زیر تاریکی شب دیدن مهتاب قشنگ است.
چه خیالی است اگر بال ندارم؟
حس پرواز که هست حس پرواز قشنگ است.
قلمم
دفتر شعرم
همه را باد ربود
خبری نیست رقص ژولیده نیزار قشنگ است.
در و دیوار اگر غم دارد
(گریه کن گریه قشنگ است.)
به کسی کینه نگیرید دل بی کینه قشنگ است
به همه مهر بورزید به خدا مهر قشنگ است.
دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی
بوسه هم حس قشنگی است.
بوسه بر دست پدر بوسه بر گونه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است.
بفشارید به آغوش عزیزان
پدر و مادر و فرزند به خدا گرمی آغوش قشنگ است.
نزنید سنگ به گنجشک پر گنجشک قشنگ است
پر پروانه ببوسید پر پروانه قشنگ است.
نزنید سنگ به هر زاغ سیاهی به خدا زاغ قشنگ است.
چندشت میشود از کرم ولی کرم قشنگ است.
نسترن را بشناسید
یاس را لمس کنید.به خدا لاله قشنگ است.
همه جا مست بخندید
همه جا عشق بورزید
سینه با عشق قشنگ است.
بشناسید خدا
هر کجا یاد خدا هست
هر کجا نام خدا هست
سقف آن خانه قشنگ است.
اندکی شعر بخوانید
غزل حافظ و سعدی
مولوی، فائز و خیام
شهریار، پروین و بهار
گاه گاهی قیصر..
یاد سهراب به خیر
(روی قانون چمن پا نگذارید
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند ، و هر بار خدا به فرشتگان می گفت:
من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود ، و یگانه قلبی که دردهایش را در خود نگه می دارد
سرانجام گنجشک روی شاخه از درختان دنیا نشست ، فرشتگان چشم به لب هایش دوختند...
گنجشک هیچ نگفت...
وخدا لب به سخن گشود و گفت:
با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست
گنجشک گفت:لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام!
طوفانت آن را از من گرفت!...
تنها داراییم همان لانه محقر بود، که آن هم!....
و سنگینی بغض راه را بر کلامش بست.... سکوتی در عرش طنین انداز شد.....
همه فرشتگان سر بر زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود و تو خواب بودی. به باد گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود
خدا گفت: چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به
دشمنی ام برخاستی....!!!
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت.
های هایِ گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد .......