سقراط گفتگو را به شیوه پرسش و پاسخی شروع می کرد و در آغاز خود را با آن چه شخص مقابلش می گفت، همراه نشان می داد. ممکن بود این گفتگو به طول بینجامد، اما سر انجام بحث را به جایی می رساند که شخص مقابل به نادانی خود پی می برد؛ یعنی به این نتیجه می رسید که حقیقتا هیچ چیزی نمی داند و به این صورت، سقراط به او می فهماند که اعتراف به نادانی ، بزرگترین دانش است.این روش، روش دیالکتیکی نام گرفت. وی اولین کسی بود که این شیوه را در بحث های فلسفی به کار برد و به همین دلیل، روش دیالکتیک را به نام او، دیالکتیک سقراطی می خوانند.
به تعبیر امروزی “گفت و گو” وقتی شیوه ای از اندیشیدن می شود که به شکل یک گفتمان(discourse) نمایان شود. در این صورت طرفین گفت و گو “می دانند که چیزی نمی دانند!” و برای پذیرش آرا و نظرات متفاوت و متکثر آمادگی ذهنی دارند و برای فهم مبانی فکری و پیش فرض های ذهنی طرف مقابل تلاش می کنند و به شیوه پرسش و پاسخی و با کمک یکدیگر معانی و مفاهیم مشترک را ایجاد می نمایند.
لازمه چنین شیوه ای از” گفت و گو” ، پرهیز از بحث و جدل ، گوش دادن خوب و فعال به دیگران و ایجاد تعادل بین پرسشگری و تدافع است.
اگر به طور پیشینی بر این باوریم که حقیقت نزد ماست و قصدمان از “گفت و گو” صرفا اثبات نظر خود به دیگری و اقناع او می باشد، دیگر به حضورطرف مقابل نیازی نیست، بهتر است در این صورت با آیینه گفت و گو کنیم!