیشه) و احتمالا به معنی بیشهی تاریک و مهآلود می باشد .
سلم و تور هر دو از فرزندان فریدون هستند و از لحاظ معنی و مفهوم در کوردی آنان را مورد بررسی قرار می دهیم :سلَم با کسر حرف س به معنی پیش نرفتن اسب در مکان ناشناخته است و اسب از ورود به آن مکان هراس دارد .این خصلت تا حدودی با ویژگیهای سلم همخوان است .تور نیز از فرزندان فریدون است و هردو در قتل ایرج سهیم می باشند و در کوردی به اسب یا استر رام ناشده، تۆر می گویند . به گمانم کلماتی چون تۆریان و تارانن از این کلمه بر گرفته شده اند.
فریدون در تقسیم بندی و بخش جهان بین پسرانش ، سرزمین توران را به تور می دهد . یعنی این نام بر گرفته از نام تور فرزند فریدون نمی باشد . در جغرافیای کنونی توران زمین فرارود است و با چین هم مرز می باشد .علاوه بر توران زمین فریدون چین را هم به او می دهد . در زبان کوردی ، پسرانی که نام تورج دارند و همچنین دخترانی که نام توران دارند ، در حالت تغییر اسم ، چه از باب نکوداشت و چه از باب خوارداشت ، توورگ نامیده می شوند و شاید پنداشت که کلمهی تورک تغییر یافته (توورگ) باشد .
کۆز جایگاهی است دایره مانند و گرد که با شاخه های درختان محصور می گردد و بره ها و بزغاله ها را در آن نگه می دارند . این جایگاه در داخل و یا در خارج سیاه چادر است . این کلمه در کوزه نیز وجود دارد و همچنین کوردان جنوب علف چشمه را کوَز می نامند .
سپهری که پشت مرا کرد کوز// نشد پست،گردان بجای است نوز.
بر (بهر) در کوردی به معنی دانه و تخم و ثمره، همچنین کره ای است که بعد از مشک زنی فراهم می گردد(بهرمهشکه) .
یکی داستان گویم،ار بشنوید// همان بر که کارید خود بدروید
چاشت در کوردی هرگونه وعده ی غذایی غیر از شام و نهار و صبحانه ، چاشت می باشد . (چێشت) همان چیز است و کلماتی چون ( چێشت) و ( چهشتن) از یک خانواده هستند.تو گر چاشت را دست یازی به جام// وگرنه خورند،ای پسر! بر تو شام.
شعر بالا گفتاری است از فریدون که به ایرج می گوید و برادرانش را به او از نظر ناراستی و کژ رفتاری معرفی می نماید.
سوور، سوور در کردی (سوور ) تلفظ می گردد و به معنی شادی و پایکوبی و عروسی(سوورانه) می باشد.
بدو گفت شاه ای خردمند پور!// برادر همه رزم جوید ، تو سور
به داغی جگرشان کنی آژده //که بخشایش آرد بر ایشان دده
آژ در کوردی کلهری به معنی دوختن است . اما دوخت درشت و با فاصله ، مثلا دوختی که به وسیلهی جوالدوز صورت بگیرد .به همین مناسبت می توان معادل خیاط را ( آژدهر ) گذاشت .
بروی در کوردی (برۆ) به معنی ابرو است و در شعر فردوسی نیز چنین است :
همه دل پراز کین و پرچین بروی// بجز جنگشان نیست چیز آرزوی
میان بسته دارید و بیدار بید// همه در پناه جهاندار بید
(بوید) در زبان کوردی جنوب به معنی بودن است و در کردی لکی ولری همان( بید) تلفظ می گردد.
کاکوی در کوردی ( کاکه)و (کاکا) به معنی پدر یا برادر بزرگ یا آقا است.در شاهنامه نام پهلوانی دیو مانند است که از ( گنگ دژهوخت به کمک سلم آمده و به دست منوچهر شاه کشته می شود. در شاهنامه کاکوی نبیرهی ضحاک می باشد .
چرمه یا(چهرموو ) در کوردی به معنی سپید است ..مثلا خر چرموو یا اسب چرموو !
