محرم و حاجی لک لک
پدرم تعریف می کرد در اوایل دوران تبلیغ خود که به قبل انقلاب یا اوایل انقلاب بر می گردد برای تبلیغ ماه محرم به یکی از روستاهای اطراف آمل در مازندران رفته بود و بعد قرار شد یکی از شبهای محرم به یکی از روستاهای نزدیک در همان حوالی بروند که اهالی آن روستا هم از برکت روضه ی محرم محروم نمانند و بعد از مجلس سخنرانی و روضه تعدادی در مسجد باقی ماندند که اکثرا پیرمرد و قدیمی های روستا بودند پدرم رو می کند به حاضرین و می گوید ما این همه در سخنرانی ها و روضه ها داستان های عبرت اموز تعریف می کنیم شما داستانی خاطره ای واقعی ندارید که برای ما تعریف کنید ؟ چند نفر از پیرمردهای روستا می گویند اتفاقا خاطره ای داریم که همگی ما در آن حضور داشتیم وبسیار عبرت آمیز هم هست و بعد شروع می کنند به تعریف کردن که کار ما در جوانی این بود ک محصولاتی را مثل برنج از طریق اسب به تهران می بردیم و دوباره محصولاتی را در عوض آن خریداری کرده و به مازندران می آوردیم و تجارت و حرفه ی ما این بود تا این که در یکی از این مسافرت ها در مسیرمان به سوی تهران جایی که درختانی هم وجود داشت یکی از دوستانمان گفت همین جا بایستید میخواهم جریانی را مشاهده کنید که بسیار متعجب شوید بعد این رفیقمان تخم پرنده ای برداشت و رفت بالای درخت و تخم حاجی لک لک(پرنده ای که به زبان مازنی به آن حاجی لک لک می گویند) را برداشت و تخم پرنده ای که داشت به جای آن گذاشت بعد چند دقیقه دیدیم که پرنده ی ماده آمد و وقتی مشاهده کرد که تخم عوض شده بسیار پریشان و ملتهب شد و متوجه شده بود که تخم عوض شده و بعد از مدتی پرنده ی نر آمد و او هم وقتی تخم دیگر را داخل لانه دید شروع کرد به مواجهه و پرخاش گری نسبت به جفت ماده اش و بعد از دقایقی پرنده ی نر رفت و دیدیم دسته ی زیادی از همین پرنده آمدند و این پرنده ی ماده را به سوی آسمان هدایت کردند و بعد با فاصله ی زیاد به سوی این پرنده ی ماده با نوکهایشان حمله کرده و هر کدام نوک هایشان را بر بدن پرنده ی ماده فرو بردند و پرنده ی ماده از بالا به پایین افتاد و مرد و در حقیقت این تخم بیگانه در لانه را خیانت پرنده ی ماده قلمداد کرده بودند در حالی که تخم را این رفیقمان داخل لانه ی پرنده گذاشته بود و بعد از مشاهده ی این صحنه ی تلخ همه ی ما رو کردیم به این دوستمان که چرا این کار را با پرنده ی بی نوا کردی و همگی ناراحت شدیم و بعد مسیرمان را به سمت تهران ادامه دادیم و بعد از مدتی و پایان تجارتمان دوباره به سوی مازندران و روستای خودمان برگشتیم و در راه برگشت برف آمده بود و زمین پر از برف بود و وقتی به همان مکان رسیدیم اتفاقا همان دوستمون گفت بیایید برف بازی کنیم آن پرنده ی ماده ای ک مرده بود بدنش زیر برف بود ولی منقارش از برف پیدا بود ما گفتیم بیایید منقار این پرنده را بپوشانیم خطر دارد ولی این رفیقمان دنبال برف بازی بود بالاخره مشغول برف بازی و حال و هوای جوانی شدیم و همین که برای زدن برف به یکدیگر دنبال هم می کردیم, یکدفعه دیدیم آن دوستمان به رو به زمین نعش شده و بلند نمی شود و همگی هراسان رفتیم نزدیک و صورتش را برگرداندیم ودیدیم دقیقا منقار تیز همان پرنده بر پیشانی او فرو رفته و جان داده و چون هم هوا خیلی سرد بود و برف بسیار و امکان حمل جنازه هم نبود, همان جا قبری کندیم و دوستمان را بدون غسل و کفن و با همان لباس داخل قبر گذاشتیم و آن حاجی لک لک ماده را هم کنارش گذاشتیم و آنها را دفن کردیم و همه ی ما گفتیم با حاجی لک لک دفن شود تا روز قیامت جواب دهد چرا آن بلا را سرش اورده بود...ایام محرم و شور و ماتم و عزاداری و تکیه و حسینیه و شور و احساس...ای کاش علاوه بر شور حسینی به شعور و معرفت قیام حسین هم توجهی کنیم تا عاقبتمان ختم ب خیر شود تا در کنجی خلوت با باری از ظلم و جور بی غسل و کفن و با پرنده ای بی گناه دفنمان نکنند چرا که عاشورا بیشتر از این که گذشته ای پر غرور برای ما باشد چراغی است روشن برای زندگی حال و آیندمان ..
