تاریخ افغانستان تقریبا تمام ورق هایش را با واژه ها و اصطلاحات از قاموس جنگ، نفرت، خشونت، تعصب، تبعیض، فساد و انحصار تحت لوای " جهاد"و " غیرت افغانی" به رخ جهانیان می کشاند. جهاد یک امر مقدس است و مجاهدین اجر عظیم مادی و معنوی را کسب میکند. اصطلاح "جهاد" در جمع آن دسته مصطلحات خاص جای گرفته که مترادف آن در سایر زبانها موجود نیست. چون منحصرا برای اسلام بوده و در کتاب مقدس مسلمانها ذکر شده است. اما؛ زمان و مکان، عناصر و لشکر آن شرایط خاص خود را دارد. هدف از جهاد، دفاع از مقدسات، حفظ ارزشهای مادی و معنوی، حراست از سرزمین، حمایت و نگهبانی از اتباع به معنی کلی آن از خطر حمله دشمن از طریق جنگ میباشد. یعنی کاربرد ابزارجنگی توسط نظامیان و فعالیتهای اشخاص ملکی هم از طریق نظامی و هم غیر نظامی.در کشورهای غیر اسلامی، خصوصا غرب، اجرای اعمال فوق تحت نام " حق و تکلیف" طرفین قرارداد اجتماعی صورت میگیرد. به این مفهوم که دولتها مکلف به تامین "حقوق" اتباع میباشد. در مقابل اتباع "مکلفیت"دارد تا وجایب خویش را ادا نمایند. درین وضعیت امنیت مردم تأمین، حقوق شان حفاظت و خدمات برای شان ارایه می گردد. فلسفه وجودی دولت و ملت جزء تحقق این امر چیزی دیگری نیست.
افغانستان در یک مقطع خاص از تاریخ، حرف و حدیثهای از جهاد را مشق و تمرین کردند و عده ای هم القاب "مجاهد"و "غازی" را کسب کردند. هر چند نفس جهاد را در افغانستان نفی نمیکنم ولی فرآیند و نتیجه آن را یک عمل انجام شده تحت نام "جهاد" به صلاح این مردم و مرزو بوم نمیدانم. اما و اگر های وجود دارد که قابل تامل بوده وبحث دیگری را ایجاب میکند. جهاد انحصاری نیست و لقب مجاهد آب روان برای پاکی آلودگی ها شمرده نمیشود. آنطوریکه پیامبر اسلام جهاد اکبر و جهاد اصغر را مطرح کرده بود در این مسئله خلاصه میشود. به این معنی که لقب واقعی مجاهد به علمبرداران مبارزین پیروز در نبرد با جهاد نفس بیشتر صدق میکند تا به این رهبران که حال و احوال شانرا بعد از جهاد، زمان جهاد و قبل از جهاد را همه میدانند. آن مرحله گذشت و افتخار آن نیز منحصر به افراد خاص نیست تا اکنون از آن به عنوان حربه فشار برای رسیدن به قدرت استفاده کنند. رهبران احزاب سیاسی در شرایط کنونی سخنی برای رسیدن به قدرت دارند. چون هم تشکیلات دارند و هم نیرو برای مبارزات سیاسی. یعنی از آدرس یک جریان حرف میزنند و از آن طریق کسب قدرت را مقدور میدانند. اینکه برنده باشد به قدرت برسد و یا بازنده باشد در اپوزیسیون قرار گیرد بحث جداست. ولی به هرحال نتیجه مبارزات را به دست می آورند و در هردو حالت جایگاه قانونی و تثبیت شده خویش را دارند. جدا از اینکه وضعیت احزاب و جایگاه رهبران آن در تعاملات چه بوده و چه خواهد بود. این رهبران همیشه از خرد و عقلانیت استفاده کرده مردم را مدیون مبارزاتش نمیسازند. این رهبران را باتوجه به شرایط فعلی و اعمال نسبتا شایسته آن باید ستود. چون جهاد را حربه فشار برای کسب قدرت و حق ایجاد نابسامانی در کشور نمیدانند. اما در مقابل، برخی از اشخاص که هنوز هم لقب جنگ سالار دارند رویای رسیدن به قدرت را از طریق مختل ساختن نظم اجتماعی و مخدوش کردن روحیه همزیستی در ذهنش پرورش میدهند. که نه تنها حق قانونی شان نیست بلکه توهین به جهاد و حتی اسلام است. آیا جهاد کردن به مفهوم رسیدن به قدرت است؟ قطعا که نیست!
در شرایط فعلی که دغدغه تشکیل کابینه حکومت وحدت ملی بر مبنای مشارکت سیاسی و حضور جریانهای سیاسی با تناسب شعاع وجودی شان ذهن کوب هر فرد شده، عده ی که هیچ نقش نداشتند یا مبارزه درست و عقلانی نکردند خود را میراث دار جهاد دانسته و خواهان تثبیت جایگاه خویش اند. به این اشخاص باید گفت که به جای استفاده از جهاد و مجاهد، پلان کودتا و به تعبیرخودشان به "کوه بالاشدن"، در زمان مبارزات سیاسی جدیت بیشتر به خرچ میدادید. در ضمن کاری را باید انجام میدادید که حد اقل برجسته ساختن آن موجه میبود. جهاد کردن در آن وقت برای همان دوره بود. حال اگر جهاد کردن معیار مشارکت و احراز کرسی در حکومت باشد، هر خانواده افغانستان سهم داشتند و فعلا باید مدعی وزارت باشند. که یک امر کاملا غیر منطقی است. اگر شما آقایان واقعا جهاد را افتخار میدانید، به ارزشهای کسب شده آن احترام بگذارید. اگر سایر افراد را تابعین این کشورمیدانید اجازه بدهید که آنها هم وارد عرصه شوند تا خدمت کنند. دیگر نه کودتا و جهاد جایگاه دارد و نه مجاهدبودن توجیه برای وزیر شدن. پس خواب خیال آن را از سر دور نموده و راه مبارزات سیاسی را به شیوه عقلانی از طریق نهادها و جریانهای قانونی آن پیش رو گیرید. چون در آن هم مصلحت شماست و هم خیر ملت. امید بیشتر از این، واژه های مقدس را با اعمال بی مورد تان آلوده نسازید. فعلا وضعیت طوری دیگر است و ذهنیت مردم هم متفاوت از دیروز. حد اقل واقعیت های عینی جامعه را میدانند. شاید مبارزه با تروریزم و گروه های دهشت افگن، مناسبتر از به کوه بالا شدن در مقابل دولت و ملت باشد که هرروز سربازانش را برای آرامش ما قربانی میدهد.
جنگی که در شهریور 1359ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.
ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.
سال 1338 ه ش در کانون گرم خانوادهای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم میداد.
نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک میکرد و به عنوان یک فروند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری میداد.
مهدی در دوران تحصیلات متوسطهاش به لحاظ زمینههایی که داشت با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و در این مدت (که با شهید محرب آیتالله مدنی (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید بزرگوار سیراب مینمود و در واقع در حساسترین دوران جوانی به هدایت ویژهای دست یافته بود. به همین دلیل از حضرت آیتالله مدنی بسیار یاد میکرد و رشد مذهبی خود را مدیون ایشان میدانست.
در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، پدر شهیدان – مهدی و مجید زینالدین – برای بار دوم از خرمآباد به سقز تبعید گردید. این امر باعث شد تا مهدی که خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل کند و سهم پدر را نیز در مبارزات خرمآباد بردوش کشد.
در ادامه مبارزات سیاسی دوران دبیرستان، کینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی پیدا کرد و زمانی که حزب رستاخیز شروع به عضوگیری اجباری مینمود. شهید زینالدین به عضویت این حزب در نیامد و با سوابقی که از او داشتند از دبیرستان اخراجش کردند. به ناچار برای ادامه تحصیل، با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی موفق به اخذ دیپلم گردید و در کنکور سال 1356 شرکت کرد و ضمن موفقیت، توانست رتبه چهارم را در بین پذیرفتهشدگان دانشگاه شیراز بدست آورد. این امر مصادف با تبعید پدرش به جرم حمایت از امام خمینی(ره) از خرمآباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصیل و ورود جدیتر ایشان در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتی پدر شهید زینالدین از سقز به اقلید فارس تبعید شد. این ایام که مصادف با جریانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت پیشآمده، مخفیانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه سایراعضای خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهدهدار شد.
«مستند عبدالرزاق»
مرحوم حاج عبدالرزاق زین الدین پدر شهید مهدی زین الدین
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که جذب نهاد مقدس جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دستآوردهای خونین انقلاب، به این نهاد مقدس پیوست. ابتدا در قسمت پذیرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظیفه کرد.
شهید زینالدین در زمان مسئولیت خود در واحد اطلاعات (که همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئههای پیچیده ضدانقلاب در شهر خونین و قیام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداری از بینش عمیق سیاسی، در خنثی کردن حرکتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهکهای آمریکایی نقش به سزایی داشت.
با آغاز تهاجم دشمن بعثی به مرزهای میهن اسلامی، شهید زینالدین بیدرنگ پس از گذراندن آموزش کوتاه مدت نظامی، به همراه یک گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بیامان علیه کفار بعثی پرداخت.
