همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

شعر برف شمس لنگرودی - علی حیات بخش

دریافت صدای علی حیات بخش

در شعر زیبای برف از شمس لنگرودی از همین لینک

 

 

تو مثل منی برف

راه می‌روی و آب می‌شوی

 

 با علمی لدّنی

پنبه بر جراحت سال می‌گذاری

می‌بینم اسفند را عصازنان

به سوی بهار می‌رود.

 

تو مثل منی برف

آتش را روشن می‌کنی

تا در هرمش بمیری

 

یاس‌های تابستانی ادای تو را در می‌آورند

پروانه‌ها که تو را ندیدند

عاشق او می‌شوند

نکند سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف.

 

ببین زمین به چه روزی درآمد

تو کرک بال ملائکی

طوری بنشین که زمین چند روزی به شکل اول خود در آید

 

کاش می‌توانستی تابستان‌ها بباری

تا با تن‌پوشی از برف

برابر خورشید عشوه‌ها می‌کردیم

 

حس می‌کنم که لشکری از بهشتید

می‌آئید آدم و حوا را به خانه‌ی اول عودت دهید

لشکری از آب

بر ما که نواده‌ی آتشیم

حاشا حاشا

من که ندیده‌ام بشود کاری کرد

 

به شادی مردم اعتماد مکن برف

تا می‌باری نعمتی

چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری

 

چیزی در سکوت می‌نویسی

همه‌مان را گرفتار حکمت خود می‌کنی

ما که سفید‌خوانی‌های تو را خوب می‌شناسیم

 

تو چقدر ساده‌ئی که بر همه یکسان می‌باری

تو چقدر ساده‌ئی که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها می‌نویسی

که شتک‌ها هم می‌خوانند

 

آخر ببین چه جهان بدی شد

آفتاب را

داور تو قرار داده‌اند

و تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی

پیداست که می‌شکنی برف!

 

تا قَدرت را بدانند

با سنگریزه و خرده شیشه فرود آ

فکر می‌کنم سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف

آب شو

آب شو! موسیقی منجمد!‌

و بیا و ببین

رنج را تو کشیدی

به نام بهار

تمام می‌شود...

 

شمس لنگرودی

 

 

افشارزاده: مسلمان استقلالی نمی شود

مدیرعامل باشگاه استقلال گفت: از قلعه‌نویی و کادر فنی خواسته‌ام به صورت کتبی بنویسند که چه بازیکنانی را می‌خواهند و چه کسانی را نمی‌خواهند تا جواب رسانه ها را بدهم. بهرام افشارزاده در مورد نقل و انتقالات استقلال و برنامه‌ریزی این تیم صحبت‌های زیر را انجام داد.

شما دیروز از امیرحسین صادقی به عنوان بازیکن کلیدی تیم ملی یاد کردید و اینکه در استقلال می‌ماند اما به نظر می‌رسد امیر قلعه‌نویی این بازیکن را نمی‌خواهد و خیلی‌ها معتقدند شما این تصمیم سرمربی تیم را وتو کرده‌اید.

من وتو نکردم. امیرحسین صادقی بازیکن خوبی است. او اگر بازیکن بدی بود برای تیم ملی انتخاب می‌شد؟ البته که تصمیم فنی به عهده کادر فنی است و من این حق را به امیر قلعه‌نویی می‌دهم و ما قطعا نظر کادر فنی خود را جویا می‌شویم. ولی من به کادر فنی خود اعلام کردم هر بازیکنی که می‌خواهند یا نمی‌خواهند به صورت مکتوب به من ارائه دهند. شما تیم ملی را نگاه کنید خیلی از بازیکنان لیگ شایسته حضور در تیم ملی بودند به طوری که اگر کی‌روش آنها را دعوت می‌کرد شاید حتی دیگر نیاز به بازیکنان سرباز نداشت. اما او این نفرات فعلی را انتخاب کرده است و این حق را داشته که بازیکنانی را که خودش می‌خواهد انتخاب کند. در مورد تیم ما هم همین طور است و من نمی‌توانم حق قلعه‌نویی را بگیرم ولی باید مکتوب به من ارائه دهد که من هم باید فردا روزی به مطبوعات و رسانه‌ها پاسخگو باشم که نگویند حق قلعه‌نویی را وتو کردم. چون نمی‌توانم در مقابل این صحبت‌ها صم و بکم باشم.

