قسمت 1 رمان ❤ باز آ و بر چشمم نشین ❤
در ادامه مطلب
به قـلم زیبای : بیریا 63 و ساده 65
خلاصه ی داستان :
داستان زندگی دختریست که با خانواده ی خودش و خانواده ی عمو و خانواده ی عمه اش در یک خانه باغ بزرگ زندگی می کنند . این داستان روایت عشق شهرزاد ست و …..
ژانر داستان : عاشقانه
زبان داستان : اول شخص
نام خانوادگی : فخاریان نام: احمد
نام پدر :فرج الله تاریخ تولد:1326
محل تولد: سمنان مسئولیت : رئیس توپ
محل شهادت:جاده اراک تاریخ شهادت 30/10/69
منطقه عملیاتی : غرب علت شهادت : تصادف خودرو
شهید سرگرد احمد فخاریان در سال 1326 در شهرستان سمنان در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد که پس از اتمام تحصیلات دبستان و دوره راهنمائی در تاریخ 1/3/45 به استخدام ارتش در آمد و با اخذ درجه گروهبانی در گردان 351 گروه 44 توپخانه مشغول خدمت گردید که با شروع جنگ تحمیلی به منطقه عملیاتی اعزام و تا پایان دفاع مقدس در جبهه حضور فعال داشت تا اینکه در تاریخ 30/10/69 در حین انجام مأموریت در جاده اراک در اثر تصادف به شهادت رسید این شهید بزرگوار در زمان حیات پر برکتش در تمام مجالس مذهبی و دینی شرکت و در محیط خانه رفتاری خداپسندانه با خانواده داشت.
قسمتی از وصیت نامه : جهاد در راه خدا وظیفه شرعی هر مسلمانی است و شهادت در راه خدا بزرگترین افتخار و بهترین انسان نزد خدا کسی است که تقوی بیشتری داشته باشد.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
توهمانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویا هایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.