علیرضا مختارپور در پیامی درگذشت مشفق کاشانی را به کتابداران و اهالی فرهنگ و ادب تسلیت گفت.
به گزارش روابط عمومی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور در پیامی درگذشت مشفق کاشانی را به کتابداران و اهالی فرهنگ و ادب تسلیت گفت.
متن این پیام به شرح زیر است:
انّا للّه و انّا الیه راجعون
از موج فتنه چشم جهان غیرت یم است
وز تندباد حادثه پشت فلک خم است
صبح امید چون شب تاریک مظلم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
درگذشت اعتبار و آبروی غزل معاصر، نشانه بالندگی شجره طیبه شعر پارسی و سند روشن اصالت و نجابت ادبیات سربلند ما؛ پیر جمع شاعران انقلاب اسلامی؛ عباس ترین مشفق شعر انقلاب - مرحوم "مشفق کاشانی" - را به همه کتابداران و اهالی فرهنگ و ادب تسلیت می گویم.
استاد مشفق اسوه ادب، اخلاق و انسانیت؛ بر ادب پروری، اتصال شعر دیروز و امروز، مضمون پردازی و خلق مفاهیم اسلامی و ملی نقش بسزایی داشتند و علاوه بر تالیف سلسله مقالات ادبی و تحقیقی، اشعار وزین و بیشماری در شعر انقلاب، دفاع مقدس، شعر آئینی، مدایح و مراثی در خصوص اهل بیت؛ بالاخص ذکر مصیبت سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سرودند که بی شک ایشان را فخر ادبیات ایران و از غزل سرایان برجسته معاصر نمود. شاعری که شعرش در خدمت هدف های دینی و انقلابی بود و قلم ماندگار ایشان از میان سطور موجود در کتب کتابخانه ها، به یاری شما عزیزان به دوستداران ادب و فرهنگ معرفی می گردد.
برای آن شاعر عاشورایی اجر عظیم و علوّ درجات را از خداوند منّان مسئلت دارم.
و من الله التوفیق
علیرضا مختارپور
اون روزاصلاحالم خوب نبود چند دقیقه قبلش در یک سایت خبری خونده بودم که "عسل بدیعی بازیگر سینمای ایران درگذشت" حسابی حالم گرفته شد به بخش تصاویر سایت گوگل رفتم و عکس های این بازیگر زیبا را دیدم بیشتر حالم گرفته شد با خودم گفتم واقعا زندگی چقدر می تونه وحشتناک به پایان برسه با این افکار بیشتر و بیشتر خودمو تخریب می کردم به یاد این جمله افتادم که دو چیز میتونه غم ها و رنجها رو کم کنه یکی سخن بزرگان و دانایان و دیگری دیدار دوستان ، من که الان بیشتر دوست دارم تنها باشم برای همین رفتم سراغ سخنان بزرگان ، در میان سخنان قصار بزرگان چند جمله یی از حکیم ارد بزرگ تونست آرامم کنه این جملات رو تقدیم شما دوستان خوبم می کنم : (( جهان را آغاز و انجامی نیست آنچه هست دگرگونی در گیتی است . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم دگرگونی که در نهان خود ، پویش و شکوفایی را پیگیری می کند . بروز آینده ما بسیار فربه تر از امروز خواهد بود ، ما در درون گیتی در حال پرتاب شدن هستیم ، پرتاب به سوی جایی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم ، همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما با همه فراخنایی خود ، می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم پس گیتی بی آغاز و بی پایان است .))