همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

مسکن در تاریخ و احترام معمار به مخاطب

من معمارم

انسان از زمان پیدایش و از زمانی که خود را شناخت به دنبال فراهم آوردن شرایطی مناسب برای زندگی خود بوده است. از همان روزهای غارنشینی تا به امروز چند مولفه در زندگی او نقش بسزایی و تعیین کننده داشته و دارد.

انسان به عنوان موجودی زنده و دارای قوه عقلانیت به آب و غذا، لباس، و از همه مهمتر محلی برای سکنا گزیدن دارد

مسکن که از واژه سکنا و به معنی محلی برای آرامش و رهایی از اضطراب و جایی مسکن گزیدن می آید.

عده ایی ترس از خطرات احتمالی را شروع مسکن می دادند و عده ایی آرامش و راحتی و عده ایی دیگر هم تکامل را مسیر پیدایش مسکن می دادند. به هر حال و به هر دلیل امروزه مسکن از مهمترین نیازهای انسان به شمار می آید. در این بخش می خواهیم چند ویژگی معماری مسکن قبل از اسلام و روایت و گفته معصومین را بررسی کرده و در نتیجه به مشترکات این ویژگیها دست یابیم.

رسول خدا (ص) از داشتن سعادت و خوشبختی هر مسلمان داشتن خانه وسیع و مرکبی راهوار و فرزند صالح است.

ویژگیی مسکن از نظر معصومین و امامان

1- محله و همسایگان خوب: امام علی (ع): ارزش و شرافت خانه به حیاط وسیع و شبستان نیکوکار و صالح است

2- استحکام بنا: رسول خدا (ص) خداوند متعال دوست دارد هر یک از شما هر گاه کاری می کنید آن را محکم و استوار کنید.

3- سقف خانه: امام صادق (ع) سقف خانه را به اندازه متعادل بسازید زیرا فراتر از آن جایگاه شیطان است.

4- وسعت و تمیزی: امام صادق (ع) یکی از راه های نجات و فایق آمدن بر مشکلات زندگی داشتن خانه ایی است که از وسعت لازم برای گنجایش فرد و خانواده اش برخوردار باشد.

5- رعایت شرایط زمان در انتخاب مسکن: امام صادق (ع) در جواب شخصی که گفت پدرم خانه ایی کوچک و تنگ داشت و من نیز در آن زندگی می کنم فرمود آن را بزرگ کن، شاید پدرت ناتوان یا ندان بود. این امر را نمایان می کند که امام خانه کوچک را برای خانواده بزرگ ترجیح نمی داند.

این موارد مختصر و ناچیز فقط چند نمونه از نظرات و عقاید امامان و معصومین در مورد بنا و ویژگیی های آن بود حال نوبت به بررسی مسکن در دوره های قبل اسلام و بررسی چند ویژگی آن می پردازیم.   

1- مردم داری: رعایت تناسب میان ساختمان با انسان به عنوان مثال پنجره و روزن به اندازه که خورشید طلوع کرد نور مناسب وارد خانه شود. یا ابعاد اتاق به اندازه بستر و دیگر نیازهای آن بود.

2- پرهیز از بیهودگی: جلوگیری از اسراف و دوبارکاری و پیش بینی برای آینده

3- نیارش: از دیرباز در زمان ساخت بنا برای بارهای وارد بر آن پیش بینی لازم دیده می شود و ساختمان با مقاومت لازم آمادگی مقابله با شرایط های متفاوت را دارا بود.

4- درون گرایی: حفظ حریم خصوصی با توجه به مهمان.

مردم داری           داشتن همسایه خوب

استحکام بنا           نیارش

سقف خانه+ بهره گیری درست           پرهیز از بیهودگی

شرایط، زمان و مکان           درون گرایی

بله. در معماری قبل اسلام، همان عناصری استفاده و رعایت شده است که سفارشات معصومین بوده است. و خوب می دانیم که این دو در دو زمان متفاوت و دور از هم بوده است. ولی چند نکته مشترک بین آنها به وفور به چشم می آید، آسایش انسان، نیاز انسان، نیاز جامعه استفاده از اصول و فنون، احترام به انسان.

چه قبل و چه بعد از اسلام تاکید فراوان داشتند به مخاطب شناسی و احترام و آسایش است و برای این دغدغه افراد به کار گرفته شدند که بتوانند این دغدغه مهم را حل و به سرانجام نیک برساند.

آنها معماران بود. کسانی که از دیرباز به آسایش و راحتی انسان احترام گذاشتند و در کمک به بستری مناسب برای دنیای زمان خود بها می دادند. آنها می دانستند چرا ، چگونه، کجا، و چه زمان بسازند. و این همان مخاطب شناسی و احترام به اوست.

 

پند های اساتید

بسم الله الرحمن الرحیم

در زندگی فقط دو حالت وجود دارد

افقی

عمودی

کسانی که می خواهند عمودی باشند باید بجنگند

و راه و رسم جنگیدن و بلد باشن

نه جنگیدن با دشمن و یک حریف مقابل 

بلکه با زندگی جنگیدن

فقط کسانی افقی خواهند شد که دنیا و زندگی اون ها

رو افقی کرده باشد

یا با تسلیم شدن در برابر زندگی 

افقی شدند

فقط کسانی عمودی می مانند که

جنگجو هستند

پندی از استاد ایپ مان

کمی خویش را باور کنیم و بپذیریم که کافی هستیم...


گاهی هرمس وارد می شود !

کمی خویش را باور کنیم و بپذیریم که کافی هستیم...
هرمس - آپولو - دیونسوس و....
-------------------------

با هم در کافه نشسته بودیم..دختری جوان با موهایی بلند و گیسوانی مجعد در حال نواختن پیانو بود ، قطعه ای از شوپن را می نواخت... 
گفتم :
- خدایا این دختر چقدر خوب پیانو می زنه....اونم همچین قطعه ای !
در جوانیم در لندن دانشجوی اتنوموزیکولوژی بودم و چند سالی به خاطر دانشگاه مجبور به نواختن پیانو... 
قهوه اش را سر کشید و گفت : 
- میزان ها را رعایت نمی کنه، از ریتم می افته کمی هم فالشه !
بهش گفتم 
- هی جیمز ! اون پیانو اصولا همیشه ناکوک بوده مرد ! آخه هر چی باشه کافهء کنار اسکله است !
مغرورانه فنجان قهوه را از دهانش کنار کشید ، به عقب صندلی تکیه زد با نگاهی زیر چشمی به من گفت :
- !کسی مجبورش نکرده اینجا ساز بزنه ! می خواد به ما نشون بده که می تونه ؟ ! 
بهش گفتم : 
- اما جیمز ، این قطعه سختیه ! حتی تا همین حد زدنش هم کار هر کسی هست ...بعدم مَرد ، آخه اینجا که دانشگاه نیست...اومده اینجا با دوستاش یه نوشیدنی شبانه بخوره ، همین !...

جیمز یک حقوقدان بود ...پدرش یک افسر بازنشستهء جنگ ، ازون خسته های جنگ که سنگینی مدال ها راه رفتنش را سخت می کرد .
جیمز از بچگی باید آدم مهمی می شد...همیشه تو خونشون موسیقی کلاسیک پخش می شد و جیمز در کنار اینکه وکیلی ماهر بود ، موزیک بازی قهار هم به حساب می اومد ، اما وکیلی بود که اکثرا از نداشتن پول کافی می نالید... با اینکه پرونده هایی که او می برد ، واقعا کار هر کسی نبود ، اما به مانند یک خوانندهء حرفه ای در انتخاب آهنگ ها و ترانه هایش ، گاهی بیش از حد سخت گیر بود...مانند فیلمسازی که ده سال یک بار فیلمی می سازد....
گویا چیزی در جیمز بهش می گفت : پسرم...تو باید بترکونی ! یا کاری انجام نمی دی ، یا بهترین را انجام میدی!... وهمین گاهی جیمز را گرفتار بی عملی می ساخت...
---------------------------------------

