گرچه از آغاز پاییز یک ماه و نیم میگذرد؛ اما پاییز منافقین به نظر دیر زمانی است که شروع شده است. چندی است در رسانههای این گروهک و برخی رسانههای مرتبط با آن هر از چندگاهی خبر مرگ یکی از اعضای منافقین به چشم میخورد. گرچه مرگ کسانی که هزاران نفر از هموطنان خود را کشتهاند و امروز مردهاند تأسفآور نباشد؛ اما نگاه کلی به داستان و ماجرای این افراد قطعاً دردآور و اسفناک است و چهبسا که عبرتی باشد برای آنانکه زمانشان به سر نیامده است.
آری! گروهک فریبکار و آدمکش منافقین و سرکردههای آن چنان سرنوشتی را برای جوانان روزگار خود رقم زدند که حقیقتاً حتی تخیل این شرایط قلب انسان را به درد میآورد. گرچه در قاموس این گروه انبوهی از شعارهای مردمفریب و پرطمطراق و آرمانهای به ظاهر انسانی و اتوپیایی به چشم میخورد اما پس از چند دهه از فعالیت این گروهک چیزی جز خیانت و جنایت نه تنها نسبت به مردم کوچه و بازار ایران که حتی در حق هم قطاران خود برجای نگذاشتند. در این سالها گرچه طبق آمارها ۱۲۰۰۰ هموطن و البته ۲۵۰۰۰ نفر از مردم عراق از دم تیغ منافقین گذشتهاند؛ اما اگر دقیق به اوضاع و احوال این گروهک بنگریم یقیناً کسانی را بازنده می یابیم که در دام منافقین زندگی خود را تباه کردند.منافقین بیش از سه دهه از ابتدای انقلاب است که به هزار وعده تعدادی را دور خود جمع ساختند؛ ولی بعد از این مدت طولانی هیچ کدام از آن آرزوها را محقق نساخته و عمر و سرمایه وجودی یاران خود را به هدر دادند. حال آن که در همین مدت مسعود و مریم رجوی سرکردههای این گروهک چنان در ناز و تنعم به سر بردهاند که تمام شعارهای مجاهد بودن و وقف مبارزه شدن زندگی مجاهد، مشخصاً بی منطق به نظر می رسد.همیشه این افراد فریبخورده در گروهک منافقین بودند که چوب خودبزرگبینیها و جاهطلبیهای رجویها را خوردهاند در صورتی که آن دو نفر از تبعات فرامین خود برحذر بودهاند. در حالی که اعضای این گروه از داشتن زن و فرزند محروم بودهاند مسعود سه بار ازدواج میکند و گذشته از آن به دیگر زنان بینوای این گروهک هم رحم نمیکند.همیشه این اعضای گروهک منافقین بودهاند که باید لباس رزم به تن داشته باشند و یا از پوشیدن لباسهای شاد و متنوع بپرهیزند و این قاعده در مورد سرکردگانشان مستثنی است. آن دو تن می توانند در انواع و اقسام برنامه های مفرح و شاد شرکت کرده و در آسودگی زندگی کنند.همیشه اعضای این گروهک باید در سختترین شرایط در اشرف و لیبرتی به سر میبردند؛ ولی سرکردگانشان در اوج رفاه در فرانسه مشغول فرمانفرمایی بودند.این جوانان ناآگاه و سادهدل ایرانی خارج از ایران بودند که به صد امید واهی و بدون آمادگی نظامی در عملیات مرصاد کشته شدند و خود را فدای مطامع رجوی کردند در حالی که او پا را از عراق بیرون نگذاشته بود. تا کنون اعضای این گروهک از هرگونه ارتباط با دنیای خارج محروم بودهاند در حالی که مریم رجوی هر روز به بهانه مجاهدت در حال جهانگردی و خودنمایی است.و امروز این سربازان رجوی هستند که پس از آن همه سال نه روی بازگشت به وطن را دارند و نه کسی در داخل و خارج از ایران پذیرای آنان است و بین خوف و رجا به سر میبرند حال آنکه رجویها در کمال آسودگی در اورسوراواز از شعارهای پوسیده و رنگباخته خود دست نمیکشند.حقیقتاً این پاییز تلخی است برای انسانی که تمام عمرش را در جاده گمراهی به سر برده و استعدادهای درونیاش را به پای مطامع و هوا و هوس یک جنایتکار سوزانده و خود را داوطلبانه از زندگی شیرین محروم ساخته است.
کشوری که همه ی اخبار و رسانه هاش تو این خلاصه میشه : اینجا همه خوبن روشنفکرن دیندارن دانشمندن ولی بقیه دنیا همه بدن متعصبن بی دینن نفهمن
کشوری که زندگی کردن یعنی ساکت شدن یعنی هر چی مسئولین میگن همون درسته ما نفهمیم
کشوری که انقدر مظلومه که با همه ی دنیا مشکل داره
کشوری عادی بودن یعنی متعصب بودن
کشوری که تو کشیدن تصویر بدبختی داوینچیه و تو نواختن ساز غم بتهوون
گفتار هفته: اندیشه و خرد
واژه های اندیشه و فکر که گاهی هم سو و همسان بکار برده می شوند با یکدیگر اختلافهایی نیز دارند؛ اندشه خرد گراست و انسان خردگرا اندیشمند نیز هست و زندگی اش با ترازوی خرد سنجیده می شود، در صورتیکه تفکر می تواند به سودجویی و مال اندوزی نیز کشیده شود.انسان اندیشمند از قوانین خداوند و کائنات پیروی می کند و هرانچه به زیان دیگران است انجام نمی دهد.
افلاطون و فیثاغورث در یونان معتقدند که زرتشت، پیامبر باستان به انها اندیشیدن را یاد داد و زندگی انها به خاطر اندیشه نیک متحول گردید.مابین اندیشه و خرد پیوندی ناگسستنی وجود دارد و شخص خردمند که با ایین خرد می زید پیوسته به راه راستی که تنها راه رستگاری است هدایت می شود. فردوسی خداوند زبان فارسی خردگراست و به رغم فشارهای زندگی هرگز اندیشه نیک و خردگرایی را رها نکرد.ابوعلی سینا و فارابی نیز خردگرا بودند، ولی شوربختانه با حمله مغول به ایران خردگرایی جای خودرا به بی خردی و اوهام و خرافات سپرد.
کوروش دینوری هفدهم آذرماه93