دوم، نظامهای اجتماعی است. میدانید که در سالهای گذشته که برده داری وجود داشت، برده بدون اجازه صاحبش حق آب خوردن هم نداشت. بنابراین امکان رشد و پیشرفت هم برای آن شخص وجود نداشت. مثالی دیگر از سایر محدودیتهای نظامهای اجتماعی عرض کنم. مثلا شما اگر در صد سال پیش در یک روستازاده میشدید، تحت هیچ شرایطی نمیتوانستید به علوم مختلف دست پیدا کنید. چون امکانش نبود. نهایتا تنها برخی افراد بودند که میتوانستند قرآن بخوانند، گلستان و بوستان سعدی را مطالعه کنند یا دیوان اشعار شاعران دیگر را یاد بگیرند که معمولا میرزایی در روستا بود و به مردم اینگونه کتابها را یاد میداد اما دیگر هیچ امکانی برای یادگیری علوم مختلف نبود. مگر اینکه فرد از روستای خود، فرسنگها بایستی سفر میکرد و با کلی مشقت علوم مختلف را از علمای مختلف در شهرهای گوناگون کسب میکرد.
ولی امروزه دیگر این محدودیتها وجود ندارد. عصر امروز، عصر طلایی است. افراد باهوش، زیرک و البته توانمند میتوانند طلای موجود در این عصر را استخراج کنند. اگر تعداد میلیاردرهای جهان و آدمهای موفق را در هر جایی بررسی بکنید از هر نژادی، از هر طایفهای، از هر گروهی و با هر سنی، هیچیک از آنها بهدلیل داشتن پدر و مادر پولدار یا شانس نیست که موفق شدهاند. اتفاقاً اکثر آنها دارای خانوادههای بسیار فقیری هم بودند. نه بزرگ مرد اپل، استیو جابز و نه بنیانگذار باهوش مایکروسافت، بیل گیتس، نه مایکل دل، مؤسس شرکت دل و نه مارک زاکربرگ جوان، بنیانگذار فیس بوک، نه پروفسور حسابی پدر فیزیک ایران، نه محمود خیامی بنیانگذار ایران خودرو و به قول بسیاری پدر صنعت خودروسازی ایران و نه خیلی از افراد موفق دیگر در ایران و سایر کشورهای دنیا، هیچیک در خانوادهای ثروتمند متولد نشدهاند. این افراد خودشان خواستهاند و تلاش کردهاند تا به خواسته شان برسند.
به عبارتی اگر کسی بخواهد موفق شود، این زمان بهترین زمان ممکن هست. اما به شرطی که واقعاً بخواهد و از جان و دل مایه بگذارد. البته این گفته بنده به این معنا نیست که در عصر حاضر هیچ تهدیدی هم وجود ندارد. بزرگترین تهدید در عصر حاضر بعد از تنبلی و تن پروری و بیبرنامگی، وجود رقیب است. مطمئناً عصر حاضر عصری است که رقبا در هر زمینهای بسیار زیادند. در صنعت و کسب و کار، در تحصیل، در استخدام و... رقبا زیاد شدهاند. اما هنر ما این است که بتوانیم این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. بسیاری از علمای بازاریابی و مدیریت معتقدند که اتفاقاً رقیب، پدیده بدی نیست. به شرط اینکه رقیب خوبی هم باشد. به عبارت دیگر رقیب خوب، خوب است و رقیب بد هم بد. از رقبای خود میتوان درس گرفت و موجب پیشرفت خود شد و از رقبای بد اجتناب کرد. پس رقیب شناسی و بهرهگیری از پدیده رقابت خود هنری است که خیلیها ندارند و تنها انسانهای باهوش، حرفهای و دانا چنین هنری را دارند.
از ناپلئون میپرسند آیا به شانس اعتقاد دارید؟
ناپلئون در جواب گفت: (آری به بدشانسی اعتقاد دارم و همیشه فکر میکنم که بد شانسترین انسان روی کره زمین هستم و براساس همین بد شانسیها اهداف زندگی خود را برنامهریزی میکنم.)
درد من تنهایی نیست بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت، بیعرضگی را صبر و با تبسمی بر لب، این حماقت را حکمت خداوند مینامند.
به گزارش سیتنا به نقل از خبرگزاری تسنیم، شبکه ملی اطلاعات ترکیبی از سه واژه با دامنههای ملی-جغرافیایی، تکنولوژی و داده محور است که هماکنون بزرگترین و به نوعی تنها پروژه در دست اجرای وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به حساب میآید و ردیف بودجه دو هزار و 500 میلیارد تومانی نیز بیشتر با رویکرد اجرای آن در اختیار این وزارتخانه قرار گرفته است.