پر از خشم و پر کینه ، سالار نو// نشست از بر چرمهی تیزرو
کنام در کردی(کونا) به معنی سوراخ و همچنین جا و مکان جانوران وحشی در شکاف سنگها و در تنهی درختان است :
ببردش دمان تا به البرز کوه// که بودش بر آنجا کنام و گروه
یا:دریغ است ایران که ویران شود// کنام پلنگان و شیران شود.
دیزه
چمانندهی دیزه هنگام گرد// چرانندهی کرکس،اندر نبرد.
در کوردی (چهمانن) به معنی خم کردن است چهمیان یعنی خم کردن مثل اینکه .در شعر فردوسین به معنی به حرکت در آمدن است.
در کوردی دێزوو اسب یا الاغ به رنگ خاکستری و تیره می باشد .در ادبیات کوردی به افراد شوم و نامیمون گویند.
کهفتن در کوردی به معنی افتادن است و در شاهنامه نیز به همین معنی می باشد .
بیامد به تیمار گریان بخفت// همی پوست بر تنش گفتی بکفت.
خهفت در کوردی نیز به معنی خوابیدن است .
لچ در کوردی به معنی لب است .
خروشان ز کابل همی رفت زال //فروهشته لفچ و برآورده یال.
لفچ همان لچ یا لب در کوردی می باشد .
روارو در کردی (رهو) به معنی فرار کردن است و از جایی گریختن به صورت دسته جمعی.البته رمه اسبان را نیز (رهو) می گویند .
روارو برآمد ز در گاه سام// مه بانوان خواندنش به نام.
در اینجا لازم می دانم به موضوعی اشاره نمایم : داستان تنبور نوازی رستم در خوان چهارم و اینکه تنبور ساز کوردان و ساز پیروان آیین کهن یارسان است .
دهشتهوان به معنی دشتبان و نگهبان می باشد .
چودرسبزه دید اسب را دشتوان// گشاده زبان شد سوی وی دوان
تاو
ترا با چنین پهلوان تاو نیست// اگر رام گردد ، به از ساو نیست.
تاو به معنی مقاومت و ایستادگی است و هم اکنون در کوردی کاربرد دارد و همچنین به معنی دما وحرارت نیز بکار میرود(تاوسان- پڕتاو- خوهرهکه تاوی نییه) .
نخچیر
به نخچیر شد شهریار جوان// ابا نامور رستم داستان
که ( نهچیر ) در کوردی به معنی شکار و شکار کردن است.
کوس
دریده درفش و نگون کرده کوس// رخ زندگان تیره چون آبنوس
نه کوس و نه لشکر،نه بار و بنه// همه میسره خسته و میمنه
اکنون کلمهی ( کۆس- کۆست) در کوردی کاربرد دارد : کۆسم کهفتن، در مراسم ها و عزاداری توسط زنان و مویه خوانان این کلمه فراوان تکرار میگردد . این وسیله که نقارهی بزرگی است و جنگاوران را به نبرد فرا می خواند و افتادن آن از دست فرماندهان جنگ به معنی شکست و عقب نشینی بوده است.
لاو
به لاوان مرا دیدهای روز جنگ// به آورد، با تیغ هندی به چنگ
لاو در کردی کلهری به معنی سیل است . به پیروی از این کلمه ، کلماتی مثل( لاو کهن ) یعنی جایی که لاو آنرا کنده است و (لاو مالک) یعنی چیزی که لاو آنرا با خود آوردهاست ، کاربرد دارد.
دیده در کوردی به معنی چشم است. دیدهکهم
بدین مژده گر دیده خواهی، تراست// که این مژده آرایش جان ماست
آغال
تو لشکر برآغال بر لشکرش// از انبوه ما خیره گردد سرش
در کوردی کلهری ( ئاخڵ ) به معنی آغل است و کلماتی چون ( ئاخڵه ) به معنی حلقهی سیاه زیر چشم ویا حلقهی دور ماه کاربرد دارد .
تژاو پهلوانی تورانی و داماد افراسیاب است . افراسیاب تاج خودرا به هدیه به او داده است و به معنی ( تێژاو )آبی که باقدرت سرازیراست(تاڤگه) در زبان کوردی است .
نویسنده: دکتر فرهاد عزتی زاده
منبع: سایت سارل خبر