خانوادهی کامی سه نفر بود، خانوادهی ما سی نفر. امتحانات، کامی را میفرستادند ویلای لواسانات برای درس خواندن، من میرفتم توی کمد برای درس خواندن.
وبلاگ انجمن دانش پژوهان جوان نوشت:
وقتی کامی پایتخت تمام کشورهای جهان را از بر میگفت، من تازه یاد گرفته بودم انگشتم را بگذارم روی لبم، فوت کنم و صدای «بِرررررر» درآورم. وقتی مدرسهی البرز قبولش کردند، من رفتم مدرسهی بغل خانه. در آنجا کامی زبان انگلیسی یاد گرفت، من یاد گرفتم دماغم را بمالم زیر میز.
در بحث رابطه این تکنولوژی ارتباطی جدید، و رابطه آن با خانوادهها، اولین موضوعی که به نظرم باید به آن پرداخت، سطح روابط در خانوادهها، و مابین زن و شوهر با هم و یا فرزندان و والدین با هم است. و اینکه باید در اول کار به این سوالات پاسخ داده شود که:
وبلاگ "حکمت ما" نوشت:
سبک زندگی های جدید نقاط قوت و ضعفی دارد؛ یعنی باید توجه داشته باشید که سرمایههای فرهنگی خانوادهها، حتی در موضع دینی هم در حال بالا رفتن است. تفاوت یک خانوادهی متدین امروزی با یک خانوادهی متدین در گذشته این است که خانوادهی متدین جدید میداند که برای آموزش آموزههای دینی به فرزندانش باید مدیریت کند...