همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

سابقه کار :

 سابقه کار:   

بنده موسوی هستم  که سابقه کاریم را از سال1374در کنار( کاراولم) با همکاری یکی از دوستانم در هشتگرد مشغول تولید قارچ صدفی به صورت سنتی آغاز نمودم وسپس به جهت ساخت  کمپوست  طبیعی قارچ دکمه ای اقدام نمودم .

 که با مسائلی که پیش آمدضرردادم. یک سال بعد  به سمت کمپوست مصنوعی رفته وتولیدآن  به جهت مصرف خودمان وچندی از دوستان شروع کردیم سپس در سال 1377 به صورت عمده به توزیع کمپوست کیسه ای نیز پرداختم  در سال 1381در شرکت  درسان قارچ  به عنوان مشاور تولید کمیوست به صورت  (پاره وقت) مشغول شدم و در سال 1382 روش هلندی راهم از نظر تولید قارچ وهم ازنظر تولید کمپوست حرفه ای (به صورت فله ای در هلند ) ، دوره کاملش را گذارندم و دراواخرسال 83تصمیم گرفتم که تمام کلاس های وقت آن زمان که در روزنامه همشهری بودمراجعه نمایم وبه عنوان هنر جو حضور داشته باشم واز علوم وتجربه مربیان (آن زمان )باخبرباشم . (بدون اینکه ابراز کنم که این کاررا بلدم) همین کار را نیز انجام دادم.

 ضد ونقیصهای زیادی دیدم وشنیدم که بعضا با کار واقعی جور در نمی آمد پس متوجه شدم بعضی از مربیان فقط تئوری کارند (حتی در کلاس هایشان یک دماسنج نداشتند تا توضیح بدهند.هم چیز تئوری بود) از خود، یک سالن قارچ کوچک نیز نداشتند واز منابع های مختلف نکته برداری و به شاگردان آموزش میدادند .

سپس  در گرم دره کرج با یکی از دوستانم (که خود آن نیز از سابقه ام خبر نداشت) سالن های سنتی  ونیمه صنعتی راه انداختیم که با کمپوست کیسه ای وبلوکی  فعالیت جداگانه ای در کناره کارم  براه اندختیم  و کاملا بامشکلات هر دوروش آشنا شدم در آن زمان کمپوست بلوکی تازه به بازار آماده بوده ومشکلات تولیدی خاصی داشت که من و همکارم  لمس نموده ایم ودر رابطه با همه مشکلات (از بابت نا مرغوب بودن سالن کشت ، لوازم به اصلاح نیمه صنعتی ناقص ، ومواد اولیه خیلی ضعیف ) ضرردادیم .دراواخرسال84 در شرکت قارچ سپیده به عنوان مربی مشغول شدم.

 در آن زمان همه آموزشگاه ها وشرکت های آموزشی بیشتر تئوری درس می دادند و کلاس عملی را به حد نشان دادن محل تولید (یک بار داخل سالن کشت بعداز پایان برداشت سوم بود )هنر جویان را می بردند و به هنر جویان خودبا توضیحاتی در رابطه با کار عملی، به اتمام می رسانند .

من کاملادرک میکردم که هنرجویان ( متوجه نشدن )وراهی نیز نبود چون تولیدکننده  دوست نداشت محل تولیدش رفت و آمد دیگران که در آینده رقیبش بودند بشود.

من به جرات بگویم و (مدارک نیز موجود است )برای اولین باردر ایران آموزش عملی در شرکت قارچ نگین  دراوایل سال1385راه اندازی کرده که استقبال هنر جویان قرارگرفت و درطبقه دوم دفتر کارمان ودر داخل زیرزمینی در نزدیکی میدان آزادی نیز کارگاه دوم  براه انداختم که باعث ناراحتی بعضی از همکاران شد.

*(میتوانید برای اطمینان بیشتر به روزنامه همشهری در سالهای 85 وتا اوایل 89در قسمت پرورش قارچ مراجعه کنید که به اسامی قارچ نگین ، درسان قارچ ، آریا نگین، کیمیا ملاحظه وتحقیق نمائید.)*

در اوایل سال86در شرکت آریا نگین که ادغامی از 3شرکت بود روش هلندی را برای اولین بار در کل ایران شروع به  تدریس روش هلندی که به صورت تئوری وعملی در( 45روزه ) که دوره کامل بود، نموده ام

در شرکت باران نیز مربی بودم  که  با مشکلاتی که آموزشگاه های وقت آن  زمان برایم ایجادکردند تا پایان سال89 در آموزشگاههای و شرکت های مختلف توانستم تدریس کنم .

سپس در شرکت سپیده به عنوان مدیر تولید کمپوست مشغول ودر کنارکارم مشاوره های حضوری در سالن های کشت مخصوصا در شهرستان ها گرفتم  وبابستن قراردادهای تولید قارچ را به صورت عملی( تعهدی که  به اندازه تولید یک سالن در حضور هنرجووتحویل به آن  یا غیر تعهدی حضور در تمام موارد تولید و راهنمایی هنرجو به صورت حضوری در کارگاه وی بودم ) وساخت کمپوست را بعهده گرفتم .

هنرمند داریمو خودمون بی خبریما!

وبلاگ روزنامه نوشت:

روزنامه ی امروز من کمی جالب تر از همیشه است!

