همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامی

شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامی
در روایتی از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»
درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بیشتر عالمان شیعه و همچنین تعداد زیادی از علمای اهل سنت، قائل هستند که آن حضرت مسموم و شهید شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد؛ اما قول مشهور این است که آن حضرت، توسط «مأمون» خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید.
برخی از علمای اهل سنت بر این نظرند که مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نکرده است و برای این گفته خود دلائلی هم ذکر می‌کنند. از جمله آن دلائل این است که مأمون دختر خود را به همسری امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتری امام رضا (ع) در برابر علما استدلال می‌کرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسیار ناراحت و غمگین بود و...
در ادامه خواهیم گفت که به هیچ یک از دلائل در این رابطه نمی‌توان استناد کرد.
همچنین عده‌ای از علمای اهل سنت نیز بر این باورند که امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنایت، عباسیان اما شخصی غیر از مأمون، بوده است. برای مثال؛ ابن‌جوزی می‌گوید: «وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولایت‌عهدی) و به دست علویان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم کردند.» این قول نیز چندان صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا «بیشتر مورخان و راویان اجماع دارند که مأمون سم را به امام (ع) داده نه غیر او.»
همچنین روایات مستندی از امام رضا (ع) وارد شده است که در آن، حضرت شهادت خود را پیش‌گویی کرده و عامل این جنایت را مأمون دانسته است. امام رضا (ع) به هرثمة بن اعین می‌گوید: «موقع مرگ من فرا رسیده است. این طاغی (مأمون) تصمیم گرفته مرا مسموم کند...»
عده‌ای از پژوهشگران معتقدند که شورش عباسیان در بغداد و تصمیم مأمون برای حضور در این شهر، سبب شد تا اطرافیان این خلیفه به وی هشدار دهند که در نبود وی و حضور ولیعهد ـ که منظور امام رضا (ع) بود ـ کار حکومت به مشکل برخواهد خورد و به همین دلیل، مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت رساند.
به نظر می‌رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) همین مطلبی باشد که ذکر شد. چرا که قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی کار آمدن علویان نبوده است.
طبری می‌نویسد: «مأمون نامه‌ای به بنی‌عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی (ع) را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآیند؛ زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی (ع) نبوده است.»

 

از دیگر موجباتی که مورخان در قتل امام رضا (ع) ذکر کرده‌اند، کینه‌ای می‌دانند که مأمون از امام رضا (ع) به دل گرفته بود. طبرسی می‌نویسد: «علتی که موجب شد مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت برساند، این بود که آن حضرت بی‌محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می‌کرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می‌گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می شد...»
همانگونه که بیان شد، از نظر روایات شیعی، شکی نیست که مأمون، حضرت رضا (ع) را مسموم کرد. اما اینکه کیفیت این عمل چگونه بوده است، چند نوع روایت وجود دارد که به آنها اشاره می‌کنیم.
روایتی را شیخ مفید از عبدالله بن بشیر نقل کرده که عبدالله گفت: «مأمون به من دستور داد که ناخن‌های خود را بلند کنم ... سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همه دو دست خود بمال ... سپس نزد امام رضا (ع) رفت و به من دستور داد که انار برای ما بیاور. من اناری چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار.

من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار، دو روز بیشتر زنده نماند.»
روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذکر کرده که می گوید: «حضرت رضا (ع) انگور دوست می‌داشت. پس قدری انگور برای حضرت تهیه کردند. در حبه‌های آن به مدت چند روز سوزن‌های زهرآلود زدند. سپس آن سوزن‌ها را کشیده و نزد آن بزرگوار آوردند ... آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد.»
روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده که می گوید: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»
بنابراین، ادله‌ای که اهل سنت ذکر کرده‌اند که مأمون امام رضا (ع) را به شهادت نرسانده بی‌اساس است؛ چرا که مأمون فردی بود که به خاطر حکومت، برادرش امین را به قتل رساند و محبوبیت امام رضا (ع) در نزد او از برادرش بیشتر نبود. و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام (ع) به جهت منحرف کردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا (ع) بوده است.
بعد از شهادت امام رضا (ع) شیعیان، بدن شریف آن حضرت را در خراسان تشییع کردند. این تشییع جنازه به حدی پر شور بود که تا آن زمان مثل آن دیده نشده بود. همه طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند. آن امام همام، در سال 203 قمری در شهر طوس به خاک سپرده شد و بارگاه عظیمش امروز میزبان صدها هزار عزادار است، در حالی که هیچ نشانی از خلافت پهناور مأمون وجود ندارد.

امشب میخواهم.....

امشب میخواهم باز بنویسم این بار از آمدن حس مرگ ...

