همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

افتتاح سیزدهمین دوسالانه عکس ایران

                     

 

دبیرمحترم سرویس فرهنگی- هنری

با سلام وعرض ادب

 

احتراما، به اطلاع می رساند سیزدهمین دوسالانه عکس ایران ، روز یکشنبه  5 بهمن ماه از ساعت 17 درموزه هنرهای معاصر تهران با حضور مقامات فرهنگی – هنری وهنرمندان افتتاح می شود.

در همین راستا خواهشمند مساعدت فرمایید در خصوص پوشش خبری این رویداد مهم هنری، نماینده یا نمایندگان آن رسانه اعم از خبرنگار، گزارشگر و تصویربردار، عکاس ، گروه خبری وتصویری حضوری فعال داشته باشند.

قبلا از بذل محبت و همکاری شما سپاسگزاریم.

                                                                                                             حسن نوفرستی

                                                                                                        مسوول روابط عمومی

                                                                                                    موزه هنرهای معاصر تهران

در حاشیه جلسه اخیر کانون شعر و ادب اداره کتابخانه های عمومی اهر

عصر سه شنبه جلسه کانون شعر اداره کتابخانه های عمومی اهر رویداد مهم ادبی به همراه داشت. در این جلسه خانم اعظم فرخزاد ( آخوندزاده) نویسنده نامدار کشور که تاکنون 22 رمان منتشر کرده است، آثارش را معرفی کرد و به پرسش های حضار پاسخ گفت. انتظار از کانون ها و انجمن های ادبی است که چنین برنامه هایی داشته باشند. کتابخانه یک نهاد فرهنگی مهم است و وظیفه اش تنها عرضه کتاب نیست بلکه اجرای برنامه های متنوع فرهنگی است که اغلب کتابخانه های فعال کشور چنین هستند.

خانم فرخزاد فرزند ارجمند اهر است و این مسئله اهمیت برنامه پیش گفته را مضاعف می سازد. جشن امضای کتاب، نقد کتاب، رونمایی از کتاب، نشست و گفتگو با مولفان کتاب کار بزرگی است. وقتی از شهری خبر جشن امضای کتاب بلند می شود، این خبر از بزرگی و بزرگواری و اعتبار آن حکایت دارد.

در انتهای آن برنامه حضور داشتم  و درکم این بود که این برنامه باعث افتخار است و اندیشه و نگاه و همت بلندی در پشت سر داشته است. مسلم است که برخی مدیران و دستگاه ها که اراده و توان اجرای چنین برنامه ای را ندارند، هرگز تحمل چنین توفیقی را برای اداره کتابخانه اهر ندارند. حالا اگر کتابخانه نام آنها را هم در گوشه کارش می نوشت تا آنها هم در لیست عملکردشان و در پرتال اطلاع رسانی شان بیاوزند، شاید بحث فرق می کرد.

اطلاع از رویدادهای فرهنگی و هنری و ادبی شهرهای مختلف کشور گستره و عمق غفلت و کم کاری مسئولان حوزه فرهنگ و هنر ما را نشان می دهد. اگر هدف رشد فرهنگی شهر است و گسترش فعالیت های فرهنگی، مدیران دیگر دستگاه های فرهنگی نیز باید خوشحال از چنان رویدادی باشند و به برگزار کننده آن تبریک بگویند.

در سوی دیگر یکی از انتظارات مهم فعالان عرصه ادب و هنر از مدیر جدید اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اهر، بازگشایی و احیای انجمن ادبی تعطیل شده این اداره است و امید می رود هرچه زودتر شاهد احیای این تشکل ادبی باشیم تا آن نیز گوشه ای از کار زمین مانده را بر دوش بکشد.