مثل اینکه لیست شما پُر است و اگر بخواهید بازیکنی بگیرید باید یکی را از فهرست خارج کنید.

باید لیست را بررسی کنیم،فکر می‌کنم همینطور باشد.

تکلیف محسن مسلمان و کاوه رضایی چه شد؟

فکر نمی‌کنم مسلمان به استقلال بیاید. متاسفانه سعید آذری صحبت‌های گوناگونی انجام داد.من فکر می‌کنم وقتی در محیط ورزشی با هم صحبت می‌کنیم بهتر است حرف‌مان را یکی کنیم. نمی‌دانم چرا آقای آذری نظرش تغییر کرد و خواستار پولی شد که ما قادر به پرداخت آن پول نیستیم. خود بازیکن هم علاقمند بود به استقلال بیاید ولی مثل اینکه آذری راغب نیست و فکر می‌کنم سرمربی ذوب‌آهن هم نظر خاصی روی این مورد نداشت. در مورد کاوه رضایی هم یکی دو روز صبر کنید تا ببینیم روند مذاکرات به کجا می‌رسد.

همانطور که گفته بودید تیموریان هم به قولش عمل کرد و به جای رفتن به پرسپولیس یا تیم دیگر با تراکتورسازی قرارداد بست.

دقیقا همین طور است و بی‌خودی حرف و حدیث درست کرده بودند که تیموریان به پرسپولیس می‌رود اما دیدید که او با تراکتورسازی قرارداد بست.

چرا به مجمع فدراسیون فوتبال نرفتید؟

من خیلی کار داشتم و نتوانستم به مجمع بروم اما پندار توفیقی به نمایندگی از ما در مجمع حضور داشت.

بازیکن جدیدی که روز گذشته قراردادش ثبت شد به آلمان رفت. هلمکه کی به ایران بازمی‌گردد؟

با توجه به تعطیلات ژانویه او تا آخر هفته به تهران بازمی‌گردد.

مشکل وحید طالب‌لو به کجا رسید و چرا می‌گویند فسخ قرارداد او با راه‌آهن غیرقانونی است؟

به نظرم مشکلی وجود ندارد چرا می‌گویند غیرقانونی؟! او بازیکن آزاد بوده وقتی از 30 درصد اولیه فقط 7 درصد قراردادش را گرفته می‌توانسته قراردادش را فسخ کند. به حال ما این موضوع را از طریق مهدی تاج و صحبت با او حل می‌کنیم.

امروز جلسه هیأت مدیره را در پیش دارید. در جلسه امروز محور خاصی مدنظر است؟

صحبت خاصی نیست و بیشتر در مورد نقل و انتقالات و تیم‌های پایه می‌خواهیم صحبت کنیم. باید تیم‌های پایه خود را تقویت کنیم. اگر از 3-4 سال پیش روی تیم‌های پایه کار شده بود الان مجبور نبودیم برای جذب بازیکن این همه هزینه کنیم و حتی می‌توانست باشگاه به درآمدزایی هم برسد.

داستان

ا در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم.

 

یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است

 

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند

 

سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته

 

و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد

 

وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافه‌اش)، آنجا نشسته 

 

و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.

 

اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.

 

او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.

 

در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.

 

جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

 

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.

 

به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند

 

و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را.

 

همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است

 

مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند. 

 

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. 

 

و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند،

 

و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.

 

توضیح پائولو کوئلیو:

 

من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند 

 

و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند 

 

و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم

 

وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ 

 

مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است

 

در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد….