در برخی جلسات قرآنی ایران رسم بر این است که هر کدام از مقامات موسیقی در تلاوت را به سه بخش قرار ، جواب و جواب الجواب تقسیم می کنند. به این صورت که پس از ورود به مقامی خاص ، اولین و پایین ترین فراز آن از نظر نت های اجرایی را قرار ، سومین فراز که الزاما شامل حداقل یک نت از نت پایه ی فراز اول ولی در اکتاو بالای آن باشد را جواب الجواب و فراز دومی که شامل نت هایی بین این دو نت پایه و اکتاو باشد را جواب می نامند. این نوع معرفی مقامات دو اشکال بزرگ دارد. اول این که ناخواسته قرآن آموز را سوق می دهد به سمتی که هر مقام را خلاصه و حداکثر در سه فراز تلاوت کند چون فرازهای بیشتر را حتی در تعریف اولیه هم در ذهن او جا نینداخته اند و دوم این که در بعضی مقامات مثل بیات که گستره ی بسیار وسیعی دارد این تعریف به بن بست می رسد. شاهد مثال من در مورد دوم مجموعه فایل های صوتی آموزش مقاماتی است که سال ها پیش عرضه شد و علی رغم معرفی سه پاره ی مقامات وقتی که نوبت به آموزش مقام بیات رسید استاد راهنما فرمودند که در این مقام ما از تقسیم بندی به شیوه ی معمول معذوریم و به قاری همراه گفتند که شما یک تلاوت کامل از مقام بیات را به مستمعین ارائه دهید.
امروزه با گسترش فرهنگ تحقیق و استماع دقیق تلاوت ها و البته علم موسیقی کم کم تعریف واقعی این اصطلاحات مشخص شده است. بعد از مرور پست مربوط به ارائه ی تیونر در سرفصل دانلود نرم افزارهای کمکی ، شما هر نتی را که دوست دارید فرض بگیرید و اسم آن نت را بگذارید قرار. حال اگر به اندازه ی شش پرده یا هشت درجه یا همان یک اکتاو بالا بروید می رسید به همان نت مفروض منتها با فرکانسی بالاتر که این نت معروف به جواب است. اگر همین فرآیند را برای این نت هم تکرار کنید مجددا در یک اکتاو بالاتر می رسید به همین نت و باز هم با فرکانسی بالاتر. این نت سوم باز معروف است به جواب نت دوم که با نگاهی دیگر که نت دوم را جواب نت اول گرفته بودیم نت سوم هم زمان که جواب نت دوم است جواب الجواب نت اول هم می شود. پس متوجه می شویم که این نام گذاری ها از جهتی نسبی هم هستند. یعنی باید دید که هر نت با توجه به کدام نت نظیر قرار است بررسی شود تا اسم آن مشخص شود. مثلا این که نت دوم در مقایسه با نت اول جواب و در مقایسه با نت سوم قرار خواهد بود.
[ قرار ] >>>>یک اکتاو صعود>>>> [ جواب ] >>>>یک اکتاو صعود>>>> [ جواب الجواب ]
فرق اول این دو تعریف را مشاهد کنید که گستره ی پیمایش صوت بین نقاط قرار ، جواب و جواب الجواب در تعریف دوم دو اکتاو است حال آن که در تعریف قبلی این گستره تنها یک اکتاو بود. فرق دوم هم در این بود که در تعریف دوم این اصطلاحات نسبت به تک نت ها مشخص می شوند اما در تعریف اول نسبت به چندین نت کنار هم یا به عبارتی دیگر یک خط ملودی. تنها زمانی می توان یک فراز تلاوت را جواب فراز دیگر معرفی کرد که تمام نت های آن دو عینا و به ترتیب یکی بوده و همگی دارای یک اکتاو اختلاف با نت نظیرشان باشند. مثل زمانی که شما یک فراز از تلاوت در درجات بالا را عینا بم خوانی کنید که فراز اول جواب فراز دوم خواهد بود. حسن تعریف دوم در این است که دست افراد قائل به آن به شدت باز می باشد در معرفی قسمت های مختلف و متنوع هر مقام.. و لازمه ی این امر به کار گیری اسامی جدید است برای تعریف فروعات مختلف مقامات. البته این نام گذاری های متنوع زاییده ی ذهن اساتید قرآنی فعال در این امر و یا به اصطلاح بدعت گذاری نیست بلکه از سالیان دور نیز این اسامی بین علمای موسیقی مقامی رواج داشته و شناخته شده هستند. بهتر است به جای جبهه گیری در هنگام مواجهه با این موضوع به محاسن آن بیشتر فکر شود. هرچند که لازم به ذکر است این اسامی تنها برای افرادی مورد استفاده دارد که از قبل و در اثر تقلید فراوان و بی چون و چرا از تلاوت اساتید برتر ، ماهیت آنها را به ذهن سپرده اند و تنها محفوظات خود را با دانستن نام آنها در بیان نیز تفکیک خواهند کرد. برای درک بهتر مورد اخیر به پست موسیقی مقامی در تلاوت قرآن از همین وبلاگ مراجعه کنید.
