یک زمانی در جایی خواندم: میزان آزادی هر کس بستگی مستقیم به این موضوع دارد که چقدر توانسته کارهایش را از حالت غیرارادی به حالت ارادی در بیاورد. یعنی اینکه دانسته و غیر اتوماتیک بداند، فلان موقع چرا دست به فلان کار می زند...چون گاهی بعضی مناسک روزانه را ما آنقدر که انجام داده ایم دیگر انگار به بخشی از شخصیت ما تبدیل شده اند.... انگار که دیگر ناخوداگاه و بدون فکر و حتی با زحمت اندک مثلا از فلان قسمت خیابان عبور می کنیم و .... فلان برنامه تلویزیونی را دنبال می کنیم و مشخصا از فلان فروش گاهها خرید می کنیم و به سادگی رانندگی می کنیم و یا فعالیت هایی مثل تایپ و ... را به خاطر درگیر شدن ناخوداگاهمان خیلی آسان انجام می دهیم.
از فعالیت های معمول که فاکتور بگیریم، می رسیم به اینکه ذهن مان چقدر در اختیار خودمان است و تا چه حد می توانیم ادعا کنیم که نظارت آگاهانه ای بر عملکردش داریم؟
برنامه جالبی را چند روز پیش در رابطه با تاثیر برندهای خوراکی بر ذهن افراد می دیدم که خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد: برندهای معروف خوراکی با صرف هزینه نجومی توانسته اند، آنقدر ناخوداگاه و ذهن ما را بمباران کنند که ذهن ما را به آسانی در کنترل و اختیار خود در آورند. یک آزمایش ساده در مورد کنسرو لوبیای یک شرکت معروف خیلی روشن این ادعا را ثابت می کرد، به این صورت که محتویات یک کنسرو لوبیا از یک برند محبوب در دو ظرف جداگانه ریخته شد، یکی از ظرفها برند شرکت مزبور را داشت و آن دیگری یک مارک ساده به ظرفش خورده بود، عابرین که در این آزمایش شرکت می کردند، در کمال تعجب نه نفر از ده نفر آنها، نظرشان این بود که کنسرو لوبیای شرکت معروف خوشمزه تر است و آن یک لوبیا یا زیادی شور و یا زیادی شیرین و یا له شده است و این در حالی بود که در واقع این لوبیاها هیچ فرقی با هم نداشتند ولی سابقه ذهنی افراد و تاییدی که در ذهن آنها نسبت به آن برند مشهور بود، باعث می شد که ذهنشان براساس سیستم پاداش و جزا سریعا نتیجه گیری کند که لوبیا با برند مشهور خوشمزه تر است....
این برنامه را که دیدم، فکر می کردم، چه بخش هایی از ذهنم دقیقا در اختیار قدرت هایی است که بیش از آنکه خودم انتخابشان کرده باشم، آنها مرا انتخاب کرده اند...
نکته جالب تر این بود که متوجه شدم، برند مشهور رد بول متعلق به بازاریاب خوش فکری است که با درک نیازهای ورزشکاران و کلا گروه سنی نوجوانان و جوانان خواسته این اسم را در ذهن آنها با قدرت و توانایی و سرزندگی گره بزند، بدون اینکه عملا کارخانه ای داشته باشد.... عکس العمل افراد نسبت به این برند و دیگر برندهای مشهور در آزمایش سی تی اسکن موید موفقیت بسیار بالای آنها در یافتن جایگاهی والا در بین مردم بود....
شخصا فکر میکنم، اگر کسی واقعا به کیفیت اهمیت می دهد و برای آن هزینه می کند، واقعا سزاوار چنین موفقیت و محبوبیتی است. اما این قضیه ممکن است در زمینه های دیگر مورد سوء استفاده هم قرار گیرد مثلا در کارزارهای تبلیغاتی برای کسب منصبی، کاندیدی ممکن است با در نظر گرفتن فاکتورهایی که مردم به آن بیشتر اهمیت می دهند، صرفا از نظر کلامی بتواند آنها را طوری قانع کند که طرفدار منطق او شده و به او رای دهند و به این ترتیب از این قضیه به نفع خود استفاده کند.
نمی دونم این چه خصلتیه که بعضی از ما ها داریم!!