مهارت های زندگی

همیشه خجالت می‌کشم، دائماً فکر می‌کنم دیگران دربارۀ من قضاوت می‌کنند. مطمئن هستم نظرشان راجع‌به من منفی است. می‌ترسم به من اعتنا نکنند. با کسی دوست نمی‌شوم چون می‌ترسم مرا مسخره کند. نمی‌توانم به‌خوبی نظرم را در جمع بیان کنم. به‌سادگی شرمنده می‌شوم. احساس می‌کنم دیگران از مصاحبت با من خسته می‌شوند. از جمع‌های اجتماعی و خانوادگی فراری هستم. «در تصمیم‌گیری‌های شخصی قاطعیت ندارم.»

«فیل زیمباردو» مؤسس کلینیک خجالتی‌بودن در دانشگاه معتقد است که خجالتی‌بودن یک پدیده جهانی است. بعضی‌ افراد به شکلی مزمن خجالتی هستند. اگر شما خجالتی هستید بدانید که خجالتی‌بودن لزوماً یک ویژگی منفی نیست. (به شرطی که حساب‌شده و قابل کنترل باشد.)

مهم‌ترین اقدام برای برطرف کردن خجالت این است که پیام‌های منفی را که به خود ارسال می‌کنید، شناسایی کنید و با خود عهد ببندید اقدامات کوچکی را که برای موفقیت شما لازم است انجام دهید. دست به کار شوید و با صحبت‌های منفی خود مبارزه ساده‌ای را آغاز کنید. ضمناً به کلیدواژه‌های زیر هم توجه کنید.

سؤالات منطقی

اعتمادبه‌نفس

بهبود روابط با دیگران

بازگوکردن دیدگاه‌ها

دوستی‌های سازنده

مهارت‌های ارتباطی

لیست‌کردن نقاط قوت

تصمیم‌های کوچک

اصلاح تصاویر ذهنی

برنامه‌ریزی برای تفکر

مطالعه دسته‌جمعی

بیان احساس در هر لحظه

راستی شما برای آزادی از زندان خجالت چه تجربه‌هایی داشته‌اید و چه راهکارهایی پیشنهاد می‌کنید؟

453. راضی‌ام

نشستم دارم برای کارم فصلی را که در مورد «معماری» است می‌خوانم. رسیدم به شاخصه‌های معماری اسلامی-ایرانی و نویسنده دارد از دو رو داشتن معماری ما می‌گوید. یادم می‌افتد که «شاه‌عباسی‌»ای که کشیدم روی بشقاب «مینا»م، نیاز به تصحیح دارد. بلند می‌شوم از سماور آب داغ می‌ریزم توی کاسه که وقتی یخ کرد، بنشینم گلم را درست کنم. قبل از بیرون آمدن از آشپزخانه قابلمۀ آشی که بار گذاشتم چک می‌کنم که اوضاعش رو به راه باشد. با چوبک آنجاهایی از گل که بد کشیده‌ام پاک می‌کنم. بشقاب را می‌گذارم کنار. دوباره برمی‌گردم به معماری. نویسنده دارد می‌گوید بیرون معماری ما گنگ است و هر چه قال و مقال دارد، در درونش است. هانی نیرو دارد پشت سر هم تکرار می‌کند رفتم در میخانه حبیبم، خوردم دو سه پیمانه و از میان نوت‌های «موسیقی» صدای شکستن جام‌های باده می‌آید مثلا. معماری ِ که تمام شد، بعدش باید بروم سراغ «تراژدی» که تکلیف درسی‌ام است. از آن که فارغ شدم، اگر وقتی مانده بود، نوبت به «داستان» می‌رسد که این هم مشق است. آخر شب هم باید برسم به بشقاب مینا و شاه‌عباسی‌هاش.

هیچی. فقط خواستم بگویم راضی‌ام. از محاصره شدن بین این همه زیبایی راضی‌ام. این هم یک جور دانشجوی فلسفه بودن است!