همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

اجل خوشرو

 پیرمرد زیر بارش برف عصا زنون یواش یواش سر به پائین سرفه کنون می رفت به طرف خونه اش خونه که چه عرض کنم یه اطاق تاریک با در و دیوار سیاه و دوده گرفته در یه حیاط قدیمی تو محله امامزاده یحیی  بازنشته راه آهن بود تقریبا" سی سال در یه تقاطع جاده و راه آهن نزدیک ایستگاه ورامین داخل اطاق نگهبانی زندگی کرده بود سی سال تموم از اون اطاق نگهبانی هیچ کجا نرفته بود کارش این بود که قبل از رسیدن قطار به تقاطع مانع رو پائین بیاره و بعد از اینکه قطار رد شد دوباره مانع رو ببره بالا یکسال قبل از اینکه در راه آهن استخدام بشه زن و بچه اش در اثر ابتلا به آبله از دنیا رفته بودن  ده سال قبل بود که بعد از سی سال خدمت یکروز از طرف اداره اومدن و یه نامه بهش دادن به نامه رسون گفت این چیه؟ نامه رسون گفت حکم بازنشستگیته  گفت خوب یعنی چی؟ نامه رسون جواب داد یعنی که خدمتت تموم شده باید بری دنبال زندگیت  اینو گفت و رفت و پیرمرد رو نامه بدست در حالی که زل زده بود به جاده ایی که نامه رسون توش با موتورش داشت می رفت تنها گذاشت  یکی دو ساعت بعد یه جوونی با زن و بچه اش با نامه ایی تو دستش اومد و به پیرمرد گفت اداره بهش حکم داده که بیاد اونجا و اطاق نگهبانی رو ازش تحویل بگیره و اون باید وسائلشو جمع کنه و از اونجا بره  پیرمرد حرفی نزد هیچی نگفت فقط به جوون و زن بچه اش نگاه کرد  جوون که دید اون حال طبیعی نداره خودش شروع کرد به جمع کردن وسائل پیرمرد  بنده خدا قبل از اینکه به استخدام راه آهن در بیاد سلمونی سیار بود و کیف رنگ و رو رفته اش با وسائل سلمونی توش رو تا اون موقع یادگاری نگه داشته بود بغیر از اون کیف یه زیلوی رنگ و رو رفته  یه کتری روحی سیاه  دوتا پتو و یه بالش مندرس  چند تا تیکه ظرف روحی کج و کوله یه کوزه و یه فانوس کل دارایی پیرمرد رو تشکیل می دادن که جوونک همه رو بقچه کرد و داد زیر بغلش  پیر مرد چند قدمی از اطاق نگهبانی دور شد و رفت کنار همون جاده که سی سال نگهبانیش رو داده بود نشست  حیرون و سرگردون بود که کجا بره  عینک ته استکانیش غبار گرفته بود و اشک هم پر شده بود تو چشمهاش به اطاق نگهبانی نگاه کرد انگار همون بچه اش بود که که تو سال آبله مرد  چه بیرحمانه از اونجا بیرونش کرده بودن کم نبود سی سال از عمرش رو تو اون اطاق گذرونده بود اونطرفها کسی نبود که پیر مرد رو نشناسه  غذای پیر مرد رو معمولا"دهاتی هایی که همون اطراف زندگی می کردن براش می آوردن چند تا دوست و رفیق همسن و سال خودش هم از همون ها داشت که گاهی رخت و لباسی براش می آوردن تقریبا" زندگی براش هزینه مالی نداشت مدّتها بود که  حتّی حقوقش رو هم نگرفته بود از دور گرد و خاک یه وانت بار دیده شد که داشت به پیرمرد نزدیک می شد جلوی پیرمرد که رسید ایستاد  راننده اش از پیرمرد پرسید مشدی چه خبر پس چرا اینجا نشستی؟ پیرمرد جریان بازنشستگی و آوارگیش رو براش تعریف کرد راننده گفت ناراحت نباش فعلا" بیا بالا امشبو مهمون ما باش تا ببینیم فردا چی میشه و خدا چی می خواد  پیرمرد نگاهی بهش کرد و بدون اینکه تعارف کنه سوار شد  جوون راننده هم وسائلشو گذاشت پشت وانت و بردش خونه خودش  پیرمرد نخواست زیاد برای اونها مزاحمت ایجاد کنه به جوون میزبانش گفت که تو تهرون یه اطاقی چیزی براش پیدا کنه و بالاخره تو محله امامزاده یحیی یه اطاق براش پیدا شد و اثاثیه مختصرشو کشید و برد اونجا  مدّتی که اونجا بود با همسایه ها که هر کدوم اطاقی تو اون خونه کرایه کرده بودن دوست شد یکروز سری به بانکی که در زمان قبل از بازنشستگیش از اونجا حقوق می گرفت زد و کارمند بانک بهش گفت مشدی چرا این همه مدّت نیومدی حقوقتو بگیری؟ پیرمرد چیزی نگفت  کارمند بانک بهش گفت می خوای همش رو بهت بدم؟ پیرمرد هم گفت بده  بعد کارمند بانک یه کیسه پر پول بهش داد  پیرمرد پولها رو آورد خونه و همه رو همون موقع یکجا بخشید به یکی از همسایه ها که مدّتها بود برای خرج دوا و درمون بچه اش معطل مونده بود بعد از اونهم با همون حقوق ماهیونه بازنشستگیش سر می کرد تازه ازش بذل و بخشش هم می کرد به هر حال وارث که نداشت برای کی می خواست جمع کنه؟ کم کم پیر و پیرتر میشد و مریض احوالتر یکشب که رفته بود مجلس روضه موقع برگشتن حالش خیلی بد شد بزحمت خودشو به اطاقش رسوند و رفت زیر پتو  یکدفعه صدای در زدن اومد  یکنفر با صدای آرومی گفت مشدی مهمون نمی خوای ؟پیرمرد جواب داد مهمون حبیب خداست بفرما  صاحب صدا اومد داخل  جوانی خوش سیما و خوش پوش بود با ادب سلام کرد پیرمرد گفت علیکم السلام  شما؟جوان گفت مگه نگفتی مهمون حبیب خداست من هم فرستاده خدا هستم  پیرمردگفت البته بفرما بالا  جوان مهمان نشست و باهاش احوالپرسی کرد پیرمرد جواب داد که تمام بدنش درد می کنه مخصوصا" پاهاش جوان دستش رو گذاشت روی پای پیرمرد و گفت مشدی اینجا درد می کنه؟ پیرمرد گفت الان که شما دستتو گذاشتی روش دردش خوب شد  دوباره جوان دستشو بالاتر برد و پرسید اینجا چی اینجا هم درد می کنه؟پیرمرد گفت نه اونجا هم خوب شد جوان همینجور بمرور دستشو می آورد بالاتر و دردهای پیرمرد از بین می رفت... فردای اونشب صدای لااله الاالله از تو حیاطی که پیرمرد توش ساکن بود بلند شد و همسایه ها پیرمرد رو می بردن برای کفن و دفن./.

