همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود

وبلاگ پهره:

سلام بر قلب همسر داغدیده ات ، سلام بر لبخند فرزندت و سلام بر داغ فرهنگیان استان.

وبلاگ پهره نوشت : بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود.(شهید مصطفی احمدی روشن)

سلام بر تو ، سلام بر نیت پاکت ای شهید ، سلام بر قلب همسر داغدیده ات ، سلام بر لبخند فرزندت و سلام بر داغ فرهنگیان استان.
تو آمدی تا بگویی بابا نان داد و حال باید گفت بابا با نان جان داد ، بابا جان را برای کودکان داد ، بابا در کلاس درس و بر روی تخته سیاه نوشت : معلم بهمراه بسیجی جان داد ب اول ب آخر چسبان.

بیشتر بخوانید

سعدی افشار

اون موقع ها تئاتر های لاله زار دو تا سیاه باز اصلی داشتن یکیشون اسم کوچیکش یادم نیست ولی فامیلیش یوسفی بود و اون یکی دیگه اسمش سعدی افشار بود ، سعدی افشار تئاتر نصر بیشتر می رفت سلطان خنده بود نمی تونم بگم با مرحوم ارحام صدر قابل مقایسه بود آخه مرحوم ارحام صدر سیاه بازی نمی کرد سبک کارشون متفاوت بود با هم ولی هر چی که بود تو تهرون نظیر نداشت نشنیده ام که فوت شده باشه هر جا که هست خدا حفظش کنه مطاعش برای طبقه پائینی های تهرون لبخند و خنده بود من یکی دوبار بیشتر نتونستم برم نمایشش رو از نزدیک ببینم آخه بلیطش گرون بود بیست تومن اون موقع بلیط بهترین سینمای تهران پنج تومن بود من هم زورم میومد پول بلیط پنج سانس سینما رو بدم یه تئاتر تماشا کنم ولی همون دو دفعه هم کلّی حال داد جای شما خالی اینقده خندیدم اینقده خندیدم ولی چه فایده حیف که خنده ها همیشه پایدار نیستن  رفقا دوستان لبخند بیارین به لب همدیگه خرج زیادی نداره احسان بی هزینه است خندوندن دیگرون باز کردن لبهاشون به لبخند ، وقتی کنار یه خیابون یه جوونکی یه تیکه آگهی تبلیغاتی میده به دستتون بگیرش از دستش من در مورد این قشر تحقیق کرده ام اینها یه مراقب دارن که کارشون رو زیر نظر می گیره اگه برای توزیع این آگهی ها تلاش نکنن صاحب کار بهشون مزد نمی ده اون یارو مراقبه میره گزارششون رو میده و اونوقت دیگه از پول و مزد خبری نیست بگیر از دستش و وقتی ازش دور شدی بندازش توی یه سطل زباله زمین نندازی ها  آره جیگرم احسان کن احسان بی هزینه اینی که برات گفتم یه نمونه اش بود اون جوون گدایی که ازت نمی کنه  یه تیکه کاغذ میده دستت  تکبّر نکن از دستش بگیر  چند روز پیش توی اتوبوس شرکت واحد دیدم یه آقایی از پله که اومد بالا به راننده که خیلی خسته نشون می داد گفت خسته نباشی ماشاالله یه وان یکاد برات بخونم چه موهای پرپشت قشنگی داری ، همین جان خودم همینو گفت صورت راننده شرکت واحد از هم باز شد خستگیش در رفت به اون آقاهه گفت ای آقا جوونیم رو ندیده بودی که چقدر خوش تیپ بودم خلاصه کلی حال کرد اون آقاهه بهش احسان کرده بود احسان بی هزینه شما هم بکن از این احسان ها جای دوری نمیره حق نگهدارت باشه./.

داستان

ا در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم.

 

یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است

 

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند

 

سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته

 

و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد

 

وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافه‌اش)، آنجا نشسته 

 

و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.

 

اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.

 

او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.

 

در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.

 

جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

 

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.

 

به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند

 

و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را.

 

همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است

 

مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند. 

 

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. 

 

و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند،

 

و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.

 

توضیح پائولو کوئلیو:

 

من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند 

 

و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند 

 

و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم

 

وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ 

 

مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است

 

در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد….

