یکی از پرسش های مطرح در خصوص معاد اینکه چگونه معاد عقلا قابل اثبات است؟ پاسخ:
وجود انسان دلیل بر معاد جسمانی است. شما در هر سنی که باشد؛ قبل از تولد، اثری ازشما نبوده است. چه کسی شما را خلق کرده است؟ آیا خودتان و یا پدر و مادرتان؟ همینطور سلسه وار به عقب برگشته و می پرسیم: والدین شما را چه کسی آفریده است؟ تا به جایی می رسیم که خالق انسان، موجودی مافوق انسان و تمام موجودات دیگر باشد؛ که همان خداست. خدایی که از هیچ، بشر را خلق کرد؛ بعد از مرگ، آثاری همچون استخوان او مانده است. لذا خلقت مجدد آن راحت تر است. گرچه برای خداوند، خلقت اول و دوم یکسان است.
قرآن از لسان مشرکین بیان می کند: «وَ قالُوا أَ إِذا کنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً؛ و گفتند: آیا آن گاه که ما استخوان های پوسیده و پراکنده شویم، آیا براستی ما با آفرینشی تازه، برانگیخته می شویم؟»[1]
«فَسَیقُولُونَ مَنْ یعیدُنا قُلِ الَّذی فَطَرَکمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ؛ خواهند گفت چه کس ما را عودت می دهد؟ ای پیامبر، بگو آن که در نوبت اول آفریده است»[2]
در سوره یس می فرماید: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِی خَلْقَهُ قالَ مَنْ یحْی الْعِظامَ وَ هِی رَمِیمٌ قُلْ یحْییهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ؛ آیا انسان ندید(و نیاندیشید) که ما او را از نطفه ای(بی مقدار) آفریدیم؟ پس اینک ستیزه جویی آشکار شده است.
و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد گفت: چه کسی این استخوان ها را در حالی که پوسیده است زنده خواهد کرد؟(به او) بگو: همان کسی که بار اول آن را آفرید(بار دیگر) آن را زنده خواهد کرد و او بر هر آفریده ای آگاه است» یکی از مشرکان، قطعه استخوان پوسیده ای را در برابر پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله خرد کرد و بر زمین ریخت و گفت: چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند؟ این آیات در پاسخ این شبهه و سؤال نازل شد.
در سوره قیامت می فرماید: «أَ یحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّی بَنانَه؛ آیا انسان می پندارد که استخوان های او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم». این آیه صراحت در معاد جسمانی دارد.
ضمن این که بشر شاهد مرگ و حیات طبیعت است. در فصل پاییز، تمام شاخ و برگ درختان ریخته و بی ثمر می شوند و در بهار دوباره جان می گیرند. «وَ هُوَ الَّذی یرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ حَتَّی إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کلِّ الثَّمَراتِ کذلِک نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ؛ و اوست که بادها را پیشاپیشِ[بارانِ] رحمتش به عنوان مژده دهنده می فرستد تا هنگامی که ابرهای سنگین بار را بردارند؛ آن را به سوی سرزمینی مرده می رانیم. پس به وسیله آن باران نازل می کنیم و به وسیله باران از هر نوع میوه[از زمین] بیرون می آوریم[و] مردگان را نیز[در روز قیامت] این گونه[از لابلای گورها] بیرون می آوریم،[باد، ابر، باران، زمین، روییدن گیاهان و انواع میوه ها را مثل زدیم] تا متذکر[اراده و قدرت بی نهایت خدا] شوید»[3]
خداوند متعال نمونه هایی از زنده شدن مردگان و معاد جسمانی را در قرآن مجید در سوره بقره یادآوری فرموده است که متذکر دو نمونه آن می شویم:
1- «أَوْ کالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیةٍ وَ هِی خاوِیةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یحْیی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یوْماً أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعامِک وَ شَرابِک لَمْ یتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِک وَ لِنَجْعَلَک آیةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کیفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ؛ یا همانند کسی(عُزَیر) که از کنار یک آبادی عبور کرد؛ در حالی که دیوارهای آن بر روی سقف هایش فرو ریخته بود(و مردم آن مرده و استخوان هایشان در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت: خداوند چگونه این ها را پس از مرگ زنده می کند؟ پس خداوند او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرد(و به او) گفت: چقدر درنگ کردی؟ گفت یک روز، یا قسمتی از یک روز را درنگ کرده ام! فرمود:(نه) بلکه یکصد سال درنگ کرده ای. به غذا و نوشیدنی خود(که همراه داشتی) نگاه کن (که با گذشت سال ها) تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه کن(که چگونه متلاشی شده است؟ این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم) و(هم) تو را نشانه(رستاخیز) و حجتی برای مردم قرار می دهیم.(اکنون) به استخوان های(مَرکب خود) بنگر که چگونه آن ها را بهم پیوند می دهیم و بر آن گوشت می پوشانیم. پس هنگامی که(این حقایق برای آن مرد خدا) آشکار شد، گفت:(اکنون با تمام وجود) می دانم که خداوند بر هر کاری قادر و تواناست» (بقره، 259)[4]
2- «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحْی الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیک ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَک سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ؛ و(بیاد آور) هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ عرض کرد: چرا، ولی برای آنکه قلبم آرامش یابد.(خداوند) فرمود: چهار پرنده(طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ)[5] را برگیر و آن ها را نزد خود جمع و قطعه قطعه کن(و درهم بیامیز) سپس بر هر کوهی [6] قسمتی از آن ها را قرار ده، آن گاه پرندگان را بخوان، به سرعت به سوی تو بیایند و بدان که خداوند توانای حکیم است»[7]
نکته ها:تنها از یگانه ابر مرد تاریخ پس از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله، یعنی علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر پرده ها کنار روند؛ بر یقین من افزوده نمی شود»[8]
ولی سایر مردمان همه دوست دارند که شنیده ها و حتّی باورهای خود را به صورت عینی مشاهده نمایند. چنان که همه می دانند؛ قند را از چغندر می گیرند. ولی دوست دارند؛ چگونگی آن را مشاهده کنند.
در تفاسیر آمده است: «حضرت ابراهیم از کنار دریایی می گذشت، مرداری را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتی از آن در آب و قسمتی دیگر در خشکی است و پرندگان و حیوانات دریایی، صحرایی و هوایی از هر سو آن را طعمه ی خود قرار داده اند. حضرت با خود گفت: اگر این اتّفاق برای انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود؛ در قیامت آن ها چگونه یک جا جمع و زنده می شوند. لذا از خداوند درخواست کرد که نحوه ی زنده شدن مردگان را مشاهده کند. خداوند نیز با این نمایش، ابراهیم را به نور یقین و اطمینان رهسپار نمود» [9]
آیات زیادی در خصوص معاد جسمانی در قرآن کریم وجود دارد که در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست. شما می توانید با مراجعه به آن با موارد بیشتری آشنا شوید.
پی نوشت ها:[1] اسراء، 49.
[2] اسراء، 51.
[3] اعراف، 57.
[4] تفسیر نور، ج1، ص 419.
[5] تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 280.
[6]در حدیث میخوانیم که اجزای مخلوط شده را بر سر ده کوه قرار داد. کافی، ج 8، ص 305.
[7] بقره، 260.
[8] غرر الحکم و تفسیر روح البیان، ج 1، ص 416.
[9] تفسیر نور، ج1، ص 421.