قسمت دوم مقاله کنگره60

به نام خداوند هستی‌بخش

با عرض سلام و تشکر از همراهی شما عزیزان در قسمت قبل با تعریف اعتیاد و چرایی لزوم درمان آن آشنا شدیم سپس چند روش ترک اعتیاد را شرح دادیم تا رسیدیم به روش درمانی جمعیت احیای انسانی کنگره60 تا حدی با صورت مسئله اعتیاد آشنا شدیم و فهمیدیم به اعتقاد کنگره60 بیماری اعتیاد مثلثی است که اضلاع آن را جسم، روان و جهان‌بینی تشکیل می‌دهند که در بخش اول با جسم و روان آشنا شدیم و موضوع جهان‌بینی به این قسمت موکول شد ولی قبل از پرداختن به این موضوع این را یادآور می شوم که هدف از این نوشته نفی یا زیر سؤال بردن هیچ نهاد و متد فعال در این حوضه نیست بلکه فقط با استفاده از تجربه بیش از ده هزار درمان شده بدون وسوسه سعی در ارائه بهترین راه برای افراد خواهان رهایی از اعتیاد شده است

تعریف جهان‌بینی: همان طور که از نام جهان‌بینی مشخص است جهان‌بینی به معنای نوع نگاه افراد به جان است که در افراد مختلف متفاوت می‌باشد برای مثال یک جنین تمام جهان را شکم مادرش می‌داند و زمانی که به دنیا می‌اید احساس می‌کند تمام دنیایش را از او گرفته‌اند و ترس تمام وجود او را فرامی‌گیرد و به دنبال جایگزینی برای چیزی که از دست داده می‌گردد و اینجاست که آغوش مادر جایی برای آرامش او می‌شود و از آن به بعد او همه چیز را در پیوند محبتش با مادر می‌بیند و بالطبع شیر مادرش یکی از نقاط اتصال او با مادر است تا زمان دو سالگی که این نقطه اتصال از بین می رود  به خاطر همین وابستگی فکری و جهان‌بینی است که کودک در برابر این عمل مقاومت نشان می‌دهد  و زمانی که شکست خورد باز هم دچار آشفتگی می‌شود و با جایگزین کردن یک عمل دیگر جهان‌بینی‌اش را تغییر می‌دهد و این جایگزین کردن‌ها را در هر دوره زندگی به فراخور انجام می‌دهد و از دست دادن یک چیز مادی را که جهان و هدفش را در آن می‌دید با جایگزینی یک ماده دیگر جبران می‌کند

 یکی از این جایگزینی‌ها جایگزین کردن مواد مخدر است همان طور که در قسمت قبل گفتیم خداوند در قران به جای واژه مشروب و مواد مخدر از واژه خمر به معنای پرده و حجابی که روی افکار فرد کشیده می‌شود یاد می‌کند یعنی افرادی که از لحاظ فکری و جهان‌بینی به چیزی وابسته بوده‌اند و در اثر از دست دادن آن رو به صرف مواد مخدر و مشروبات الکلی میاورند تا آن مواد مانند  پرده‌ای روی افکارشان کشیده شود و آن‌ها همه چیز را فراموش کنند بنابراین اگر حتی سیستم شبه افیونی فرد مصرف‌کننده بازسازی شود اما جهان‌بینی وی درست نشود درمان اعتیاد به صورت کامل صورت نگرفته و احتمال بازگشت فرد به اعتیاد بسیار بالاست از همین رو اعتقاد کنگره60 بر این است که 95 درصد بار درمان اعتیاد را مسئله جهان‌بینی شکل می‌دهد

در کنگره60 به فرد مصرف‌کننده خواهان رهایی مسافر اطلاق می‌شود که سه سفر را در پیش رو دارد:

سفر اول: از آغاز درمان تا بازسازی سیستم شبه افیونی بدن که حدود یازده ماه طول می‌کشد

سفر دوم: از بازسازی سیستم شبه افیونی و قطع مواد تا رسیدن به خود (خودشناسی) که پایان آن مشخص نیست

سفر سوم: از رسیدن به خود تا رسیدن به خدا(خداشناسی) که هیچ‌وقت پایان ندارد

که برای درمان قطعی اعتیاد انجام سفر اول و دوم ضروری است . با آغاز سفر اول آموزش‌های جهان‌بینی نیز شروع می‌شود و فرد شناخت مواد مخدر را از سویی و شناخت انسان را از سوی دیگر و تأثیر مواد مخدر روی انسان را فرامی‌گیرد و با بالا رفتن سطح آگاهی‌اش کاهش مواد مصرفی برایش آسان می‌شود به نحوی که گفته  می‌شود برای کم کردن یک پنجم مواد و داروی مصرفی باید یک پنجم به دانایی‌فرد اضافه شود به نحوی که با پایان سفر اول دانایی‌فرد نیز به حد قابل قبولی می‌رسد اما در سفر دوم شخص به سطح دانایی بالاتری در مورد انسان و مواد پیرامون خود به صورت کلی دست میابد و میاموزد که تمام مواد موجود در این جهان دارای دو صورت مختلف هستند یکی مفید و یکی هم مخرب و انسان با شناخت باطنی خودش یاد می‌گیرد که با تبعیت از خواسته‌های معقول خودش از مواد پیرامون در جهت مثبت و مفید استفاده کند که نمونه بارز این استفاده صحیح از مواد استفاده از تریاک به عنوان داروی شفابخش است درحالی‌که همین تریاک زندگی بسیاری از افراد را به نابودی کشانده است یکی دیگر از آموزش‌های جهان‌بینی نحوه مواجه‌شدن با مشکلات موجود در زندگی است چون قدر مسلم هر زندگی ای همواره دچار مشکلاتی بوده ، هست و خواهد بود اما آنچه که مهم است نحوه برخورد انسان‌ها با مشکلات است چون یکی از دلایل عمده گرایش افراد به مصرف مواد مخدر فرار از همین مشکلات است درحالی‌که در آموزش‌های جهان‌بینی انسان  با توجه به شناخت هدف زندگی متوجه این موضوع می‌شود که مشکلات وسیله‌ای هستند تا انسان با روبرو شدن با آن‌ها به هدف و غایت اصلی خلقتش دست یابد

به طور کلی آموزش‌های جهان‌بینی کنگره 60 یک هدف را دنبال می‌کند و آن دستیابی انسان به یک آرامش درونی است و هر کس که به این آرامش دست یابد دیگر نیازی به مصرف مواد مخدر به عنوان یک آرامش‌دهنده ویرانگر نخواهد داشت و این میسر نمی‌شود مگر با حضور در کلاس‌های آموزش جهان‌بینی

