ندانم ندانی
کجایم کجایی کجایی
گمونم به کام تو هم ریخته
زهر جدایی جدایی
بگو سر به بستر تو هر شب
به غربت میگذاری میگذاری
بگو که تو هم مثل من
همزبونی نداری نداری
بگو که تو هم روزها را
بهر مردن میشماری میشماری
میدونم تو هم هیچ امیدی
به دیدار دیگر نداری نداری