دعوت میکنم قبل از هرچیزی به مصرع های زیر دقت کنین:

چو پیشه تهی مانده از نر شیر / شغالان درآیند در آنجا دلیر

چو پیشه ز شیران تهی یافتند / سگان فرصت روبهی یافتند

این بیت بالا دو نفر مخاطب خاص بیشتر نداره، فقط و فقط دو نفر! دونفری که با نهایت بی شرمی قصد رو یخ کردن رو داشتن که روسیاهیش امشب مشخص شد و به زغال موند!

به گزارش ایلام بلاگر، وبلاگ روزنامه نوشت:

بیشتر بخوانید

راههایی برای آرام کردن کودک بیقرار " ساکت "

وبلاگ " نیمکت آخر "

اگر دوست دارید به کودکتان کمک کنید تا زودتر آرام شود باید دلایل گریه‌ها و بهانه‌های کودک را بشناسید. بیشتر کودکان نگرانی و اضطرابشان را با گریه نشان می‌دهند و به یکی از دلایل زیر گریه می‌کنند.

وبلاگ " نیمکت آخر "  نوشت :

 

اگر دوست دارید به کودکتان کمک کنید تا زودتر آرام شود باید دلایل گریه‌ها و بهانه‌های کودک را بشناسید. بیشتر کودکان نگرانی و اضطرابشان را با گریه نشان می‌دهند و به یکی از دلایل زیر گریه می‌کنند.

ـ ترس: تاریکی، حشرات، حیوانات و تخیلات ترسناک.‏

ـ اضطراب: ترس از جدایی و تنها ماندن یکی از دلایل اضطراب و نگرانی‌های مهم کودکان است. ‏

http://sh1370.parsiblog.com/Posts/280/

بیشتر بخوانید

مادران با دخترانشان عاطفی تر صحبت میکنند

به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا، محققان دانشگاه «سوری» انگلستان همچنین دریافتند استفاده مادران از واژگان عاطفی بیشتر در مقایسه با پدران، به طور ناخودآگاه کلیشه‌های جنسیتی را به فرزندانشان القا می‌کند. آن‌ها معتقدند این یافته‌ها توضیح می‌دهد چرا زنان به طور کلی‌تر و از لحاظ عاطفی باهوش‌تر از مردان هستند.

در این پژوهش، 65 پدر و مادر اسپانیایی و کودکان چهار و شش ساله‌شان مسئولیت داستان‌گویی و صحبت‌کردن درباره تجارب گذشته‌شان را بر عهده داشتند. محققان استفاده آن‌ها از زبان و تعداد واژگان عاطفی را بررسی کردند. آن‌ها دریافتند دختران سطوح بالاتری از واژگان عاطفی مانند «شاد»، «غمگین» و «نگران» را در مقایسه با پسران به کار بردند.

به گفته دکتر «هریت تنه‌باوم»، نتایج این تحقیق نشان می‌دهد مکالمات والدین-فرزندان بر اساس جنسیت است و مادران با دختران بیش از پسرانشان احساسات عاطفی‌ خود را بیان می‌کنند.

وی گفت: این موضوع به طور اجتناب‌ناپذیری موجب می‌شود دختران طوری بزرگ شوند که عواطفشان را در مقایسه با پسران بیشتر بیان کنند. در نتیجه آن‌ها بهتر احساساتشان را بروز می‌دهند و با عواطف نیز بهتر کنار می‌آیند. این موضوع در محیط کار از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و بسیاری از شرکت‌ها به مزایای هوش عاطفی بالا را در موارد فروش، کارهای تیمی و رهبری پی برده‌اند.

جزئیات این تحقیق در نشریه انگلیسی Developmental Psychology قابل‌مشاهده است.  

تی نیوز

ناگهانی های شبانه 1:


در آخرین مهمانی ای که باهم رفته بودم (که بیشتر دورهمی بود تا مهمانی) ، بیش تر از قبل مجذوب دلبری هایش می شدم.نمی دانم چند بار، اما مطمئنم بیشتر از بیست بار سر تا پایش را برانداز کردم.انگار بار اولی بود که در لباس مهمانی و با آرایش می دیدمش.سبز و زرد جامائیکایی! فقط از ذهن رنگی او بر میامد که اینچنین لباس ها را با هم ست کند.موهای کوتاه پسرانه اش که کمی هم روشن شده بود با سایه کمرنگ پشت پلک هایش،جذابیتش را دو چندان می کرد.بعد از گذشت 6 سال از دوستی و 5 سال از ازدواجمان ، این اولین بار بود که وقتی از صندلی کناری من بلند می شد،دلتنگش می شدم.دوست داشتم فریاد بزنم که این فرشته زیبا ، همسر من است یا مانند جوانان عاشق دستش را بگیرم و به سمت جاده شمال حرکت کنم.او دقیقا همان کسی بود که در آرزوهایم می کشیدمش.و آن شب او تماما متعلق به من بود.گویی که هیچ گذشته ای نداشته ایم.فقط تصورم ساحلی بود که با او روی ماسه هایش قدم می زدم.سردش می شد و من با غرور مردانه پالتویم را روی شانه هایش می انداختم.
یک هفته بعد از آن روز،درست زمانی که برگه طلاق توافقی مان را امضا می کردیم،شک داشتم که آیا هرگز به این زن حسی داشته ام؟! 

آوا فیاض
17/9/93
 
(ناگهانی های شبانه همه داستانی هستند و نوشته خودم)