این پروژه در حالی به عمر 10 ساله خود نزدیک میشود که هنوز به سر منزل نهایی نرسیده و تنها بودجهخواری کرده است.
با وجود اینکه نزدیک به یک دهه از عمر پروژهای با نام شبکه ملی اطلاعات که اسامی دیگری چون اینترنت ملی، اینترنت پاک، اینترنت حلال، اینترنت ملی و اینترنت امن نیز برای آن مطرح شده بود، میگذرد اما همچنان مفهوم دقیقی از این شبکه موجود نیست و تنها به ذکر رسالت آن و کارهایی که میتواند انجام دهد، بسنده شده است.
"اینترنت ملی" اولین واژهای بود که در ماههای آغازین کار دولت نهم مطرح شد و در آن زمان، محمد سلیمانی بر کرسی وزارت ارتباطات تکیه زده بود.
سلیمانی این طرح را در راستای کاهش وابستگی به اینترنت جهانی مطرح کرد و دولت در اسفند ماه سال 1384 مقرر کرد تا این طرح ظرف مدت سه سال به بهرهبرداری برسد.
طرحی که رفته رفته چارت عملیاتیاش در حد فاصل سالهای 86 تا 88 به تصویب هیات وزیران دولت نهم رسید و با توجه به تکلیف سند چشمانداز در راستای قطب علم و فناوری شدن ایران در سررسید 1404، در سال 89 (دولت دهم-وزارت تقیپور) به برنامه پنجم توسعه نیز راه یافت و توانست نام واحد "شبکه ملی اطلاعات" را ذیل ماده 46 این برنامه برای خود برگزیند.
شبکه ملی اطلاعات متشکل از زیرساختهای ارتباطی، مراکز داده توسعه یافته داخلی دولتی-غیردولتی و همچنین زیرساختهای نرمافزاری است که در سراسر کشور گسترده شده و قرار است ظرفیت لازم برای "نگهداری و تبادل امن اطلاعات داخلی در کشور به منظور توسعه خدمات الکترونیکی" را برای کاربران فراهم میکند.
چنین مفهوم بدیعی در کشور، نارضایتیهای بسیاری را به دنبال داشت و کارشناسان از هر سو دغدغه ناشی از قطعی اینترنت را مطرح میکردند؛ اما به صراحت باید گفت که دولت دهم مجبور بود برای پیشبرد اهداف این طرح، فرهنگ سازی را شکل دهد و از همین حیث بیشتر عمر آن روی مفهوم فرهنگسازی گذشت و به اجرا نرسید.
اما دولت یازدهم (کنونی) که یکی از طرفداران پر و پا قرص شبکه ملی اطلاعات است، میگوید طراحی شبکه ملی اطلاعات در حال انجام است و امید میرود تا پایان سال 94 این شبکه در تمامی کشور اجرایی شود.
علیرغم چنین رویکردی، شورای عالی فضای مجازی به عنوان نهادی بالادستی و سیاستگذار از زبان دبیر خود، دلیل عملیاتی نشدن این پروژه را بعد از 9 سال در کشور، کم کاری مجموعه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برای اجرای این طرح ملی عنوان کرد.
بهتر است اعتقاد واقعی مسئولان وزارت ارتباطات به این پروژه ملی، در عمل محک زده شود زیرا پیش از این بارها از زبان وزرای ارتباطات شنیده بودیم که این شبکه تا یکی دو ماه آینده راهاندازی میشود اما چنین نشد.
باید منتظر ماند و با اجرای چنین پروژهای، مجری نهایی را معرفی کرد.
خلاصه:
هرچند دستیابی به ارتباطات موثر در بازاریابی انقدرها هم دشوار نیست ،اما ماهیت حافظه به گونه ای است که ممکن است همه چیز را وارونه کند.تغییرات حافظه و فراموشی با گذشت زمان واقعیات غیر قابل انکار زندگی هستند.اما سوال مهم این است که ایا ما میتوانیم برای این مشکل کاری بکنیم؟ همانند اغلب چیزها اگر بخواهیم با این مشکلات حافظه و اثر انها بر ارتباطات در تبلیغ و بازاریابی مواجه شویم ، قبل از هر چیز باید بدانیم که دقیقا چه اتفاقی میافتد.
*** رجوع شود به ادامه مطلب ***