حسی که بیشتر درشب ها احساس می شود

در شب های بی کسی

در دل تاریکی شب

شبهایی که بغض من را امان نمی دهد

بغضی خفقان و مرگبار

با این بغض مرگ لحظه به لحظه نزدیک می شود و به سراغم می آید

به سراغ تنهایی هایم

به سراغ نا امیدی هایم

به سراغ بی کسی و این جسم خسته

به سراغ غم عشق

خداوندا کاش زودتر این روزها به اتمام برسد

نه با از یاد رفتن معشوق از دست رفته و معشوق تازه

با رفتن من از این دنیای بی ارزش و پوچ

دیگر تحمل ماندن در این دنیا را ندارم

تحمل این همه غم و اندوه

تحمل بی معنی بودن عشق

تحمل بازی با احساسات دیگران

تحمل نامردی های پیاپی و پشت سر هم

تحمل این همه زخم های درد آور

تحمل این همه خیانت

تحمل قسم های دروغین

پروردگارا تا کدامین روز باید زنده بمانم

این زنده ماندن بیشتر از زمان مرگ مرا عذاب می دهند

عذابی که در دل تاریکی شب مرا امان نمی دهد

عذابی طولانی که در وجودم حس می شود

عذابی عذاب آور از غم عشق

خدواندا اینها همه درد من است

درد احساس مرگ ...

اگر عمری باقی ماند باز از تنهایی هایم برایتان می نویسم ...

                          غم عشق

  

 

نوشته شده توسط یه دوست برای یادگاری به یک عزیز ** بارون درد**

امشب میخواهم.....

امشب میخواهم باز بنویسم این بار از آمدن حس مرگ ...

حسی که بیشتر درشب ها احساس می شود

در شب های بی کسی

در دل تاریکی شب

شبهایی که بغض من را امان نمی دهد

بغضی خفقان و مرگبار

با این بغض مرگ لحظه به لحظه نزدیک می شود و به سراغم می آید

به سراغ تنهایی هایم

به سراغ نا امیدی هایم

به سراغ بی کسی و این جسم خسته

به سراغ غم عشق

خداوندا کاش زودتر این روزها به اتمام برسد

نه با از یاد رفتن معشوق از دست رفته و معشوق تازه

با رفتن من از این دنیای بی ارزش و پوچ

دیگر تحمل ماندن در این دنیا را ندارم

تحمل این همه غم و اندوه

تحمل بی معنی بودن عشق

تحمل بازی با احساسات دیگران

تحمل نامردی های پیاپی و پشت سر هم

تحمل این همه زخم های درد آور

تحمل این همه خیانت

تحمل قسم های دروغین

پروردگارا تا کدامین روز باید زنده بمانم

این زنده ماندن بیشتر از زمان مرگ مرا عذاب می دهند

عذابی که در دل تاریکی شب مرا امان نمی دهد

عذابی طولانی که در وجودم حس می شود

عذابی عذاب آور از غم عشق

خدواندا اینها همه درد من است

درد احساس مرگ ...

اگر عمری باقی ماند باز از تنهایی هایم برایتان می نویسم ...

                          غم عشق

  

 

نوشته شده توسط یه دوست برای یادگاری به یک عزیز ** بارون درد**

زندگی خوش

مادر من تو همدان متولد شده بوده و خلاصه درس هاش رو می خونه تاوقتی که یه خانم معلم میشه من همیشه به اون افتخار می کردم زندگی شیرینی با مادرم داشتیم تااین که بیماری اون شروع شد سرطان به هیچ کس امون نداده اما مادر من ایستاده و با مقاومتش و با اون بیماری سخت یک سال عمر بیشتر کرد اون به ائمه توسل کرده بود و خیلی هم روحیه داشت اون در حین بیماری به کربلا مشهد و جمکران هم سفر کرد و تو اون یک سال محبتش به من و خواهرم بیشتر شده بود تا این که هفدهم مهر ماه امسال خبر درگذشتش رو به ما دادن اون تو بیمارستان بود .من مقداری حالم خراب شده بود اما از یه طرف خیلی خوش حال بودم که بی گناه رفتش و از درد هایی که داشت راحت شده بود .روحت شاد بهترینم 

... یعقوبی (دانشجوی مدیریت مالی)14

از شیخ ِ بهایی پرسیدند : خیلی سخت می گذرد ، چه باید کرد ؟

شیخ گفت: خودت که می گویی ، سخت میگذرد ، سخت که نمی ماند!

پس خدا را شکر که می گذرد و نمی ماند ...


جمله‌ی زیبا از دکتر حسابی

حاصلضرب توان در ادعا مقداری ثابت است ،

هرچه توان انسان کمتر باشد ادعای او بیشتر است

و هرچه توان انسان بیشتر شود ادعایش کمتر میگردد ..



حقیقت ندارد ...

زمانی که انسان پیر میشود ،

از رویاهایش دست میکشد ...

بلکه انسان زمانی که ،

از رویاهایش دست میکشد ، پیر میشود ... !

"گابریل گارسیا مارکز"


سردار شهید دکتر مصطفی چمران :


هنگامی که شیپور جنگ نواخته می شود شناختن مرد از نامرد آسان

می شود ، پس ای شیپورچی بنواز.

از میان دو واژه ی انسان و انسانیت ،

اولی در میان کوچه ها ،

و دومی در لابلای کتاب ها سرگردان است.

"ویکتور هوگو"


شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی

اما حالا که به آن دعوت شدی

تـا مـیـتـوانی زیـبـا بـرقـص
"چارلی چاپلین"


ما ماهی هائی هستیم که سزاوار ماهیتابه ایم ، زیرا که شنا کردن را پس از غرق شدن ، یاد گرفته ایم !حسین پناهی

با مشکلات می جنگیم که به آسایش برسیم ، وقتی به آسایش رسیدیم آسایش را غیر قابل تحمل می دانیم.
فریبرز رمضانی
 

س.ه: با سپاس از اینکه مطالبتان دورقمی شد.