بیشتر پرندگان می توانند پرواز کنند. پرندگان یک قلب بسیار قوی و یک راه مؤثر تنفس دارند-اینها برای این که پرندگان پرواز کنند لازم هستند. همچنین پرندگان موقعی که پرواز می کنند انرژی فوق العاده زیادی را مصرف می کنند و بنابراین نیاز دارند تا مقدار بسیار زیادی غذا بخورند تا قدرت پرواز داشته باشند.
این روزها همهاش دارم فکر مىکنم «انگیزه» چه موهبت بزرگیه. انگیزه که داشته باشی، میخوای هر جوری هست برسی به هدفت، دلت میخواد موانع رو از پیش پات برداری، دوست داری تو مسیری که انتخاب کردی جلو بری و موفق بشی.
ولی واقعاً انگیزه رو چطور میشه به دست آورد؟ یه نیروی درونیِ خودبخودیه یا یه عامل بیرونی که باید گشت و پیداش کرد؟ راحت میشه گیرش آورد یا برای به دست آوردنش باید سعی کرد، زحمت کشید؟
در مورد من، انگیزه یه جور نیروی محرکه قویه که وابستگی زیادی به هدف و بینش و عملکردم داره.
اگه هدف امکانپذیری داشته باشم و با تمام وجود بخواهم به دستش بیارم و شرایط هم تا حدی مهیا باشه و مشوق هم داشته باشم و مانع خاصی هم نباشه، بله در این صورت، انگیزه زیادی دارم که راه بیفتم و قدم بردارم و جلو برم.
میگم شرایط و موانع برای اینکه اینها دو تا سنگ بزرگن که به همین راحتی نمیشه ازشون گذشت.
خیلیوقتها انرژی زیادی داری و واقعاً دلت میخواد راه بیفتی و دست به کاری بزنی که به هدفت نزدیکتر بشی، ولی آدمای دور و بر سنگ میندازن، بدجور هم میندازن. همون اول کار، تمام سعیشون رو میکنن هدفت رو کوچیک و بیارزش جلوه بدن و آرزوت رو بچگانه و خام.
اگه اهمیت ندی و راه خودت رو بری و کار خودت رو بکنی، شروع مىکنن سنگ انداختن. اگه مثلاً باید هزینهای برای هدفت پرداخت کنی، همین راه آب رو میبندن و چنان میندازنت تو هچل که دو برابر زمانی که در نظر گرفتی، معطل همین قدم اول بشی.
اگه باید درس بخونی، کاری میکنن که حتی یک دقیقه هم وقت پیدا نکنی یه کتاب ورق بزنی، چه برسه به درس خوندن.
اگه به آخر هفتههات احتیاج داری تا رو کار و هدفت تمرکز کنی، آخر هفتهها رو ازت میگیرن.
خلاصه که دیگران، غریبه و آشنا، موانع مهمیان که انگیزه رو همون اول کار ضعیف میکنن و اصلاً میکشن، طوری که با خودت بگی: «ولش کن، هر کاری کردم نشد، نمیشه دیگه» و آرزو و خواستت رو رها کنی.
اما اگه آدمای سنگانداز نباشن و شرایط هم مهیا باشه، اولین حسی که آدم رو به سعی کردن و زحمت کشیدن و جلو رفتن تشویق میکنه، همین انگیزه است.
بهت خلاقیت و قدرت تفکر میده، بهت امید میده و باعث میشه به آینده خوشبین بشی. به کارهات نظم میده، بهت نیروی راه رفتن و کار کردن میده و از همه مهمتر بهت شادی و رضایت میده.
انگیزه خیلی حس خوبیه، بهت بال و پر پرواز میده و دنیای رنگارنگی رو برات تصویر مىکنه که با سعی و زحمت خودت شکل میگیره.
امیدوارم همه کسایی که هدفی دارن، انگیزه رسیدن بهش رو هم داشته باشن. آمین.
قبیله دشتی" که قبیله در اصل عرب ایرانیست,به علت های مختلفی که در استان بوشهر ساکن شدند و باعث بوجود آمدن نژاد خاصی شدن و خدمات زیادی به این منطقه و ایران کردند,
به طور مثال فایز دشتی محمد خان دشتی و خالو حسین دشتی و ..... از بزرگان این شهر محسوب می شوند, ولی بعد از سخت شدن اوضاع معیشت در جنوب" الخصوص استان بوشهر از نظیر قحط سالی کم بودن امکانات و فشار دولت های بیگانه و خودی! دست به مهاجرتی گسترده زدند و به شهرهایی چون بصره کربلا و کویت و قطر و بحرین مهاجرت کردند.
در دشتی کمتر کسی را می شود پیدا کرد که اقوامشان در این گونه شهرها نباشند .
✖ در بصره که شهر یا منطقه بنام دشتی ها وجود دارد و علت مهاجرتشان خوش آب هواتر بودن بصره نسبت به شهر دشتی بوده, چون که قحط سالی ها باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم شد و به علت بی لیاقتی مسؤلان شاهی و بی توجهی آنان, دست به مهاجرت به بصره زدند و عده ای نیز به کربلا رفتند, که بیشتر جنبه دینی داشت تا معیشتی.
هنوز هم با نام دشتی" در این شهرها زندگی می کنند.