کافه و کافه‌نشینی

گفتگو با ناصر فکوهی جامعه شناس

: کافه و کافه‌نشینی
درآمد: دکتر ناصر فکوهی معتقد است که کافه و کافه نشینی به مثابه فضاهایی عمومی برای تعامل میان افراد و رشد قابلیت همزیستی به ویژه در شهرهای بزرگ امروز، ضرورتی حیاتی دارند، ضمن آنکه باید از آسیب‌هایی چون محفلی شدن پرهیز کرد و آنها را به مکان‌هایی برای تخلیه انرژی‌های منفی و تعامل اجتماعی در جامعه بدل کرد. با این استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران که آثار متنوعی در زمینه انسان‌شناسی شهری نگاشته، درباره پیشینه و زمینه‌های کافه نشینی و سیر تحولات آن در ایران و بایسته‌هایی که در این زمینه باید رعایت شود، گفت‌وگویی کردیم که از نظر می‌گذرد:
به نظر شما کارکردهای کافه‌نشینی، غیر از سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت چیست؟
کافه‌نشینی، در معنایی که امروز در زبان ما و در بخشی از جامعه شهری اغلب تحصیل‌کرده، دانشجو، روشنفکران و دانشگاهیان ما، جا افتاده است و لزوما ربطی به مفاهیمی چون «قهوه‌خانه» یا «پاتوق» ندارد (هر چند با آنها بی‌ارتباط هم نیست اما روابطشان پیچیده است)، عمدتا به کنشی اجتماعی اطلاق می‌شود که ریشه‌های آن به قرون هجده و نوزده اروپایی و عمدتا به دوران انقلاب فرانسه و انقلاب‌های سیاسی این پهنه بر می‌گردد، اما از اواخر قرن و به ویژه ابتدای قرن بیستم شکلی موازی با محافل «خانگی» روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان را در حوزه عمومی به وجود آورد، شاید به یک معنا بتوان گفت کافه نشینی شکل دموکراتیزه شده آن محافل، یعنی محافلی بود که عموما در اقامتگاه افراد خیرخواه و فرهنگی و بسیار ثروتمند برگزار می‌شد که از هنرمندان و اندیشمندان فقیر حمایت می‌کردند. کما اینکه کلوب‌های انقلابی و در مقام نخست کلوب ژاکوبن‌ها که انقلاب را در دست گرفتند، در انقلاب 1789 فرانسه، نقشی اساسی داشتند و آنها را نیز می‌توان نوعی شروع برای کافه‌نشینی (شاید سیاسی) یعنی گرد هم آمدن در یک محیط بیرونی، برای تفریح و در عین حال بحث و جدل به شمار آورد. این کنش در طول قرن بیستم تا دهه 1980 به شدت رشد کرد و هر بار که جنبش‌ها و حرکت‌های اجتماعی بالا می‌گرفتند، بیشتر باب می‌شد. و از دهه 1960 همراه با مفهوم روشنفکری و دیگر شیوه‌ها به کشورهای دیگر جهان نیز سرایت کرد. اما از یکی دو دهه پیش، به تدریج با شیوه‌های دیگری جایگزین شد که فضا و مکان را به صورت دیگری تعریف می‌کردند، ولی در آنها نیز مساله بسیار بیشتر از گذران اوقات فراعت با آسایش و بدون اندیشه، ورود سیستم اندیشه و جدل فکری در اوقات فراعت در یک حوزه عمومی بود.

