همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

♥130

ما که دقمرگ شدیم از دست این عکسای عقدیمون . از شهریور تا حالا هنوووووز این عکسا حاضر نشده شکلک های شباهنگShabahang

دو سه روز پیش عکاسه گفت سه روز دیگه که میشه فردا 500 هزار تومن بیارین فیلمتون حاضره عکسا هم آماده ست واسه فرستادن به تهران که آلبوم ایتالیایی رو بزنه . من که چشمم آب نمیخوره فیلم و عکسمون زودتر از بچه هامون به دستمون برسن .باز فردا که بریم حتما یه مشکل دیگه درست میشه ... ایشالا بچه هامون که دنیا اومدن عکسامون حاضر میشهزبانکده محصل

راستی گفتم بچه ها یادم اومد نمیدونم چرا چندوقته همش از این خوابا می بینم روم به دیوار 214920_Cherna-facepalm.gif

خب دست خودم نیست چیکار کنم ؟536620_phil_15.gif کلی هم استرس میگیرم تو خواب همش میگم ما بچه نمیخواستیم حالا چیکار کنیم؟؟؟ دیشب که خواب دیدم کار داشت به جاهای باریک می کشید و میخواستم بچه رو بفرستم اون دنیا481219_dodensmiley.gif ولی دیگه چون خیلی بزرگ شده بود نشد. خاک بر سرم52519_cfib5xsha13nqw3z.gif

خدا اون روزو نیاره که آدم انقدر پست و پلید بشه که بخواد دست به همچین کاری بزنه. خدایا توبه توبه توبه تو خوابم دیگه قول میدم از این کارا نکنم

حالا از خواب بگذریم و بیایم تو بیداری ...  بنده الان خونه ی خاله جونم هستم ناهار خونه ی این خاله دعوتیم .طفلی بچش مریضه و تب داره .خورش قیمه ی ناهار و بچه ی تبدارِشو سپرده به من و رفته سر کار منم حسابی مواظب هردوشون هستم  http://www.freesmile.ir/smiles/6322_bi_dandon.gif

خب میبینم که یه بوهایی داره میاد .ظاهرا بوی قیمه سوخته ست .من برم یه سر به غذا و بچه بزنم  

 

شعر خاطره انگیز واسه متولدین 75به بعد:)

کلاغه میگه غـــارغـــار / ظـــر شده وقت ناهار 
گنجیشکه میگه جــیـــک جــیـــک / پلو بخوریم با تَ دیگ
مامانی نــاهــار چی دالــیم / کوفته نخودچی دالیم 
یادم رفته ی چیزی / مامان کجاست رومیزی؟
همون که خــونـــه خــونــسـت / خودت میگی چارخــونـست
مامانی ناهار دیر نشه / بابا که میاد گشنشه
حالا کشو رو میگردم / سفره رو پیدا کردم
سفره توری توری / کاسه های بلوری
مامانی ناهار خورشته؟ / سیب زمینیش درشته؟
بشقابها رو میارم / رو میز ناهار میذارم
سه تّا قاشق با چنگال / صف کشیدن چ خوشحال
مامانی فسنجون دالیم؟ / باز کــکــش بادمجون دالیم؟
ماستو میارم الان / آب میذارم با لیوان
سماخ پاش و نمحدون / گل میذارم تو گلدون
مامانی ناهار کتلته / وای ماکارونی و هم املته
خیار سبز و کاهو / با سرکه و آبلیمو
کلم و هویج فرنگی / ی سالاد رنگی رنگی
مامانی کمک نــمــیـــخـای؟ /فلفل نمح نــمــیـــخـای؟
مامانی میگه بفرما / عدس پلو با خرما
مامان جونم همیشه / غذاش خــوشمزه میشه
خوب میخورم تپل شم / مثل یه دسته گل شم
بابام میگه نوش جان / خسته نباشه مامان

اطلاعیه

جمعه این هفته (19 دی ماه)، را در میان عشایر و در چادرشان سپری می کنیم؛ به صرف صبحانه، ناهار محلی (آش دوغ و گوشت لای پلو) و دم نوش، همراه با مشاهده رقص زیبای عشایر.

مکان: 60 کیلومتر بعد از فیروز آباد به سمت جم، خدمات بین راهی کیلاق.

هزینه برنامه برای هر نفر: 35 هزار تومان بابت صبحانه، ناهار و کرایه

جهت شرکت در برنامه با خانم خرم تماس بگیرید.