با احترام و تشکر فراوان از جناب میلاد عیدی

 

جملات زیبای دکتر شریعتی

 

زندگی چیست ؟

زندگی چیست ؟اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم  اگه عشق نیست چرا عاشقیم ؟

حق و باطل
اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی، هر جا که میخواهی باش. چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یکیست

قضاوت
ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفش های او راه بروم

انسانیت
انسان بیش از زندگی است ؛ آنجا که هستی پایان می یابد،او ادامه می یابد

بگذار تا شیطنت عشق...
خدایا اضطراب های بزرگ غم های ارجمند و حیرت های عظیم بر روح ام عطا کن و لذت ها را به بندگان حقیرت ببخش و دردهای عزیز بر جانم ریز

سلام
در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است 

هست و نیست
در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم کرد: آبی اسمان که می ببینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست

تهمت و دروغ
تهمت و دروغ را دشمن سفارش میدهد و منافق میسازد و عوام فریب پخش میکند وعامی انرا میپذیرد

چگونه زیستن
خـدایا تـو چگونه زیـسـتـن را به مـن بـیاموز مـن خـود چگونه مُـردن را خـواهـم آموخـت

شهرت
خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را که: میخواهند باشم نکند

اصلاح فکر
زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید:
به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟
دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهند لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست

آدمی
عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب که بیاندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند اما کافی است کمی صبر کنی بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند

شناخت
حتی خداوند نیز دوست دارد که بشناسندش نمی خواهد مجهول بماند مجهول ماندن است که احساس تنهایی را پدید می آورد و دردبیگانگی و غربت را. مجهول ماندن رنج بزرگ روح آدمی است

انسان
انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است

مثنوی
احساس می کنم در این مثنوی بزرگ طبیعت مصرع هایی ناتمامیم . بودنمان انتظار یک بیت شدن

خدا
خداوندا من با تما م کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری

اندیشه
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری

پشتکار
برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند

چهره دل
هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم

عقل
خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟

دنیا رو نگه دارید
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !


زنده بودن
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت

حسین
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد

حقیقت
انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد

معنای زندگی
زندگی چیست ؟ نان . آزادی . فرهنگ . ایمان و دوست داشتن

خوشبختی
برای خوش بخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن

زندگی چیست؟؟

 دنیا را بد ساخته اند
کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است 
و این تمام زندگیست
و
زندگی یعنی این...

ای...
ای زینب: نگو در کربلا بر تو چه گذشت! بگو ما چه کنیم؟

خدایا
خدایــــــــــا سرنوشت مرا خیر بنویس
تقدیری مبارک
تا هرچه را که تو دیر می خوای زود نخواهم
وهرچه را که تو زود می خوای دیر نخوام

دوست داشتن
کسی را که دوستش می دارید شما را دوست نمی دارد...کسی که شما را دوست می دارد شما او را دوست نمی دارید...کسی که شما دوستش می دارید و او نیز شما را دوست می دارد , به رسم و آئین روزگار هرگز به هم نمی رسند و این رنج است

مذهب
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سال ها مذهبی بودم بدون آنکه خدایی داشته باشم

دوست داشتن
دوست داشتن خیلی بهتر از عشق است. من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالا ترین قله های عشق پایین نمی اورم

ارزش
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد

انسان...
انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت . بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته .بنگر به طرف کدام یک می روی

عشق
دکتر شریعتی:من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالاترین قله های عشق پایین نمی آورم...

گناه
بیا گناه کنیم جایی که خدا نباشد...

انسانیت
انسان به اندازه ای که برخوردارتر است انسان نیست بلکه انسان به اندازه ای که خود را نیازمند تر حس می کند انسان است

حسرت مرگ
خدایا! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم

خوشبختی
لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند

تنهایی
حتی اگر تنهاترِین تنهایان باشم باز هم خدا با من است.او جبران تمام نداشتن های من است...

شرافت
شرافت مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یکبار لکه دار شد دیگر جبران پذیر نیست

کمال
انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند

عشق  

 عشق مثل قایقی هست که در اعماق دریا غرق میشود ولی دوست داشتن
مثل قایقی هست که رو این دریا آرام به حرکت ادامه میدهد پس دوست داشته باشیم نه عاشق شویم

هنر
هنر تجلی غریزه آفریدگاری انسان است در برابر هستی که تجلی آفریدگاری خداست

روح
چقدر روح محتاج فرصتهاست که در ان هیچکس نباشد

نیایش
پروردگارا به مندایا به من توفیق تلاش در شکست صبر در نومیدی عظمت بی نام دین بی دنیا تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما

 

 

 

 

جملات زیبای دکتر شریعتی

 

دو بیگانه هم درد از خویش بی درد یا نا هم درد با هم خویشاوندترند

 

انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت: بی نهایت لجن بی نهایت فرشته

 

آن گاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست

 

مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد

 

جامعه دو طبقه دارد: ۱:طبقه ای که می خورد و کار نمی کند ۲:طبقه ای که کار می کند و نمی خورد

 

چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است

 

تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن

 

چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است



کیست که تنها آروزی همیشگی اش در این جهان این باشد که تنها چیزی را که از این جهان آرزو می کند از دست بدهد؟

 

با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش

 

وقتی در صحنه حق و باطل نیستی وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی هرکجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است

 

حوادث انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی می کند

 

این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی، پاکی، پوچی

 

شرف مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست

 

چقدر دوست دارم این سخن مسیح را ( از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند)

 

آدم بالاخره می میره حالا من به اسهال خونی بمیرم بهتره یا به خاطر حرفم؟


آن جا که عشق فرمان می دهند محال سر تسلیم فرو می آرد

 

چاپلوسی یونجه لطیفی است برای درازگوشان دمبه دار خوشحال

 

گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند

 

پروانه ی شمع اگر هم چون مرغ خانگی نه بر گرد شمع که در پی خروس می رفت زندگی در زیر پایش رام می گشت و آسمان بر بالای سرش به کام

 

من از دو کار نفرت دارم : یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیازمند نیست از ناله شرم دارد

 

برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن و یاس انسان امروزه یاسی است ناشی از آگاهی اش به خویش و خوش بینی انسان در تاریخ زاییده ی جهلش نسبت به خویش است

 

زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد

 

دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی،که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد

 

هرکس نه تنها به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بکله به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است

 

انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است

 

برای این که قومی خوب سواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود


چقدر این قفس برایم تنگ است. من تاب تنگنا ندارم !

 

 

 

 

 

جملات زیبای دکتر شریعتی

 

و انسان ماندن سخت دشوار و هر روز جهادی باید تا انسان ماند و هر روز جهادی را نمی توان!

دکتر شریعتی*

 

سری که رنج و تعهد و هدف ندارد به دنبال " سرگرمی " می گردد.

دکتر شریعتی*

 

" سخنی " از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی گفتن آن را ایجاب نمی کند.

دکتر شریعتی*

 

در روزگار جهل ، شعور ، خود ، جرم است.

دکتر شریعتی*

 

اضطراب ها همه زاده ی انتظارها است.

دکتر شریعتی*

 

نومیدی هنگامی که به مطلق می رسد یقینی زلال و آرام بخش می شود.

دکتر شریعتی*

 

" رجعت " شور انگیزترین آرزوی دل ها ی خو ناکرده به تبعید گاه است.

دکتر شریعتی*

 

 

 

 

 

جملات زیبای دکتر شریعتی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،
آدمی را همواره در پی گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو می کشاند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

.خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مرا کسی نساخت ، خدا ساخت . نه آنچنان که کسی می خواست ، که من کس نداشتم . کسم خدا بود ، کس بی کسان

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

.هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن

فرازی از وصیت نامه شهید مهدی زین الدین

بسمه تعالی

اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن.
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد.

http://s5.picofile.com/file/8156085784/zeinoddin.jpg

زندگی یک کلاس و دوره فراگیری مسایل ریاضی است.

زندگی یک کلاس و دوره فراگیری مسایل ریاضی است 

زندگی یک کلاس و دوره فراگیری مسایل ریاضی است. آنها که فکر می کنند خوشبختی یعنی زندگی بدون مشکل و پیچیدگی، هنوز حقیقت زندگی را به درستی درک نکرده اند. اگر مساله ای نباشد، بحران و دردسری نباشد، انسان هیچ چیز یاد نمی گیرد و هیچ فرصتی برای رشد و تعالی نخواهد داشت.

هدف زندگی رشد و تعالی است. هدفی که بدون وجود مشکلات راهی برای دست یافتن به آن نخواهید یافت. مشکلات به شما انگیزه پیشرفت و رشد می دهند در واقع باید کلمه «مشکل» در ذهن شما به تداعی «پیشرفت» باشد به طوری که هر زمان به مشکلی برمی خورید بلافاصله به جای احساس نا امیدی و ترس از اینکه می توانید ظرفیت وجودی خود را گسترش دهید شاد شوید.