نخستین کافه‌های مدرن ایرانی که در دهه 1320 ایجاد شدند، چه ویژگی‌هایی داشتند؟
این کافه‌ها بسیار محدود بودند و در شهرهایی ایجاد می‌شدند که به دلایل گوناگون تاریخی و اجتماعی، نخستین الگوهای مدرنیته را نیز عرضه می‌کردند: تبریز، تهران و رشت از این جمله‌اند. اینها شهرهایی بودند که برای نخستین بار صنعت و فناوری‌هایش از جمله در حوزه فرهنگ مثل صنعت چاپ و... وارد ایران می‌شدند. می‌بینیم که بیشترین روشنفکران و سازندگان مدرنیته ایرانی نیز از همین شهرها بیرون آمدند که البته این کنش بعدها به شهرهای دیگر نیز سرایت کرد، اما همواره شکلی بسیار اقلیتی داشت حتی تا دوران انقلاب. در آستانه انقلاب شکل کافه‌نشینی اروپایی هم در نوع «اسنوب» و اشرافی آن در گروهی از کافه‌های «بالای شهری» و یا در بعصی از محافل مثل «گالری»ها، و شکل مردمی‌تر یا دموکراتیک‌تر آن در برخی از رستوران‌ها و اغذیه‌فروشی‌ها مثل کافه‌های لاله‌زار و جایی همچون کافه نادری، وجود داشتند. این کافه‌ها در نوع اولش بیشتر به مباحث روشنفکرانه در تقلید الگوی غربی و بر سر نمونه‌های هنری و ادبی غرب که به ایران وارد می‌شدند می‌پرداختند و در نوع مردمی اش، بیشتر بر سر مسائل فلسفی و ادبی و سیاسی و «تغییر و تحولی» که همه در انتظارش بودند.
آیا می‌توان میان کافه‌هایی که در دهه‌های جدید ایجاد شده‌اند، با کافه‌های پیشین تمایز گذاشت؟ این تمایز در چیست؟
صد در صد. کافه‌های نسل جدید برای مثال کافه‌هایی که پس از دوران جنگ تحمیلی به وجود آمدند و به خصوص از سال‌های دهه 1380 به بعد، عمدتا در برگیرنده نسل جوانی هستند که امروز بیشترین جمعیت ما را تشکیل می‌دهند و دارای سرمایه فرهنگی بالایی هستند. به علاوه، این کافه‌ها در سراسر کشور پراکنده هستند، زیرا سرمایه فرهنگی به نحو بسیار دموکراتیک‌تری توزیع شده است. البته در اینجا شباهت‌های زیادی نیز با نسل نخست دیده می‌شود، برای مثال تمایل به تبادل اندیشه‌ها و بحث و گفت‌وگو درباره عمدتا محصولات فرهنگی اروپا و امریکا و پیوند این کافه‌ها در بسیاری موارد با مراکز مصرف فرهنگی مثل کتابفروشی‌ها (که در آن نسل زیاد دیده می‌شد) و امروز گاه سینما‌ها و گالری‌ها و...
با این وصف، دقیقا به دلیل تغییر ترکیب جمعیتی، شکلی و محتوایی مشارکت کنندگان در این مکان‌ها، باید دیدگاه‌هایمان را نیز نسبت به آنها تغییر دهیم. روشن است که جوانان امروز با جوانان سی یا چهل سال پیش متفاوتند، همانگونه که ما در جوانی با نسل گذشته خود متفاوت بودیم. بنابراین میزان بردباری و میزان آزادی‌ای که باید به این حوزه‌ها داده شود باید بیشتر از میانگین جامعه باشد. بهتر است که در کافه‌ها، مشکلاتی و حتی آسیب‌هایی وجود داشته باشد که به تدریج تلاش کنیم آنها را حل کنیم، تا اینکه با برخورد کردن با آنها، آن آسیب و مشکل را به سطح کل جامعه تعمیم دهیم و در زمان و مکان چنان پراکنده‌اش کنیم که نتوانیم با آن مقابله کنیم و نه حتی شناخت درستی از آن داشته باشیم. افزون بر این نگاه به کافه، به محافل و کنش‌های جوانان که بخش عمده جامعه ما را تشکیل می‌دهند اصولا نباید نگاهی آسیب‌شناختی باشد و دائما درپی آن باشیم که اشکالات و کارهای نادرست آنها را بهانه‌ای کنیم برای جلوگیری از کنش‌هایی که خاص سن و زندگی و سبک زندگی ایشان است. این امر به معنای آن نیست که بی بند و باری را بپذیریم و یا ترویج کنیم، درست برعکس، تنها با این کار است که می‌توان با بی‌بند و باری مقابله کرد. اگر در کشوری چون آمریکا یا در کشورهای اروپایی، حرکت موسوم به «ضد فرهنگ» (یا هیپیسم) در یک دوره چند ده ساله از میان رفت، به دلیل سرکوب و برخورد سخت جامعه با آن نبود، بلکه درست برعکس رویکرد دموکراتیکی بود که در برابر آن پیش گرفته شد تا خود به خود بتواند به رشدی برسد که آن حرکت آسیب‌زا را مهار کند و در اعتراض به حقی که این حرکت حمل می‌کرد، شکلی عقلانی‌تر و موثر‌تر برای رسیدن به اهدافش بدهد.
امروز نیز باید به فضا و زمان و کافه و پاتوق‌های شهری جدید با جمعیتی جدیدی که آنها را پر می‌کنند و البته به دیگر فضاهای تجمع، بیشترین میزان آزادی را، البته با حفظ حدود قانونی و نظم اجتماعی، داد تا جامعه بتواند به رشد خود برسد.

