همیشه هم هر وقت میریم بیرون من به اصرارم شده میرم داروخونه چندتا چیزای واجب رو میخرم میگم لازم میشه مث قرصای مسکن و آمپولای مسکن مث دگزامتازون و از اینجور چیزا.پریروز اتفاقا همین کارو کردم با اینکه مامانم اصن حوصلش نمیرسید میگفت بیا بریم حوصله ندارم وایسم اینجا.بعد کلی اصرار رفتم توی داروخونه.از چند روز قبلشم نشسته بودم نوشته بودم چیا لازم داریم تموم شدههر وقتم میرید داروخونه نگید بهشون که چی و چی میخواید توی کاغذ بنویسید بدید بهشون.چون اصن اعصاب مصاب ندارن هی برن و بیان گوش هم نمیدن تا همشو بگید که چیا میخواید
یه آمپول دگزامتازونم خریدم خدایا شکرت که خریدم بعد امروز صبح که دیدم مامانم خوب نشده گفت دگزامتازون رو بهم بزنمنم فوری آمپول رو آماده کردم زدم اصنم درد نداش بعد نیم ساعتی که گذش هی مامانم بهتر شد اصن یه وضعی خوشحال شدم.مامانم تمام مدت اینطوری بود اوخی
خلاصه حرف اصلیم این بود هر وقت من از یه مسئله ای ناراحت میشم و میرم که غصه بخورم یهو یه چیز خیلی بدی پیش میاد که اصن اون غصه یا مسئله واسم هیچ و پوچ میشه مث امروز که گفتم خدایا سلامتی خونوادم از همه چی با ارزش ترهیاد آبجی آرزو افتادم که توی وبلاگش یه بار گفته بود اینومن صدبار به این قضیه رسیدم و همینطورم امروز دوباره واسم پیش اومدمن واسه صدسال به این قضیه دیگه پی بردم خداجون مطمئن باش دیگه بهم ثابت نکنی خداجون
واقعا زندگی همینطور که پیش میره خیلی قشنگه واسم . بهتر از اینم نمیخوام هیچ آرزویی هم ندارم هیچی هیچی هیچی.خیلی چیزای قشنگ دور و اطراف هس مث سلامتی خونوادم از ته دلم میخواد همه سلامت باشن کنار خونواده هاشون.دوستای وبلاگیم و غیر وبلاگیم و هر کی که میاد وبلاگم، فامیل ، همسایه هامون همه همیشه سلامت و شاد باشن
خب بریم سر حرفای دیگه
یه گلدون عظیم الجثه ای بود که گفتم توش یه بوته گوجه س و گشنیز کاشتم اینخده خوشگل شده. شبا و وقتی هوا سر میشه روش نایلون میکشم.این عسکش
بعد گل زرد رنگ اون بوته گل شب بو که گفتم دو رنگ گل داده باز شد چخده ذوق مرگیات بهم دس داد روووووحم تازه شداین عسکاشه
اینم عکس گشنیزای قبلیم اصن عاشق این منظره از باغچم هستم همینطور بالا سرش وامیسم یه ساعت نگاش میکنم اینقد که دیگه مامانم میزنه به شیشه پنجره که برم بالا هوا سرده
امروز از از بس خوشحال شدم از خوب شدن سردرد مامانم که از خوشی و هیجان رفتم خیلی حبه های سیر رو جدا کردم و مشغول کاشتنشون توی اون یکی باغچه که هیچی توش درنمیاد شدم.آخه دیدم پیازای سنبل توی اون داشتن درمیومدن گفتم شاید واسه پیازا محل کاشت خوبیه
سیر هم اینطوری کاشته میشه کلا هم توی مزارع که شبکه کشاورزی نشون میداد همین حبهه ای سیر رو دونه دونه توی چاله مینداختن.چون از خونواده پیازا هس خودش شروع به زیاد شدن میکنه و هی حبه دورش درست میشهمنم همینکارو کردماینم عکس
اینم یه نقاشی باغبونی
اینم الان درستیدم .آخه دارم اسمارتیز میخورم.حیف تموم شد همش.اینم بعد عکس بهم ریختم خوردمشونصفحم جا نداشت آرم رو تکمیل بنویسم
خب عسیسای دلم دیگه یا علی دوس دارم بازم بحرفما ولی باشه واسه فردا حرفا و عکسام تموم نشهیا علی بچه ها تا بعدراستی بچه ها ببخشید پیاما رو جواب ندادم از خوشحالیم بوداینبار میجوابم قول دختروونهیعنی قول محکم تر از این
بزنید اون دست قشنگه رو !!…. به سلامتی کی؟!…
به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفــیــــــــــــــــــــــــق منه …….
وقتی باختم گفت : من رفــیـــــــــــــــــــــــــقتم ……
به سلامتی اون مردی...
که وقتی تو خیابون نگاهش به یه زن زیبا میفته بازم سرشو میندازه پایین و
زیر لب میگه : اگه آخرشم باشی…انگشت کوچیکهٔ زنم هم نیستی
به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه…
به سلامتی اونایی که
تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن…
به سلامتی مداد پاک کن
که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه…
به سلامتی پسر بچه های قدیم
که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن که شبیه باباهاشون بشن
نه مثل جوونای امروز که ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن
به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست
ولی هنوزم شکستن بلد نیست…
به سلامتی دریاچه اورمیه…
نه فقط بخاطر اینکه مظلومه ، به خاطر اینکه هیچ وقت اجازه نداد کسی توش غرق بشه…
به سلامتی لرزش دست های پیر پدر
به سلامتی اون بچه ای...
که شیمی درمانی کرده و همه موهاش ریخته،
به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟
باباشمیگه قربونت برم تو از همه اونا خوش تیپ تری…
به سلامتی همه اونایی
که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه!
به سلامتی همه باباها….
کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده…
میگه : آره
میگم : بریزمش دور ؟
میگه : نه بذار تو یخچال بابات میاد میخوره !!!!
به سلامتی اونایی که
به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که
بزرگترها کوچک بشن ، کوچکـتـرها هـرگـز بـزرگ نمیشن.
به سلامتی همه باباهایی
که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامه شونه…
به سلامتی کسی که
دید تو تاکسی بغلیش پول نداره
به راننده گفت : پول خورد ندارم واسه همه حساب کن….!
به سلامتی بیل!
که هرچه قدر بره تو خاک ، بازم برّاق تر میشه.
به سلامتی سیم خاردار!
که پشت و رو نداره
به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست
به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه
به سلامتی آسمون
که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره
اما یه ستوان با دو سه تا ستاره اش به عالم و آدم فخر می فروشه
به سلامتی مادر…
که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که سیره و میل نداره مادره…
به سلامتی حلقه های زنجیر
که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی باز همدیگرو ول نمیکنن
به سلامتی گل آفتابگردان
که گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت : ستاره چشمک میزنه، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم…
به سلامتی کسی که
وقتی بهش زنگ میزنی ، خوابه
ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه : خوب شد زنگ زدی ، باید بیدار میشدم
به سلامتی پدری
که لباس خاکی و کثیف میپوشه
میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش
اما بچه اش خجالت میکشه
به دوستاش بگه که این پدرمه
و در آخر...
بسلامتی با ارزش ترین پول دنیا " تومن "
چون هم تو توش هستی ، هم من
سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره
تکه تکه میشه
ولی بازم پا به پات میاد