شماره تماس: 09173388515

روز اول

ناشتا:   یک فنجان بزرگ قهوه سبز( به هر روشی دوست دارید دم بیارید ) یک ساعت قبل از صبحانه

صبحانه : 

املت گوجه فرنگی با یک قاشق روغن زیتون مخصوص سرخ کردن به همراه یک گوجه و یک تخم مرغ و مقداری جعفری تازه یا فریزری و کمی زیره و شوید روی آن بریزید + یک برش نان سبوس دار یا جو

ساعت دهی : ماست چکیده با یک قاشق عسل و یک برش نان سبوس دار 

یکساعت قبل ناهار : 

یک فنجان بزرگ قهوه سبز( به هر روشی دوست دارید دم بیارید ) یک ساعت قبل  

ناهار: 

به هر روشی که می خواهید مرغ را با سبزیجات بپزید مقدار به اندازه بالای ران مرغ یا پنج تکه جوجه کبابی با شش قاشق برنج پخته شده میل نمایید. پودر کاری و زنجفیل هم پیشنهاد می گردد. 

 

عصرانه : 

گریپ فروت 

شام: 

سبزیجات پخته شده کنار مرغ ناهار مثل یک سیب زمینی کمی نخود فرنگی کمی ذرت  و هویج به همراه شوید و زیره 

شب چره: مقداری کاهو با ماست چکیده یونانی  

خوب بخوابید مثلا از یازده تا شش صبح

سلامی دوباره

سلام به همه دوستان و خواننده های عزیز

مدتی میشه که ننوشتم علتی جز تنبلی هم نداره

شاید دلیل بهترش این باشه که قرار بود خصوصی بزارم اما حس خصوصی نوشتن نبود

نمیدونم شاید چون اینجا وب بچه هاست دوست ندارم توش کاملا همه مسائل رو توضیح بدم

بعضی اوقات بفکر یه وبلاگ با نام مستعارم که نمیدونم برام مدیریت 2 تا وبلاگ امکان داره یا نه

اما احتمالا که وب جدیدی هم میزنم و میام آدرسشو بهتون میدم

اما بریم سر روزانه نوشت خودم

الان رادوین هشت ماهش تموم شده و بیشتر از یکساله که من سر کار نمیرم و تو خونه هستم و این تو خونه موندن برام سخته.با اینکه تلاش خودمو میکنم که دچار روزمرگی نشم و از روزهام و پسرهام لذت ببرم و قدر نعمت ها و الطاف خداوند رو بدونم اما بازهم واسه منی که از اول آشناییم با شوشو همش با هم بودیم این دوری سخته

من و شوشو از ابتدای آشناییمون همکلاسی بودیم در دانشگاه و بعدش هم همکار

با اینکه الان حدود یکسال و چهارماه هست که تو خونه هستم اما هر روز که شوشو از خواب پا میشه که بره سر کار من هم به این فکر میکنم که اگه  دوباره باردار نشده بودم الان باید من هم لباس میپوشیدم و همراهش میرفتم رامتینم که دیگه از آب و گل در اومده بود و کلی خوش بحالم میشد

اما خدا رو شکر میکنم واسه بخشیدن فرشته کوچولویی بنام رادوین که خیلی دوستش دارم و با خودم میگم اینروزا هم میگذره انشالله و رادوینم بزرگ میشه و وقتی بره مهد من راحتر میشم حتی شاید دوباره رفتم سر کار ..

الله و اعلم کسی چه میدونده آینده چه تقدیری رو برامون در نظر گرفته

خیلی وقته که استخری جایی نرفتم .همش تو خونه ام

شوشو ماه پیش رفت و با برادرام باشگاه بدنسازی ثبت نام کرد

با باشگاه رفتنش خیلی موافقم مخصوصا که برای روحیه اش هم خیلی خوبه

اما چیزی که هست اون هر روز میره باشگاه و این یعنی اینکه صبح تا ظهر سرکار بعدش یه کوچولو خونه و ناهار بعد باشگاه و خرید = من همش توخونه سرکله زدن با بچه هاو ضعف اعصاب و بی حوصلگی و ...

حلا بهش گفتم حتما از ماه دیگه یک روز در میون بره تا منم بتونم واسه خودم برنامه استخر و باشگاه و .. بزارم

***********************

خرید کردن رو تا عید تعطیل کردم هم واسه خودم هم شوشو و بچه ها

تا الان که زمستون هم اومده شیراز فقط یکبار یک کم بارون اومده و هوا هم خیلی سرد نیست

ما هم تا دلتون بخواد از سال های قبل بوت و پاتو و .. داشتیم امسال هم باز یه عالمه خریدیم

و شاید چون خیلی تفریحی نداریم همین خرید کردن شده تفریح ما

اما دیگه بسه ...