ارزیابی شما از کافه‌نشینی که امروزه در سراسر شهرهای بزرگ به ویژه تهران پراکنده شده چیست؟
به نظر من، چنین فضاهایی برای شهرهای بزرگ ضرورتی حیاتی دارند. این امر البته به معنای آن نیست که این فضا‌ها آسیب‌پذیر یا آسیب‌زا نیستند، اما تصور اینکه بتوان یک کشور بزرگ را با جمعیتی در حد 80 درصد شهری، و غالبا با سرمایه‌های فرهنگی بالا، بدون حوزه‌های عمومی گسترده و فراوان و متنوع، اداره کرد، کاملا توهمی است. هر اندازه این کافه‌ها، این پاتوق‌ها، این مراکز تجمع که می‌توانند بنا بر سبک زندگی و تمایلات آدم‌ها متفاوت باشند، بیشتر باشند، البته به شرط آنکه حدود قانونی رعایت شود، برای بازتولید سیستم اجتماعی و سالم‌سازی آن بهتر است. آسیب‌ها البته جای خود را دارند و برای آنها باید فکری خاص کرد و برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت و درازمدت کرد. اما روش‌های آمرانه، برای مثال تعطیل کردن این اماکن به دلیل آنکه گاه آسیب‌زا هستند، یک کنش عمومی را به یک کنش جرم‌زا و یک محفل عمومی را به محفلی خانگی بدل خواهد کرد که میزان آسیب‌پذیری و آسیب‌زایی را در آن به شدت افزایش می‌دهد. فضای عمومی نیازی اساسی برای نظام‌های پیشرفته دموکراتیک است و این فضایی است که افراد می‌توانند در آن وارد تعامل با یکدیگر شده و قابلیت‌های با هم زیستن را در خود و دیگری بالا ببرند. با از میان رفتن این فضا‌ها که در آنها امکان چرخش و گردش افراد زیاد است، ما از «محفلی شدن» که پدیده‌ای بسیار آسیب‌زا است در سیستم اجتماعی جلوگیری می‌کنیم.
شاید لازم باشد درباره این مفهوم اندکی توضیح بدهم. «محفلی شدن» را می‌توان به نوعی «حبابی» شدن و درون پیله رفتن گروه‌های اجتماعی تعریف کرد، به صورتی که تنها درون خود وارد تعامل شده و به‌تدریج از دیگر گروه‌ها فاصله بگیرند و در دنیای مادی و ذهنی خود غرق شوند. در این حالت افراد به تدریج رابطه خود را با واقعیت از دست داده و توهمات خویش را جایگزین واقعیت می‌کنند. این امری خطرناک است زیرا سیستم اجتماعی نمی‌تواند از کنار هم قرار گرفتن حباب‌های مختلف به وجود بیاید و عمل کند. و همواره این خطر وجود دارد که حباب‌ها درون پیله‌هایی سخت قرار بگیرند و روابط بین خودشان را از میان ببرند یا تنش‌آمیز کنند. در این حالت، فضا‌هایی عمومی همچون کافه‌ها و پاتوق‌ها، می‌توانند به مثابه نقاط ارتباطی قدرتمندی عمل کنند که محافل پیله‌گونه را با یکدیگر و در محیطی آرام و بی‌تنش به یکدیگر متصل کنند. حتی اگر کافه‌ها، همچون برخی از کافه – فلسفه‌هایی که امروز در غرب می‌بینیم، گاه به برخوردها و تنش‌های کلامی بین شرکت‌کنندگان نیز بیانجامد، باز هم مکان و زمانی ایجاد کند برای ارتباط و برای تخلیه انرژی‌های منفی و ایجاد اماکن بیشتر برای تعامل اجتماعی در جامعه.
همین را می‌توان درباره گروهی دیگر از محیط‌های عمومی نیز گفت که در جامعه ما اغلب محیط‌های فرهنگی هستند، مثلا جلسات دانشگاهی سخنرانی، جلسات نشست و نقد کتاب در انجمن‌های تخصصی، نمایشگاه‌ها، کتابفروشی‌ها و مراکز فروش محصولات فرهنگی، مساجد و هیات‌های دینی و... همه اینها نیازهای یک شهر بزرگ هستند که باید بتواند میلیون‌ها نفر را برای زیستن با یکدیگر آماده کند و تنش را بین آنها به حداقل برساند.
بنابراین بهتر است به کافه‌نشینی مفهومی عام‌تر بدهیم یا برای آن مترادف‌های دیگری نیز بیابیم تا آن را از موقعیت یک آسیب خارج کرده و به یک نقطه فضایی زمانی تبدیلش کنیم که به صورت‌های بسیار متنوع و متکثر دیگری نیز در شهرهای بزرگ دیده شده و باید بشود.
 این گفتگو با روزنامه دنیای افتصاد انجام شده و در آبان ماه 1391 منتشر شده است.

