عَقیق سلیمانی یا سنگ باباقوری یا خلنگ نوع رگهدار سنگ یمانی (chalcedony) است. سنگ یمانی خود گونهای از در کوهی (کوارتز) است.رنگ رگههای عقیق سلیمانی سفید و سیاه است. به آن گونه که رگههای رنگیاش بجای سیاه، طیفهایی از قرمز هستند عقیق یمانی (Sardonyx) میگویند.عقیق یمانی را معمولاً به صورت دامله (گنبدی) یا به صورت تیله میتراشند و همچنین برای تراش فرونقشو برجسته (cameo) هم از آن استفاده میشود. برخی از عقیقهای سلیمانی طبیعی هستند ولی بسیار از آنها را با رنگ کردن و لکهدار کردن عقیق تولید میکنند.
ترکیب شیمیایی و نام | SiO۲ - دیوکسید سیلیکون |
درجه سختی | ۷ |
وزن مخصوص | ۲٫۶۵ - ۲٫۶۶۷ |
نمایه شفافیت | ۱٫۵۴۳ - ۱٫۵۵۲ تا ۱٫۵۴۵ - ۱٫۵۵۴ |
دوشکستگی | ۰٫۰۰۹ |
علامت نوری | مثبت |
ویژگی نوری | تکمحوری |
در فرهنگ عوام چشمهای آشفته و لوچ را به رگههای سنگ باباقوری تشبیه میکنند و چشمهای باباقوری می
مزار "بیبی بشناز"، زیارتگاهیست در بشاگرد
این زیارتگاه روی تپه ای و مقابل رودخانه در روستای تیدر حوزه بخش گوهران، بشاگرد قرار گرفتهاست.
عامه مردم هم بر این اعتقادند که در روزگاران گذشته سیدهای با برادر خود سرگرم شبانی بوده که مردی قصدآزارشو داشته، دختر گریه میکند و پا به فرار میگذارد تا به جایگاه الان زیارتگاه میرسد و از شدت خستگی در همان مکان متوقف میشوند و دعا میکند که ای زمین مرا دریاب و زمین هم به خاطر پاکی و صداقتش، دهانش را باز میکند و آن را در دل خاک مخفی میکند.
در حالی که گوشهای از چادرش بیرون میماند. از آن زمان به بعد جایگاه فرو رفتن او در زمین، به زیارتگاه تبدیل میشود و پاکی و نجابت آن دختر سیده، زبانزد همگان میشود
در حال حاضر روی مقبره با پارچه سبز رنگ پوشیده شده و عدهای هم به قصد نذر و تبرک آن را میبرند و در صورت اجابت درخواستشان، به جاش شال سبز رنگ دیگری پهن میکنند.
عروس و دامادهای منطقه هم به رسم موجود، روز سوم پس از ازدواج، برای دعا و درخواست خوشبختی در زندگی به زیارت این مکان میروند و اگر نذری به گردن داشته باشند ادا میکنند و برای تداوم خوشبختی در زندگی، اجناسی مانند کفش و پارچه به این مکان میبرند و بعضی هم گوسفد را برای نذورات ضبح میکنند.
مزار "بیبی بشناز"، زیارتگاهیست در بشاگرد
این زیارتگاه روی تپه ای و مقابل رودخانه در روستای تیدر حوزه بخش گوهران، بشاگرد قرار گرفتهاست.
عامه مردم هم بر این اعتقادند که در روزگاران گذشته سیدهای با برادر خود سرگرم شبانی بوده که مردی قصدآزارشو داشته، دختر گریه میکند و پا به فرار میگذارد تا به جایگاه الان زیارتگاه میرسد و از شدت خستگی در همان مکان متوقف میشوند و دعا میکند که ای زمین مرا دریاب و زمین هم به خاطر پاکی و صداقتش، دهانش را باز میکند و آن را در دل خاک مخفی میکند.
در حالی که گوشهای از چادرش بیرون میماند. از آن زمان به بعد جایگاه فرو رفتن او در زمین، به زیارتگاه تبدیل میشود و پاکی و نجابت آن دختر سیده، زبانزد همگان میشود
در حال حاضر روی مقبره با پارچه سبز رنگ پوشیده شده و عدهای هم به قصد نذر و تبرک آن را میبرند و در صورت اجابت درخواستشان، به جاش شال سبز رنگ دیگری پهن میکنند.
عروس و دامادهای منطقه هم به رسم موجود، روز سوم پس از ازدواج، برای دعا و درخواست خوشبختی در زندگی به زیارت این مکان میروند و اگر نذری به گردن داشته باشند ادا میکنند و برای تداوم خوشبختی در زندگی، اجناسی مانند کفش و پارچه به این مکان میبرند و بعضی هم گوسفد را برای نذورات ضبح میکنند.
زبان و گویش مردم قشم همانند اکثر مردمان ساکنان بنادر و ساحل های جنوبی کشور ، فارسی و
برای اکثر مردم و مسافرانی که به جزیره قشم و دیگر جزیره ها سفر میکنند قابل فهم می باشد. لهجه
عامیانه مردم قشم در روستاها و شهرهای آن یکسان می باشد، اهالی مردم شهر قشم و درگهان به
علت دادوستد و رفت و آمد با مردم شهر میناب، خمیر، بندرعباس، کنگ، پل, لنگه و بندرهای نزدیک، با
لهجهای مشابه لهجه بندرعباس، مینابی (بندری)، پلی (بندر پل خمیر) صحبت میکنند و ساکنان و
مردم روستای اعماق جزیره به علت مسافرت به هندوستان و شیخنشینها به زبان عربی هندی هم
آشنا می باشند و واژهها و کلماتی از زبانها وارد لهجه این ساکنین شدهاست. عمدتا زبان محلی
قشمی، از زبانهای فارسی، بندری، هندی و انگلیسی آمیخته شده است.