***********************

از رادوین بگم براتون که خیلی ناز و دوست داشتنی هست

موهاش بور شده و بیشتر حنایی رنگ و تو آفتاب میشه نارنجی

هم رنگ موهاش و هم چهره اش به بابام رفته و از این بابت خوشحالم

به نسبت رامتین هم خیلی لاغره هم خوب غذا نمیخوره هم شکمش خوب کار نمیکنه و هم رامتین اندازه الان رادوین که بود سینه خیز میرفت اما رادوین فقط غلت میزنه و اینا با اینکه میدونم بچه با بچه فرق میکنه اما نگرانم میکنه

واسه رامتین خیلی راحت بودم چون همیشه قد و وزنش حتی از نرمال هم بیشتر بود و من هیچ نگرانیی نداشتم حتی مرتب هم بهداشت نمیبردمش!!

اینروزها رادوین صبح حدود 10و11 بلند میشه از خواب و من میارمش میزارمش تو صندلی غذاش

یه سی دی آموزش زبان انگلیسی بنام هپی هپی انگلیش داره که خیلی شاده و عاشق اونه شاید روزی چندین و چندین بار سی دیش رو نگاه میکنه و عاشقشه و بنظر من که حتی بعضی از کلمات مثه ایم رو هم تکرار میکنه و با قسمت های شعرش کلی سرشو تکون میده و دست و پا میزنه و ذوق میکنه .ماشالله

تو این مدت منم تند تند مشغول آماده کردن ناهار رامتین و پیچیدن تغذیه های مهدش هستم

بعد از رونه کردن رامتن دیگه رادوینم گرسنه شده که بهش صبحانه که معمولا سرلاک هست که توش کمی موز یا زرده تخم مرغ هم حل کردم میدم و کمی بعد هم میخوابه

بعد از خوابیدن اون من باز مشغول کار خونه میشم و ناهار رادوین رو هم میپزم

ناهارش معمولا برنج و گوشت ماهیچه +سبزیجات و هیوج و گوجه و .. +چندتا دونه ماش و روغن +کمی آرد (جوانه گندم یا جو یا ذرت یا برنج یا سویا یا گندم ) هست که یک روز درمیون بجای گوشت و برنج مرغ و ماکارونی میریزم

بعد از پخت ناهار رادوین و انجام کارهای خونه اگه برسم کمی وب گردی میکنم و سری به گوشیم و پی ام هام میزنم

بعد حدود ساعت 3 شوشو میاد و رادوینم معمولا بیدار میشه و هممون ناهار میخوریم رامتینم که پیش دبستانیه

بعدش دوباره مشغول کار خونه هستم تا رامتین بیاد

بعضی وقتها هم عصرها بیرون میریم  اونم که با این وضع هوا فقط میشه سری به تجاری ها زد که سرپوشیده هستن که اونجاهام دیگه برام تکراری شدن

اگه کسی ایده ای واسه گذران بهتر وقتم داره بگه ممنون میشم

تنها سریالی که میبینم حریم سلطان هست که از روزی که اون خرم خوشکله رفت دیگه دوستش ندارم و اونم دیدن و ندینش خیلی برام فرقی نداره..

**********************

هنوز اضافه وزن دارم اما خوب به نسبت بعد زایمانم کلی وزن کم کردم و الان نرمال شده هیکلم و دیگه جوری نیست که خودم خودمو چاق بدونم و در کل خوبم و از این بابت خوشحالم

***********************

از رامتین بگم که اینروزها میره پیش دبستانی و شیفتش ثابت ظهر هست

از پیش دبستانیش خداروشکر خیلی راضی هستم و انشالله که سال دیگه هم بتونم یه مدرسه خوب بزارمش

لباس فرم ندارن و رامتین فوق العاده به تیپش اهمیت میده همه لباس هاش رو با هم ست میکنه و خیلی خوب هم یاد گرفته که چطور باید این کار رو انجام بده

پسر فوق العاده خوب و مرتب و منظمی هست و داداشش رو هم خیلی دوست داره و مثل همیشه هم تو انجام کار خونه بهم کمک میکنه البته در حد سن و سال خودش .ماشالله

***********************

بعد از سه سال که از ثبت نامم در آموزشگاه رانندگی گذشته سه شنبه امتحان دام  و این اولین باره که میخوام امتحان بدم هوز کلی تو پارک دوبل و کلاچ و ترمز ریپ میزنم اما میخوام همه تلاشمو بکنم و به خودم قول دادم تا آخر همین ماه قبول بشم و انشالله تا عید یه راننده حرفه ای باشم واسم دعا کنید

*********************************************

از این به بعد هر شنبه میام و مینویسم انشالله تا بتونم خاطراتم رو ثبت کنم

دوستتون دارم

بای