دقیق یادم نیست، فکر کنم کتابی که تولستوی در آن برای کودکان داستانهای کوتاه نوشته بود را می خواندم. وی در مقدمه کتابش نوشته بود که "من قصد نتیجه گیری در پایان هر داستان را ندارم و یقین دارم که خوانندگان نتیجه لازم را خواهند گرفت". این همان چیزی است که در این کتاب می خواهم از تولستوی تقلید کنم. دوست ندارم نتیجه گیری ها و حلاجی ها هم بر دوش نویسنده باشد و حتی دوست ندارم به نتیجه گیری شما کمک کنم. من از نوشتن این کتاب منظوری داشته ام که شما آن را خواهید فهمید! البته لزومی هم ندارد که به روی من بیاورید!
کوهِ دَکَلی تبلور سرگذشتی زیبا و مهیج از پسرک چوپانی است بنام "دلخان" که افراد و اتفاقات پیرامونش او را شیفته "کوهستان" می کند، برخی خواسته و برخی ناخواسته. او که آخرین فرزند خانواده است در سایه سنگین " خان آقا" که پدری پر اُبهت و تندخو است به چوپانی مشغول می شود و روزها و سالهای درازی را در کنار گله ها و گوسفندانِ خاموش و بی نظر و با همدمی چون کوهستان سپری می کند. خان آقا که در ابهتش به کوه می ماند تنها یک مسیر موفقیت در ذهن دارد که با تمام قوا می خواهد دلخان را در همان مسیر قرار دهد. اما چون روش هدایتش "اجبار"است ناخواسته دلخان را به مسیری سوق می دهدکه باب میل خان آقا نیست ...
حواسم پرت شده بود و کم بود تا همه داستان را همینجا تشریح کنم و بزنم زیر حرفی که از تولستوی یاد گرفته ام. به هر حال مطمئنم که "دِلخان" را دوست خواهید داشت. پسری صورت سوخته، تپل و گِردآلو که با سرگذشت زیبا و عجیب عشق به کوه و کوهستان در وجودش شکل می گیرید، پرورانده می شود و در نهایت راهی صعود بلندترین کوه دنیا یعنی"اورست" می شود.
متن فوق نوشته ابوالفضل زمانی نویسنده کتاب "کوه دکلی" است. علاقمندان می توانند برای سفارش کتاب با شماره 09198180419 و یا ایمیل abolfazl_sbu@yahoo.com تماس حاصل نمایند.