وبلاگ بنت الاحراربه نمایندگی از طرف
فرزندان آزادگان از آزادگان سوال میکند.
آیا این آزاده های عزیز باهم پدر کشتگی دارند؟؟؟
ما فرزندان آزادگان از طریق وبلاگ مان بنت الاحراراز شما آزادگان عزیز
چند سوال داریم و از شما بزرگان مان درخواست میکنیم پاسخ دهید.
1-آیا وقتی تعریف میکنید که در جبهه ها دوش به دوش همدیگر با دشمن
جنگ میکردید.منظورتان همه این تصاویر در پیش همدیگر بود؟؟؟
2-آیا وقتی تعریف میکنید که در اسارت علیرغم اسیر بودن و دست بسته
بودن باز هم در مقابل دشمن با اتحاد ایستادگی مقاومت میکردید و
اجازه نمیدادیدکه دشمن حتی در گفتار هم به ایران و اسلام و رهبرتان
جسارتی بکند؟ منظورتان همه این اشخاص در پیش همدیگر است؟؟؟
3-آیا وقتی کسی حق همه تان را خورده است و میخواهید حق تان رااز
ظالم بگیرید.منظورتان حق خواهی همه این اشخاص در کنار همدیگر است؟
از شما آزادگان عزیزی که پدران ماهستید خواهش میکنیم که جواب دهید.
آزادگان عزیزوپدران بزرگوارما
آیا میدانید علیرغم اینکه شما گذشته خود که با آب و تاب برای ما تعریف
میکنید را فراموش کرده اید ولی ما فرزندان آزادگان برعکس شما با همدیگر
بسیار صمیمی و متحد هستیم؟؟؟
.
آزاده عزیزآقای محرمعلی دیبانژاد
آزاده عزیزآقای اژدررحمانی
آزاده عزیزحاج آقا رحمان سلطانی
آ
آزاده عزیزحاج آقای مازندرانی
آزاده عزیزآقای میکائیل احمدزاده
آزاده عزیزآقای عزت اله جهانتیغ
آزاده عزیزآقای نادرمصطفایی
آزاده عزیزآقای علیرضااصغری
آزاده عزیزآقای سید میرانی
آزاده عزیزآقای بشیرالله محمودی اردکانی
وسایر آزادگان عزیزی که متاسفانه تصویری از ایشان نتوانستم پیدا کنم مثل:
آزاده عزیزآقای حسین کاظمی راد
آزاده عزیزآقای الهی پلیس آزادگان
آزاده عزیز آقای خاموشی جاماسبی
آزاده عزیزآقای احمد غلامی
وهمه آزادگان عزیز و ارجمند
1-سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود. 2-تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد. 3-به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند. 4-در شادی های مردم شریک شو. 5-نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی .نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود . 6-از لغزشها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده . 7-در جستجوی شگفتی ها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود . 8-در هدیه دادن بخیل نباش اگر چه قیمت آن کم باشد زیرا ارزش معنوی آن بیشتر از ارزش مادی است . 9-دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن زیرا کلمات دوست داشتنی به قلب ها نفوذ می کند . 10-در پی نصیحت مردم باش بگونه ای که آبروی مخاطب نرود . 11-با دیگران در حد توجه شان صحبت کن زیرا افراد میل دارند که در مدار توجه شان کسی با آنها گفتگو کند. 12-خوشبین باش و بشارت را در دور و بر خود پخش کن . 13-اگر دیگران کار خوبی انجام دادند از آنها تعریف کن زیرا ستایش در نفس اثر می گذارد اما در تعریف زیاده روی نکن . 14-کلمات خود را برگزین تا جایگاه تو بالا رود زیرا کلمه ی نیکو بهترین وسیله برای نوازش قلبهاست . 15-با مردم متواضع باش زیرا انسانها از کسی که احساس برتری می کند متنفر هستند . 16-در پی صید عیوب دیگران مباش بلکه به اصلاح عیوب خود مشغول باش . 17-هنرسکوت را بیاموز زیرا مردم کسی را که به آنها گوش می دهد دوست دارند . 18-دائره دانش خود را وسیع گردان و درهر روز دوست تازه ای بدست آور. 19-تلاش کن که تخصص و توجهات خود را متنوع تر سازی ،این کار موجب آن میشود که هم دائره علم تو افزایش یابد و هم تعداد دوستانت . 20-اگر کار خوبی برای شخصی انجام دادی منتظر عوض آن نباش |