از الگوی دامن راسته استفاده میکنیم
پشت دامن :
به خط وسط پشت 16 سانت اضافه میکنیم
وسط پشت را روی دولای بسته ی پارچه قرار میدهیم و برش میزنیم
پیلی ها به سمت پهلوها تا میخورند
جلوی دامن:
خط پیلی را وسط خط کمر مشخص کرده و خطی به پای دامن عمود میکنیم
خط پیلی را قیچی کرده و ما بین آن 32 سانت اضافه میکنیم
یک طرف پیلی را به سمت پهلو و طرف دیگرا را به سمت مرکز جلو تا میکنیم
زیپ در پهلوی چپ دوخته میشود
** برای افراد شکم دار 12-15 سانت از کمر پایین آمده و برای افراد نرمال 15-20 سانت دوخته و برای طرح نیلوفری 40 تا 45 سانت دوخته میشود
ارائه ۸ دیپلم بین المللی از سازمان فنی و حرفه ای
آموزش ۱۰۰% تضمینی
شهریه اقساط – مدل رایگان
کلاسهای فشرده مخصوص کارآموزان مقیم شهرستان و کارمندان حتی روزهای تعطیل
سلام دوستان خوبم.پاستا بامرغ توی آرشیوم هست .غزال با سس الفردو خواست .گفتم دلش رو نشکنم .مواد لازم.
پاستا 1 بسته
خامه 200 گرم
کره 100 گرم
مرغ پخته شده.(سینه نصف)
جعفری خرد شده 2قاشق غذاخوری
سیر 1حبه
ابتدا مرغ رو با کمی نمک ویک عدد پیاز ویک حبه سیر می پزیم وقتی پخت به تکه های کوچک تقسیم می کنیم .کنار می زاریم
توی تابه ای کره می ریزیم وروی شعله بسیار ملایم قرار می دیم تا کره آب بشه نباید داغ بشه.خامه رو اضافه می کنیم. یک حبه سیر رو ریز ریز خرد کرده به کره وخامه افزوده. کمی جعفری خرد شده می ریزیم. نم خامم خیلی خیلی سفت بود .دو قاشق غذا خوری از آب مرغم رو بهش اضافه کردم ویک قاشق آبلیمو تازه چون خامه وکره هیچ مزه خاصی نمی داد من کمی با ذائقه خودم پختم .خیلی خوب شد. این اندازه سس بنظرم برای 400 گرم پاستا بهتره عزیزان.چون احساس کردم سسش کمه .البته شاید زود کشیدم وسس جذبش شده بود.دراین فاصله پاستا مونو توی آب درحال جوش می ریزیم بعد از پختن کامل آبکش می کنیم .در ظرف مورد نظر می کشیم .از این سس روی پاستا می ریزیم ویا پاستا مون رو با این سس مخلوط می کنیم تا مزه دار بشه.نوش جون
در فوریه سال جاری میلادی که آخرین روزهای آن را سپری میکنیم، واتساَپ اضافه کردن قابلیت برقراری مکالمات صوتی را وعده داده بود. افشای بروزرسانی جدید واتساَپ گویای اضافه شدن قابلیت برقراری مکالمات صوتی به این اپلیکیشنِ پیامرسان دارد.
مبلغ اسلامی بود .
در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار.
تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می
پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت : چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه ر
برگردانم یا نه !
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این
را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم
پرسیدم بابت چی ؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم
اما هنوز کمی مردد بودم .
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم
فردا خدمت می رسیم
تعریف می کرد :
تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت
می فروختم ...
این ماجرارا که شنیدم دیدم چقدر وضع ما مذهبی ها خطرناک است .
شاید بد نباشد که به خودمان باز گردیم و ببینیم که روزی چند بار و به
چه قیمتی تمام اعتقادات و مذهبمان را می فروشیم ؟!