600شهید دفاع از حجاب!

آیا در دوران حکومت رضاشاه پهلوی، ۶۰۰ نفر در دفاع از حجاب شهید شده اند؟!

 

600 شهید دفاع از حجاب؟!

وحید جلیلی (معاون فرهنگی شهرداری مشهد) با اشاره به اینکه در این قیام، حداقل۶٠٠نفر از زائران و مجاوران حریم رضوی به‌جرم اعتراض به دیکتاتوری رضاخانی و دفاع از هویت فرهنگی و دینی قتل‌عام شدند، گفت: متاسفانه حتی نام یکی‌از این شهدا در فضای رسانه‌ای و فرهنگی کشور شناخته‌شده نیست و این نشان دهنده ظلم مضاعفی است که به این شهدای مظلوم در طی ده‌ها سال پس از شهادت‌شان روا داشته شده است.

جلیلی که در اتاق گفت‌وگوی اهالی فکر و فرهنگ خراسان سخن می‌گفت، اظهار امیدواری کرد: فراخوان ملی گوهرشاد بتواند گوشه‌ای از حماسه گسترده ملت ایران دربرابر هویت‌زدایی و استکبار سیاسی فرهنگی را ثبت و منتشر کند.

وی تاکید کرد: مقابله با هجوم وحشیانه موج فرهنگ‌زدایی رضاخانی منحصر به مشهد و قیام گوهر شاد نبوده و در تمام شهرها و روستاهای ایران مصداق داشته است.

جلیلی با اشاره به تلاش یک‌ساله دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در جمع‌آوری خاطرات مربوط‌ به دوران کشف حجاب رضاخانی از وجود مضامین فراوان و ناشنیده از نهضت گسترده مردمی در دفاع از هویت دینی خبر داد و تاکید کرد: معاونت فرهنگی شهرداری مشهد از دستاورد فعالیت‌های دفتر مطالعات جبهه فرهنگی برای هر چه باشکوه‌تر برگزار کردن هشتادمین سالگرد قیام گوهرشاد استفاده خواهد کرد.

جلیلی در این جلسه که با حضور استاندار خراسان، مدیر کل میراث فرهنگی، مدیرکل ارشاد و جمعی از نخبگان علمی و هنری خراسان برگزار شد، اظهار داشت: کارهای هنری و رسانه‌ای و پژوهشی بسیاری در این حوزه قابل‌پیگیری است و معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد در این زمینه آماده هرگونه همکاری با فرهیختگان، هنرمندان و فعالان فرهنگی و اجتماعی است.

