دو سه روز پیش عکاسه گفت سه روز دیگه که میشه فردا 500 هزار تومن بیارین فیلمتون حاضره عکسا هم آماده ست واسه فرستادن به تهران که آلبوم ایتالیایی رو بزنه . من که چشمم آب نمیخوره فیلم و عکسمون زودتر از بچه هامون به دستمون برسن .باز فردا که بریم حتما یه مشکل دیگه درست میشه ... ایشالا بچه هامون که دنیا اومدن عکسامون حاضر میشه
راستی گفتم بچه ها یادم اومد نمیدونم چرا چندوقته همش از این خوابا می بینم روم به دیوار
خب دست خودم نیست چیکار کنم ؟ کلی هم استرس میگیرم تو خواب همش میگم ما بچه نمیخواستیم حالا چیکار کنیم؟؟؟ دیشب که خواب دیدم کار داشت به جاهای باریک می کشید و میخواستم بچه رو بفرستم اون دنیا ولی دیگه چون خیلی بزرگ شده بود نشد. خاک بر سرم
خدا اون روزو نیاره که آدم انقدر پست و پلید بشه که بخواد دست به همچین کاری بزنه. خدایا توبه توبه توبه تو خوابم دیگه قول میدم از این کارا نکنم
حالا از خواب بگذریم و بیایم تو بیداری ... بنده الان خونه ی خاله جونم هستم ناهار خونه ی این خاله دعوتیم .طفلی بچش مریضه و تب داره .خورش قیمه ی ناهار و بچه ی تبدارِشو سپرده به من و رفته سر کار منم حسابی مواظب هردوشون هستم
خب میبینم که یه بوهایی داره میاد .ظاهرا بوی قیمه سوخته ست .من برم یه سر به غذا و بچه بزنم