پس از مدتی مسئول شناسایی یگانهای رزمی شد. و بعد از آن نیز مسئول اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد گردید. در این مسئولیتها با شجاعت، ایمان و قوت قلب،تا عمق مواضع دشمن نفوذ میکرد و با شناسایی دقیق و هدایت رزمندگان اسلام، ضربات کوبندهای بر پیکر لشکریان صدام وارد میآورد. بخشی از موفقیتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عملیات فتحالمبین، مرهون تلاش و زحمات ایشان و همکارانش در زمان تصدی مسئولیت اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و محورهای عملیاتی بود.
شهید زینالدین در عملیات بیتالمقدس مسئولیت اطلاعات – عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت و بخاطر لیاقت، ایمان، خلوص، استعداد رزمی و شجاعت فراوان، در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علیبن ابیطالب(ع) - که بعدها به لشکر تبدیل شد – انتخاب گردید.
در عملیات رمضان، تیپ علیبن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خطشکن بود و به حول و قوه الهی و با قدرت فرماندهی و هدایت ایشان – در بکارگیری صحیح نیروها و موفقیت آن یگان در این عملیات – بعدها این تیپ، به لشکر تبدیل شد.
لشکر مقدس علیبن ابیطالب(ع) در تمام صحنههای نبرد سپاهیان اسلام (عملیات محرم، والفجرمقدماتی، والفجر3 و والفجر4) خط شکن و به عنوان یکی از یگانهای همیشه موفق، نقش حساس و تعیین کنندهای را برعهده داشت.
صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به یادماندنی این یگان، همگام با سایر یگانها در عملیات پیروزمندانه خیبر بسیار مشهور است. هنگامی که دشمن از هوا و زمین و با انواع جنگافزارها و هواپیماهای توپولوف و میگ و بمبهای شیمیایی و پرتاب یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و خمپاره، جزایر مجنون را آماج حملات خویش قرار داده بود، او و یگان تحت امرش مردانه و تا آخرین نفس جنگیدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزایر و حفظ کردند.
خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیهای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمیشد.
شهید زینالدین در کنار تلاش بیوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهههای نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا میکند. همیشه به رزمندگان سفارش میکرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.
او همواره سعی میکرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید مینمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن میپرداخت.
به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا میداشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
با علاقه خاصی به بسیجیها توجه میکرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژهای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی مینمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری میکرد. همواره به برادران سفارش میکرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.
شیفتگی و محبت ویژهای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق میورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت مینمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش میداد و سعی میکرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. میگفت: ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری میرسد، یک جان که سهل است، ای کال صدها جان میداشتیم و در راه امام فدا میکردیم.
او در سختترین مراحل جنگ با عمل به گفتههای حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبههها کرد.
حفظ اموال بیتالمال برای شهید زینالدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار میبرد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها میگفت:در مقابل بیتالمال مسئول هستیم.
در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانهروی میکرد.
او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش میکرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینهها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.
برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی میتوان یافت.
او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمیاندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار میکرد:
ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.
از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی میکردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.
او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلیها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق میدانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.
اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامیاش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه میشد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.
شهید مهدی زینالدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونهای برنامهریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. میگفت:
من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئلهای به وجود نخواهد آمد.
در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده مینشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش میکشیدند و بر بالای دستهایشان بلند میکردند.
او یکی از فرماندهان محبوب جبههها به شمار میآمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت کرده بود. چنانچه گفته میشود: 70% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشکر، نماز شب میخواندند.
سردار رحیم صفویفرمانده سابق سپاه درباره او میگوید: شهید مهدی زینالدین فرماندهی بود که هم از علم جنگی و هم از علم اخلاق اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصههای جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.
شهادت مزدی بودکه خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود.
در آبان سال 1363 شهید زینالدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علیبن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت میکنند. در آنجا به برادران میگوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!
موقعی که عازم منطقه میشوند، رانندهشان را پیاده کرده و میگویند: خودمان میرویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او میگوید: تو اگر شهید بشوی، جواب عمویت را نمیتوانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را میتوانیم بدهیم.
فرمانده محبوب بسیجیها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبههها و شرکت در عملیات و صحنههای افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش را از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند.
همان طور که برادران را توصیه میکرد: ما باید حسینوار بجنگیم؛ حسینوار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛ حسینوار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛ ای کاش جانها میداشتیم و در راه امام حسین(ع) فدا میکردیم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و میگفت عمل کرد و عاشقانه به دیدار حق شتافت.