✖ و اما کویت که دشتی ها ی زیادی را در خود جا داده است و قبیله بزرگی در کویت هستند, نیز به خاطر زندگی بهتر به کویت مهاجرت کردند و در مجلس کویت نیز راه یافتند ... به طور مثال آقای روح الله دشتی" وزنه فرهنگی , در کویت به دوش ایشان است. قبیله دشتی" نقش مهمی در کویت ایفاء می کنند.
✖ و در قطر نیز اقوام دشتی وجود دارند و البته ناگفته نماند که اقوام درویشی" نیز از همین شهر دشتی هستند که به خاطر زندگی بهتر به قطر مهاجرت کردند.
✖ و اما بحرین که خاستگاه اولیه اقوام دشتی هستند و عرب هایی بودند که از قدیم الایام شیعه بودند و حضرت محمد,ص, در مورد بحرینی ها به حضرت علی,ع, فرمود: که اینان از دوستان ما هستند و چه رشادت ها و تلاشی که برای شیعه انجام دادند, از آل عصفور ها گرفته تا آل عاشور ... به علتهای اختلافات دینی به نواحی از بوشهر مهاجرت کردند ولی دوباره با سخت شدن اوضاع معیشتی به بحرین آمدند و قبیله بزرگی در بحرین هستند. ✍ ادامــــــــــه دارد...
این بازیکن در مصاحبه با نماینده مارک ساعت ” تگ هومئر” اظهار داشت :” در حال حاضر فوتبال برزیل را دنبال نمی کنم اما کورینتیانس و فلامنگو دو باشگاه سرشناس هستند و شاید روزی پیراهن آنها را بپوشم. دوستان برزیلی زیادی دارم و رابطه ام با برزیل بی نظیر است. برزیلی های زیادی را در رئال مدتهاست که می شناسم. به طور مثال کاکا یکی از افرادی بود که خوشحال شدم که با او آشنا شدم.”
چطور می توان صداهای مغز را خاموش کرد، استرس را کاهش داد و شادتر زندگی کرد؟ در این مطلب مصاحبه ای از نویسنده کتاب «ده درصد شادتر» را برایتان آورده ایم که در آن به نکات بسیار جالبی برای زندگی شادتر اشاره می کند که کاملا کاربردی و عملی هستند و در زندگی روزمره می توان از آنها بهره گرفت. این مطلب، دقیقا کارهایی هستند که خودِ «دَن هریس» آنها را در زندگی خود انجام داده و نتیجه گرفته است.
دَن هریس، خبرنگار برنامه صبحگاهی تلویزیون آمریکا است که در سال 2004 میلادی، با هیجان و استرس زیادی که داشت، یک آبروریزی درست و حسابی در برنامه زنده به پا کرد. پس از آن رویداد بسیار تلخ در مقابل میلیون ها بیننده، تصمیم گرفت روی مغز و رفتار و گفتار خود کنترل بیشتری داشته باشد. نتیجه تلاش و تجربه او، همین کتابی است که نوشته است؛ «ده درصد شادتر».
ما این مطلب را نوشته ایم تا در میان پاسخهایش راه های ساکت کردن مغز و کاهش استرس را یاد بگیرید.
1. منظورتان از «10 درصد» چیست؟ از کجا به این عدد رسیده اید؟
هنگامی که تازه مدیتیشن را آغاز کرده بودم، یکی از دوستانم پرسید چرا این کار را می کنی مگر تو مشکلی داری که این مدل خلسه و تمرکز عمیق را هر روز تکرار می کنی؟ و من در پاسخ به او گفتم: این کار من را 10 درصد شادتر می کند. همین جمله و واکنش دوستم جرقه ایده این کتاب را در سر من پروراند. این تیپ تمرین ها نمی توانند همه زندگی ما را تغییر دهند. اما بدون شک بخشی از آن را بهتر خواهند کرد.
2. شما در کتاب خود اشاره کرده اید که مدیتیشن یعنی رهایی از مشکلات ضمیر ناخودآگاه و کشف و برطرف کردن آنها. آیا تعریف دیگری هم برای آن دارید؟
به مدیتیشن به عنوان ورزشی برای مغز نگاه کنید. بسیاری از انسان ها زمان زیادی را صرف تغییر دکوراسیون خانه یا رسیدگی به وضع ظاهری خود اختصاص می دهند. اما تعداد کمی هستند که به ذهنشان هم اندازه جسمشان اهمیت دهند. بسیاری از ما هنوز نمی توانیم ذهن خود را پالایش کنیم و همه تجربیات زندگی را از یک فیلتر عبور دهیم. این کار، ساده ترین و قابل اعتمادترین روش برای افزایش تمرکز، خونسردی و حضور در لحظه است.
3. منظورتان از «حضور در لحظه» چیست؟
ساده ترین تعریف برای حضور در لحظه این است که بدانید در مغزتان چه می گذرد و بتوانید روی آنها تسلط داشته باشید. حضور در لحظه می تواند به انسان ها کمک کند تا بیهوده عصبانی نشوند یا افکار منفی را تا اندازه زیادی از خود دور کنند. این سیستم در بی تفاوت بودن نسبت به صداهای منفی مغز بسیار کمک کننده است و به عقیده من می توان گفت قدرت ماورایی و عالی دارد. حضور در لحظه یعنی به عمد در زمان حال زندگی کنیم و همه حقایق را باور داشته باشیم.