فروغ جان با اجازه این منم دختری شاد در آغاز فصلی سرد

به مادرم میگویم دلم برف میخواهد به طرز شدیدی.با خنده میگوید نکنه عاشق شدی و یاد حرف شوهرخاله ام به دخترش میافتیم و هم زمان میگوییم عاشق حرف بدیه و از ته دل میخندیم.مادرم پس از خنده هایش میگوید فکر کنم داره افسردگیت درمان میشه. راست میگوید دلم آهنگ های تند و شاد میخواهد از آن ها که نا خودآگاه همه با شنیدنش دست کم با پایشان یا دستشان ضرب میزنند.سراغ آهنگ های فرانسوی و ایتالیای رفتم و تمام شب بی آنکه حواسم به صدای بلندش باشد گوش کرده ام و شاد بوده ام و لبخند زده ام.شب پر از لبخند های از ته دل،لبخند به خاطر قدردانی از خدا.از دادن این همه نعمت،شکر به خاطر دوست های دوست داشتنی ام. همچین شبی صبحی عالی تر به همراه داشت.این که یک صب بخیر به همراه دو عکس پر از انرژی برایم فرستاده باشند.تمام انرژی اش را دریافت کرده ام و شاد شنگول و در بیرون هم پر از لبخند بوده ام. میان آهنگ های قدیمی ماشین سی دی خواننده مورد علاقه دبیرستانم را پیدا کردم و تمام مسیرم را با آن خواندم. بگذار مردم بگویند این دختر دیوانه است.امروز دوست داشتم انرژی ام را استفاده کنم.با هیلاری داف عشق کردم.با همه شان عشق کردم.اما باز دلم برف و آدم برفی میخواهد.آدم برفیه سیگاری و عاشق:)

 

 خدایا

در هر لحظه به حضور تو نیازمندم

چه چیزی جز لطف تو میتواند ترسها را درهم شکند؟

چه کسی جز تو میتواند راهنما و پناه من باشد؟

در روزهای ابری و آفتابی با من بمان !

آنجا که تو هستی اشکها سوزنده نیستند ...

اگر با من بمانی همیشه پیروزم ...

 

 

 

 

 هر روز …

آرزو دارم فاصله نباشد میان شما  و تمام احساس های خوبتان

شما باشید و عشق باشد

و  یک دنیا سلامتی …

و امضای  "خــــــدا"  پای تمام آرزوهایتان ...

 

 

 

 

 

آتش ابراهیم را نمی سوزاند

دریا موسی را غرق نمی کند

یوسف را در چاه می اندازند سر از خانه عزیز مصر درمی آورد

تو نگران چه هستی…!

وقتی خدا نخواهد هیچ کس به تو نمیتواند آسیب برساند ...

 

 

 

 

زندگی کن و لبخند بزن

به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی می کنند

از نفست آرام می گیرند و به امیدت زنده هستند ...

 

 

 

 

 

اگر روزی دلم گرفت یادم باشد

که خدا با من است، که فرشته ها برایم دعا میکنند

که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد

اگر روزی دلم گرفت یادم باشد که خدای من اینجاست

همین نزدیکیها، و من، تنها نیستم ...

 

 

 

 

 

کسی که شما را دوست دارد ؛

آن کسی نیست که هر روز شما را می بیند

بلکه کسی است که هر روز شما را می جوید ...

تصویری زیبا از جاده چالوس

 

 

 

 

به یاد می آوری هنگام کودکی ات را که به هیچ دلیلی شاد بودی !

دوباره همان باش

شاد شاد …

 

 

 

 

عمری گشتیم به دنبال دست خدا برای گرفتن …

غافل از آنکه دست خدا ،

دست همان بنده اش بود ؛

بنده ای که نیاز به دستگیری داشت !

 

 

 

 

اگر همیشه سعی کنی معمولی باشی،

هیچ وقت نخواهی فهمید که چقدر می توانی شگفت انگیز باشی …

مایا آنجلو

 

 

 

 

 

با غصه خوردن

مشکلاتت کمتر نخواهند شد !

فقط این گونه، تو آنها را دو برابر خواهی کرد !

کمی لبخند بزن و بگو:

مهم نیست ! درست می شود ...

 

 

 

 

 


هیچ‌وقت نمی‌توانی چیزی را که قرار است از دست بدهی، نگه داری

تو فقط قادر هستی چیزی را که داری، قبل از آن‌که از دستت برود،

عاشقانه دوست داشته باشی!

کیت دی کاملو

 

 

 

 

 

دست پر مهر مادر

تنها دستی ست،

که اگر کوتاه از دنیا هم باشد،

از تمام دستها بلند تر است …

 

 

 

 

سه جمله برای کسب موفقیت :

 الف) بیشتر از دیگران بدانید.

 ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

 ج) کمتر انتظار داشته باشید.

 

 

 

 

خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است:

Experience Yesterday
تجربه از دیروز

 Use Today
استفاده از امروز

 Hope Tomorrow
امید به فردا

 

 

 

 

 

 لازم نیست یکدیگر را تحمل کنیم

کافیست همدیگر را بد جور قضاوت نکنیم ...

 

 

 

 

 

 من باور دارم …

که دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند

و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند ...