تاریخ افغانستان تقریبا تمام ورق هایش را با واژه ها و اصطلاحات از قاموس جنگ، نفرت، خشونت، تعصب، تبعیض، فساد و انحصار تحت لوای " جهاد"و " غیرت افغانی" به رخ جهانیان می کشاند. جهاد یک امر مقدس است و مجاهدین اجر عظیم مادی و معنوی را کسب میکند. اصطلاح "جهاد" در جمع آن دسته مصطلحات خاص جای گرفته که مترادف آن در سایر زبانها موجود نیست. چون منحصرا برای اسلام بوده و در کتاب مقدس مسلمانها ذکر شده است. اما؛ زمان و مکان، عناصر و لشکر آن شرایط خاص خود را دارد. هدف از جهاد، دفاع از مقدسات، حفظ ارزشهای مادی و معنوی، حراست از سرزمین، حمایت و نگهبانی از اتباع به معنی کلی آن از خطر حمله دشمن از طریق جنگ میباشد. یعنی کاربرد ابزارجنگی توسط نظامیان و فعالیتهای اشخاص ملکی هم از طریق نظامی و هم غیر نظامی.در کشورهای غیر اسلامی، خصوصا غرب، اجرای اعمال فوق تحت نام " حق و تکلیف" طرفین قرارداد اجتماعی صورت میگیرد. به این مفهوم که دولتها مکلف به تامین "حقوق" اتباع میباشد. در مقابل اتباع "مکلفیت"دارد تا وجایب خویش را ادا نمایند. درین وضعیت امنیت مردم تأمین، حقوق شان حفاظت و خدمات برای شان ارایه می گردد. فلسفه وجودی دولت و ملت جزء تحقق این امر چیزی دیگری نیست.
افغانستان در یک مقطع خاص از تاریخ، حرف و حدیثهای از جهاد را مشق و تمرین کردند و عده ای هم القاب "مجاهد"و "غازی" را کسب کردند. هر چند نفس جهاد را در افغانستان نفی نمیکنم ولی فرآیند و نتیجه آن را یک عمل انجام شده تحت نام "جهاد" به صلاح این مردم و مرزو بوم نمیدانم. اما و اگر های وجود دارد که قابل تامل بوده وبحث دیگری را ایجاب میکند. جهاد انحصاری نیست و لقب مجاهد آب روان برای پاکی آلودگی ها شمرده نمیشود. آنطوریکه پیامبر اسلام جهاد اکبر و جهاد اصغر را مطرح کرده بود در این مسئله خلاصه میشود. به این معنی که لقب واقعی مجاهد به علمبرداران مبارزین پیروز در نبرد با جهاد نفس بیشتر صدق میکند تا به این رهبران که حال و احوال شانرا بعد از جهاد، زمان جهاد و قبل از جهاد را همه میدانند. آن مرحله گذشت و افتخار آن نیز منحصر به افراد خاص نیست تا اکنون از آن به عنوان حربه فشار برای رسیدن به قدرت استفاده کنند. رهبران احزاب سیاسی در شرایط کنونی سخنی برای رسیدن به قدرت دارند. چون هم تشکیلات دارند و هم نیرو برای مبارزات سیاسی. یعنی از آدرس یک جریان حرف میزنند و از آن طریق کسب قدرت را مقدور میدانند. اینکه برنده باشد به قدرت برسد و یا بازنده باشد در اپوزیسیون قرار گیرد بحث جداست. ولی به هرحال نتیجه مبارزات را به دست می آورند و در هردو حالت جایگاه قانونی و تثبیت شده خویش را دارند. جدا از اینکه وضعیت احزاب و جایگاه رهبران آن در تعاملات چه بوده و چه خواهد بود. این رهبران همیشه از خرد و عقلانیت استفاده کرده مردم را مدیون مبارزاتش نمیسازند. این رهبران را باتوجه به شرایط فعلی و اعمال نسبتا شایسته آن باید ستود. چون جهاد را حربه فشار برای کسب قدرت و حق ایجاد نابسامانی در کشور نمیدانند. اما در مقابل، برخی از اشخاص که هنوز هم لقب جنگ سالار دارند رویای رسیدن به قدرت را از طریق مختل ساختن نظم اجتماعی و مخدوش کردن روحیه همزیستی در ذهنش پرورش میدهند. که نه تنها حق قانونی شان نیست بلکه توهین به جهاد و حتی اسلام است. آیا جهاد کردن به مفهوم رسیدن به قدرت است؟ قطعا که نیست!
در شرایط فعلی که دغدغه تشکیل کابینه حکومت وحدت ملی بر مبنای مشارکت سیاسی و حضور جریانهای سیاسی با تناسب شعاع وجودی شان ذهن کوب هر فرد شده، عده ی که هیچ نقش نداشتند یا مبارزه درست و عقلانی نکردند خود را میراث دار جهاد دانسته و خواهان تثبیت جایگاه خویش اند. به این اشخاص باید گفت که به جای استفاده از جهاد و مجاهد، پلان کودتا و به تعبیرخودشان به "کوه بالاشدن"، در زمان مبارزات سیاسی جدیت بیشتر به خرچ میدادید. در ضمن کاری را باید انجام میدادید که حد اقل برجسته ساختن آن موجه میبود. جهاد کردن در آن وقت برای همان دوره بود. حال اگر جهاد کردن معیار مشارکت و احراز کرسی در حکومت باشد، هر خانواده افغانستان سهم داشتند و فعلا باید مدعی وزارت باشند. که یک امر کاملا غیر منطقی است. اگر شما آقایان واقعا جهاد را افتخار میدانید، به ارزشهای کسب شده آن احترام بگذارید. اگر سایر افراد را تابعین این کشورمیدانید اجازه بدهید که آنها هم وارد عرصه شوند تا خدمت کنند. دیگر نه کودتا و جهاد جایگاه دارد و نه مجاهدبودن توجیه برای وزیر شدن. پس خواب خیال آن را از سر دور نموده و راه مبارزات سیاسی را به شیوه عقلانی از طریق نهادها و جریانهای قانونی آن پیش رو گیرید. چون در آن هم مصلحت شماست و هم خیر ملت. امید بیشتر از این، واژه های مقدس را با اعمال بی مورد تان آلوده نسازید. فعلا وضعیت طوری دیگر است و ذهنیت مردم هم متفاوت از دیروز. حد اقل واقعیت های عینی جامعه را میدانند. شاید مبارزه با تروریزم و گروه های دهشت افگن، مناسبتر از به کوه بالا شدن در مقابل دولت و ملت باشد که هرروز سربازانش را برای آرامش ما قربانی میدهد.
حکومت وحدت ملی با توجه به وضعیت شکننده سیاسی، عدم رشد توسعه سیاسی، اقتصاد وابسته، جامعه سنتی- قبیلوی، نهادینه نشدن شایسته سالاری در گزینش و استخدام کارمندان در بست های دولتی؛ ملزم با در نظر گرفتن معیارهای چون:
1. تخصص
2.تجربه
3.تعهد
4.قابلیت مدیریت امور
5.بر اساس رقابت آزاد،
برای جذب نیروی فعال، متخصص و دانش یافته از قشر جوان به منظور ایجاد تسهیل و تسریع در پیش برد روند امور و ارایه خدمات میباشد، تا حد اقل اصلاحات در ادارات بوجود آید. از آنجای که تقرری و استخدام کارمندان در ادارات دولتی افغانستان مبتنی بر مصلحت گرایی و سهمیه بندی جناحهای مختلف بدون در نظرداشت لیاقت و شایستگی صورت گرفته بود، نه تنها خدمات ارایه نشد بلکه فساد گسترده ی اداری و بعضاً اخلاقی از دفاتر بیداد می کرد. بناً خواست مردم افغانستان از حکومت وحدت ملی تأمین حقوق مدنی وسیاسی، فراهم سازی زمینه کار و ارایه خدمان ابتدایی و بنیادی است که ایجاب اصلاحات گسترده اداری را از طریق تبدیلی کارمندانی مصلحتی و غیر متخصص با نیرویی متخصص جوان که دیگر بدیلی وجود ندارد، با معیار های ذکر شده میباشد.
نشر شده: در هفته نامه خرد
یادداشت شماره 330
دومینیک دوویلپن : داعش فرزندزشت غرب است
دومینیک دوویلپن نخست وزیر پیشین فرانسه به دنبال ماجرای پاریس اعلام کرد : « سیاست های غرب عامل گسترش کانونهای تروریسم در جهان است . گروه تروریستی داعش فرزند زشت این سیاست متبکرانه و بی پایه [ ما ] است » .
دوویلپن در گفتگو بایک شبکهی تلویزیونی فرانسوی ، اقدام باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا در بارهی تشکیل ائتلاف بینالمللی ضد داعش را نیز « خطرناک و بیارزش » دانست و اعلام کرد که تشکیل چنین ائتلافی خود سبب گسترش کانونهای تروریستی میگردد .
وی هم چنین تصریح کرد : « زمان آن رسیده است که آمریکا و اروپا از تجربهی جنگ افغانستان درس بگیرند » .
دو ویلپن گفت : « در سال 2001 [ هنگام یورش به افغانستان ] ما در جهان یک کانون تروریسم داشتیم ؛ اما اکنون پس از گذشت 13 سال از عملیات نظامی در افغانستان ، عراق ، لیبی و مالی ، بر اثر سیاست های متضاد ما ، کمابیش 15 کانون تروریستی ایجاد شده اند .
دوولپن ، شمار تروریستهای داعش را میان 20 تا 30 هزارتن اعلام کرد و جنگ [ غرب ] را در خاورمیانه ، در حکم ریختن بنزین بر روی آتش دانست .
دوویلپن همچنین افزود : « وارد هرجنگی که بشویم ، ناچار برای حل مشکل ناتوانی و بی لیاقتی خود در پاسخ دادن به تهدیدات تروریستی ، جنگ دیگری را به راه بیاندازیم » .
دومنیک دوویلپن هنگامی که آمریکا ـ انگلیس به بهانهی برخورداری صدام حسین از جنگافزارهای کشتارجمعی در پی لشگرکشی به این کشور بودند ، وزیر امورخارجهی فرانسه بود . در آن زمان ، فرانسه هم گام با روسیه و آلمان با این اقدام آمریکا ـ انگلیس مخالف کردند .
آدینه 26 دیماه 1393
هوشنگ طالع