جلیلی با اشاره به سخنان رئیس‌جمهور در سفر استانی به مشهد گفت: خوشبختانه آقای روحانی تاکید ویژه‌ای بر پاسداشت حماسه گوهرشاد به‌عنوان نقطه اوج مبارزات مردم ایران در دفاع از فرهنگ ملی و هویت دینی داشت و امیدوارم دوستان دولت نیز در سال ٩۴ عنایت ویژه‌ای به فراخوان ملی گوهرشاد داشته باشند.

در این جلسه علیرضا رشیدیان، استاندار خراسان‌رضوی با استقبال از این حرکت اظهار داشت: فعالان و نخبگان عرصه فرهنگ و هنر، سربازانی هستند که با استفاده از ابزار هنر در شبیخون نابرابر نظام سلطه، دلیرانه مقاومت می‌کنند.

وی با بیان اینکه فرهنگ ما باید مبتنی‌بر اصول و ارزش‌های اسلامی شکل گیرد، افزود: دغدغه تمامی مسئولان، تلاش برای تحقق جامعه‌ای آرمانی، اخلاقی، دین‌‌مدار، دین‌باور، بانشاط، متحد و منطبق بر آموزه‌های دینی و منویات مقام معظم رهبری و فرهنگ اصیل ایرانی است



تندیس میراث در زیر حجم سنگین آوار فروخفته است.

میراث فرهنگی درعصرعطشناک برگ برنده و نقطه شروع سروری ملتها به حساب می آید دراین مسیر پرطلاطم مردم جوامع امروز تلاش می کنند تا هویت متزلزل، ملتهب و منقلب خود را معنا کرده  و نشان  واثری که از آنها در تاریخ باقی نمانده را ردیابی کنند.مردم جامعه تا به ضرورت آشنایی با پیشینه و شناسه دیرین خود واقف نگردیده وبه آنها احساس نیاز نکرده باشند در فهم معانی آن بازخواهند ماند.با بی‌توجهی به آن‌ها سبب نابودی آثار و تغییر بافت های مکان های مهم تاریخی می‌شوند در واقع همین آثار تاریخی جنبه‌های مختلفی در حرکت رو به رشد هر جامعه‌ای دارند که ازنگاه مردم مغفول و محزون ،محروم  ومهجور مانده است.یافته ی امروز با نابودی ‌های گسترده ی آثار و مواریث تاریخی و فرهنگی ،بیقرار و سرگشته و جنون‌گرفته و سیری‌ناپذیر ،سیلابی از ویرانی درحوزه میراث و فرهنگ انسانی به راه انداخته که  هیچ چیز جز تخریب و نابودی بناها و سرقت اشیای تاریخی ،وجود زباله دانی درونش را قانع نمی کند.باهجوم ناجوانمردانه  به ارزش ها و پی‌ها، پایه‌ها و بنیان‌ها ،هویت ها و سند بودن ها،به مفهوم دقیق‌تر،شکستن و خرد کردن سنت‌های اعتقادی و اعمال و افعال آیینی فرهنگ‌ها، مدرک شناختی جامعه‌ها و جمعیت‌های مرده، مدفون، مفقود و متروک گذشته ،بدعتی ویرانگر پی افکنده اند و با آتش‌افروز ی های گسترده و به مقیاس وسیع ،کوبیدن و روبیدن و از میان برداشتن و افکندنِ اصل‌ها و ریشه‌ها و زدودن هویت‌ها و نابودکردن میراث‌ها و غارتِ گسترده مواریث فرهنگی ملّت‌ها و تخریب وسیع محوطه‌های باستانی و فضاها و بافت‌های معماری سنّتی و موارد مشابه بسیار دیگر، چهره نازیبا و اهریمنیِ خود را هویدا کرده است.از میراثی که تندیسی بیش نمانده و آنچه نیزمانده در زیر آوار حجم عظیم ویرانی فروخفته است. 

غروب آثارتاریخی کرمان