از یک طرف همه دوست دارن مشهور بشن و همه ازش تعریف و تمجید کنن ( آدمی چون گشت مستغنی ز نان * عاشق نام است و مدح شاعران ) از یک طرف تا روزنه ای برای مشهور شدن و مطرح شدن در جامعه پیدا می کنه هی افه میاد یا بقول بعضی ها هی کلاس می زاره!!!
شاید هم من دارم اشتباه می کنم هیچکدوم از اینها نباشه!! شاید طرف بخاطر اینکه نقد نشه سعی می کنه تا تو زندگی به موفقیتی رسید خودشو از همه کنار بکشه تا زندگیش آروم و بدور از هر هیاهویی پیش بره !!!
بدتون نیادا ؟! بدور از حس ناسیونالیستی و وطن دوستی دارم می گم!
خیلی از ما دهشالی ها ، تو خیلی از کارها، خودمون پیشقدم مشارکت ، نمی شیم و دوست داریم تا کنار وایستیم و نگاه کنیم که این کاری که داره انجام می شه خوبه یا بد! عاقبت این کار چی می شه!!!
اگه خوبه خودمونو یهویی میندازیم جلو تا اسممون هم تو لیست باشه ! اگه بد باشه پشت سر ، غر می زنیم و با اونای دیگه تو غر غر زدن هم پیاله!
البته خوبه که آدم تو زندگیش ، دو دو تا چهارتا کنه و قبل از انجام هر عملی اونو بسنجه! اما خیلی از ما ها اگر کاری رو هم که دیدیم درسته ، کم پیش میاد تا پیشقدم انجام اون کار بشیم !
چرا ؟
چون از نقد مردم می ترسیم!!!
بابا ،،،،،،، کار خوب بخدا خوبه حتی اگه یک نفر بخواد انجام بده!
چرا وایمیستیم ببینیم که چه کسایی دارن عقبه ی کار و ، می گیرن بعد اگه شخصیت سنجی کردیم و دیدیم که اون افراد ما خوبن و یا اینجا برا عرض اندام جای مناسبیه ! وارد گود می شیم؟!!!
چرا به کار خوبی که داره انجام می شه نگاه نمی کنیم؟
مثال بزنم روشن شیم!
مثلا همین پایگاه خبری و ببینید!
الحمدالله با پشتیبانی خود شما ها اسم دهشال تو گوگل و دیگر موتور های جستجوگر رتبه 1 و داره!
خیلی از خبر ها رو هم که از این پایگاه می گیرید تر و تازه است!!!( البته بیات شده هم بعضی وقتا هست !)
طبق آمار ، میانگین مراجعه به این پایگاه هم روزی 70 نفره!
خوب این رو هم می دونیم که خبر های دهشال فقط برای دهشالی ها (ی متحد ) جالبه و فقط دهشالی ها هستند که این پایگاه رو مطالعه می کنن
پس چرا میزان مشارکت اینقدر کمه؟
چرا خیلی ها دوست ندارند نظر بدن و اسم بنویسند و بگن : بابا ما هم این پایگاه رو چک می کنیم؟!!!
آها !! بخاطر اینه که می ترسیم اونایی که دارن مطالب و نوشته های ما رو می خونن علیه ما استفاده کنن؟( سیاسی کاری ؟؟؟؟ دهشالی هستیم دیگه!هوای خودمونو داریم !!!)
اگه اینطور نیست پس چرا مشارکت انقدر کمه؟؟؟
بعضی روزها ، از تو 2 تا درگاه ورودی این پایگاه، مجموع 200 نفر هم بازدیدی داریم . خوب صد تا شون غلط و اتفاقی اومدن وارد شدن! صد تای بقیه که دهشالی هستن چرا اینا خودشونو معرفی نمی کنن؟
بابا ، این پایگاه محل جمع شدن دهشالی ها ست ، دوستانی که از هم دورند ! خیلی ها تو فیس بوک و وایبر ... داریم دنبال دوست می گردیم ! ولی اینجایی که خیلی از دهشالی ها مدتیه که به چک کردن لااقل روزی یک بارش ، عادت کردند! پس چرا خودشونو مخفی می کنن؟
نترسید و وارد گود شین باقیش با خدا... شمایی که قراره این مطلب رو نقد کنی الان>>>> لطفا با اسم کامل
ممنونم