گاهی شاید بهتر باشد کمی احساس کافی بودن را جایگزین کامل بودن کنیم...
گاهی بهتر است حرکت کنیم ، به وجود آوریم و البته انتظار هم نداشته باشیم که بی اشتباه باشد...
گاهی بهتر است بگوییم ، گور پدر منتقدین بد دلی که جز تخریب هدف دیگری از گویش نقدهایشان ندارند...
گاهی بهتر است که دنیا را به ... بگیریم و اصالت عمل ( بررسی عملکرد در لحظهء اتفاق و رخداد اتفاق ) را میزان خویش قرار دهیم ، اینکه من وقتی انجامش بدهم چگونه است ...
مهم انجام دادن است ... مهم وقوع و اتفاق است ...بقیه اش را گاهی بریز دور !...
تواین داستان ، یک آپولوی[ 1 ] به شدت کمالگرا را می بینیم که یک رفیق هرمس قصد داره نورهایی را براش بالا بکشه....
چیزی که می تواند جیمز را نجات دهد ، دیونسوسی [ 2 ] است که باعث حضور آنها تو این کافه شده...
و البته هرمسی [ 3 ] که تو دنیای وکالت داره اونطوری جواب میده ! ....
هرمس قصه گو 
آپولوی هدف گرا و کمال طلب 
رفیقان و جمع هرمس دیونسوسی 

*کاراکتر راوی : 
- گوینده که گذشته ای آپولویی را به زور خانواده داشته ( آپولویی در تاریکی و فشار ، نه متعادل و سالم و البته همیشه سیاهی ها برای ما بی فایده نیستند )
* دقت شود : 
- در اینجا آپولو کمی منفی وارد شده و البته اینکه منفی هم وارد شده باز هم ایراد نیست و نمی توان کهن الگوها را قضاوت اخلاقی کرد ، مهم اینه که ما تو اون لحظات به چه چیز نیاز داریم...به نظرم اصولا قضاوت اخلاقی در روانشناسی کار صحیحی به نظر نمی یاد ، اینکه مثلا بگیم که چی درسته ! مهم اینه که ما به دنبال چه اتفاقی هستیم و التبه به کسی هم ربطی ندارد که چه چیز برای چه کسی درست است .
- هرمس در اینجا می تواند به صورتی مثبت و نجات بخش وارد شود و با توجیحات و توضیحات و نوع نگاهی که دوست جیمز ( راوی ) سعی می کند بهش بده ، شاید بتونه کمی هرمس را به صورتی نجات دهنده و مثبت به زندگی جیمز وارد کند و برایش نجات بخش باشد ...
- و البته حضور آنها در کافه برای زندگی کردن دیونسوس هم راه حل جالبی به نظر می رسد که به عنوان خالق داستان ، فکر می کنم که هرمس آنها را به این موقعیت وارد کرده ...
هرمس راه گشاست...
هرمس زبان روح است ..
هرمس جوابها را می تواند از درون به بیرون هدایت کند و بالعکس ...
هرمس پیام آور سختی ها و رنج ها و نجات دهندهء کودکی ها و معصومیت ها ست...
هرمس وقتی وارد شود [ 4 ] ، آن زمان می تواند لحظه مقدس شود ...
_____________________________________________________
1- آپولو در اینجا ، به صورت انرژِ نظم اجباری ( منفی وآسیب زا ) واردشده . یک انسان سخت گیر و بیش از حد دقیق ( در حد وسواس ذهنی - طوری که فرد را بی عمل و رنجور می کند ) انرژی که وقتی به صورتی منفی توسط خانواده به فرزندانی احساسی تر ، تحمیل شود ( نه اینکه پیشنهاد شود که احساسات را متعادل کند و نظم در خدمت هیجان و هیجان در خدمت نظم و هدف قرار گیرد ) ، می تواند زندگی سختی را برای فرزندان بیشتر احساسی باعث شود . 
باز تاکید می شود که آپولو در این داستان ، وجه منفی اش معرفی شده که آپولو وجه مثبت هم دارد که همان نظم و هدف وبرنامه ریزی صحیح و درست .
این انرژی در زنان بیشتر توسط آتنا زندگی می شود و البته زنان هم می توانند آپولو داشته باشند ، اما در زن متعادل معمولا انرژی های زنانه بر مردانه غالب است 
در فیلم equilibrium حضور خشک آپولو و زئوس را می تونیم ببینیم ، معمولا اشخاصی که آپولو بالایی دارن ، به انرژی زئوس هم نزدیک ترن ، اما زئوس ها ممکن است مانند آپولو به زمان اهمیت دهند ، اما مانند آپولو آنها به قانون نوشته شده به زمان احترام نمی گذارند ، آنها قانون خودشان را دارند و زمان را برای مصلحت قلعه شان در نظر می گیرند . 
2 - هرمس : 
در اینجا خود قصه گو و راوی است ، این انرژی تمام تلاشش را برای معرفی ( تفهمیم و درونی سازی مفاهیم ) ، درس دادن ، نوع دیگری دیدن مطالب و...به کار می برد ...
این انرژی در اینجا قصه گوست ، فردی که سعی دارد کشفیات را در درون دوستش جیمز داشته باشد و با هرمس گرم و مفیدش هرمس مثبت و نورانی جیمز را بالا بکشد و آپولوی تیره را با کمی انرژی هرمس مثبت به سمت نور و مفید بودن هدایت کند ...
3 - دیونسوس : 
خدای شراب و عشق ، این انرژی را در کنسرت های موسیقی ، آنجا که شور حضور دارد ملاقات می کنیم . همین طور کافه هایی که برای لحظات به نقطهء حال سفر می کنیم و مست آمیز قهوه مان را سر می کشیم و با کافئین به اوج لذت می رسیم و حسابی high می شویم ...
دیونسوس در اینجا حضور کافه در داستان است ...دخترکی که پیانو می نوازد...اشاره به دوستانش و او که برای نوشیدنی شبانه به کافه اومدن ...اینکه بیخیال رفیق دنیا دو روزه ! نوشیدنی ات را بخور و حال کن ! 

و البته حضور پوزیدون و احساس ( کهن الگوی دریاهاو احساس ) ، وقتی اشاره به کنار اسکله و رطوبت می شود ، چرا که دریا نمادی از پوزیدون و احساسات است 

4 - هرمس وارد شده است و سکوت هرمسی : 
بعضی اوقات که دوستان در اتاقی مشغول گفتگو هستند لحظه به لحظه ، حرف ها گرم تر و گرمتر می شود . نکات طنزآلودی به میان می آید و هر کس سخنی می گوید وهر کس از جایی می گوید ، جهش هایی در مکالمه ایجاد می شود و گاهی هر کس حرفی می گوید که در ظاهر بی ربط به حرف دیگر است . گفت وگو لحظه ایی واقعا مزخرف ، و لحظه ای واقعا روحانی است .هرمس وارد شده است . در لحظه ای زیبا ، سکوت عجیبی بر قرار می شود که همه در شکستن آن تردید دارند . گویا چیزی مانع صحبت جمع شده...
در اسپانیا نا قرن سیزدهم مان طور که لوپز پدروزا در کتاب زیبایش در مورد هرمس آورده است ، به این سکوت " سکوت هرمس " گفته می شده است 
" نقل به مضمون از کتاب مرد مرد - نوشته رابرت بلای - ترجمه مرحوم فریدون معتمدی - انتشارات مروارید - ص 217-218

نکته

 

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که
“ای کاش”
تکیه کلام پیریت نشود

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست،
مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن

 

اثر قضا شدن نماز در زندگی

تا به حال با خودمان فکر کرده ایم که ریشه این همه مشکلات رنگ و وارنگ در زندگی هایمان چیست؟!
 

علت خیلی از مشکلاتی که ما در زندگی ها و خانواده هایمان داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها و دل شکستن ها.... این است که خانه هایمان از حضور فرشته ها خالی شدند و این موجودات مهربان جایشان را به شیاطین داده اند، چرا که ما فضا را برایشان آماده نکرده ایم و آنها هم چاره ای جز ترک نداشتند.