وصیت نامه شهید مهدی زین الدین
بسمه تعالی
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمیتواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد. در این وصیت نامه فقط مقدار بدهکاریها و بستانکاریها را جهت مشخص شدن برای بازماندگان و پیگیری آنها می نویسم،به انضمام مسائل شرعی دیگر.
1- مسائل شرعی:
الف)نماز: به نظرم نمی آید بدهکار باشم.ولی مواقعی از اوان ممکن است صحیح نخوانده باشم،لذا یکسال نماز ضروری است خوانده شود.
ب)روزه:تعداد190روزه قرض دام وتنوانستم بگیرم.
ج)خمس:سی و پنج هزار ریال به دفتر آیت الله پسندیده بدهکار هست.
د)حق الناس:وای از آتش جهنم و عالم برزخ،خداوند عالم بصیراست.
2- مادیات
الف:بدهکاریها:
1- مبلغ شش هزار تومان معادل شصت هزار ریال به طرح و عملیات ستاد مرکزی بدهکارم،البته قبض دویست هزار ریال است،ولی ازاین مبلغ شصت هزار ریال بدهی بنده است.
2- وام یک میلیون ریالی از ستاد منطقه 1گرفته ام که ماهانه بیشتر ازهزار ریال باید بدهم، از این مبلغ هزار و هفتصد و پنجاه تومان حق مسکن را سپاه می دهد و دویست و پنجاه تومان از حقوقم کسر نمایند.
3- پنجهزار ریال به آقای مهجور (ستاد لشگر) پول نقد بدهکارم و پرداخت شد توسط در گاهی.
ب – بستانکاریها:
1-مبلغ هفتاد و پنجهزار ریال رهن منزل که به آقای رحمانی توفیقی جهت منزل مسکونه داده بودم و طلبکارم.این منزل را بمدت یکسال اجاره نمودم. باتفاق های رحمان توفیقی که ما در طبقه بالا و رحمان در طبقه پایین زندگی می کردند و ظاهرا شهیدحسن باقری از طریق آقای استادان منزل را از شخصی بنام معاضدی(صاحب اصلی خونه)اجاره کرده بودند،ولی نامبرده یکسال است که مبلغ فوق را مستردننموده است.
2- مقداری پول هم که مبلغ آن را نمیدانم (یادم نیست)نزد پدرم داشتهام و مقداری هم مجددا اگر به پدرم دادهام جهت بدهیها
پدرم برای خانهای که خریده بود تا با آن زندگی کنیم ولی خانه متعلق به پدرم میباشد و من فقط مبلغ فوق ویکصد هزار تومان وام مندرج در بند2. بدهکاریها ره از مبلغ نهصد و سی هزار تومان وجه بابت خانه مسکونی که پدرم خریده بوده است را دادهام که در صورت مرگ من و فروش خانه مستدعی است.باقیمانده وام را به سپاه برگردانده و طلبکاری من از پدرم رابه همسر و فرزندم بدهید و باقیمانده پول خانه هم طبیعتا به پدرم میرسد.مطلب دیگری به ذهنم نمیرسد و اگر کسی مراجعه کرد با توجه به وصییت من اقدام نمایید.
مهدی زین الدین
نسخه جدید بازی جنگ های صلیبی در سبک استراتژیک است که در سال 2014 توسط استودیو Firefly برای پلتفرم کامپیوتر عرضه شده است . عاقبت انتظار طولانی دوستداران سری بازی های جنگ های صلیبی به سر آمد و پس از 12 سال سری دوم بازی محبوب قلعه منتشر شد. نسخه جدید این بازی از موتور قدرتمندی بهره می برد و تصاویری سه بعدی را به همراه گیم پلی واقع گرایانه یدک می کشد. باز هم با همان گیم پلی سریع بازی روبرو هستیم که شبیه سازی ساخت قلعه و ساختمان های بازی و انجام مبارزات استراتژیک مواجه هستیم. جنگ های خونین و نوستالژیکی به وقوع می پیوندد و جنگنده های آزاد سرزمین ها در نبردی بزرگ با یکدیگر هستند. تجهیزات جنگی در این سری افزایش یافته است و نیروهای متحد بازی نیز افزایش یافته اند. در بخش مرحله ای بازی پادشاه سوریه نیروهای خود را برای جنگی عظیم آماده کرده است. با یک بازی تکنفره جنگی تاریخی روبرو هستیم که اقتصاد و تصرف سرزمین های اطراف امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
گیم پلی بازی بسیار با کیفیت تر شده و شاهد تخریب های واقعی به همراه مبارزات تن به تن بسیار زیبا خواهیم بود. بیش از 25 نوع واحد منحصربفرد در بازی وجود خواهد داشت که تسلط هر یک از آنها به فرماندهان جنگ سپرده شده است. نقشه های بازی زیباتر و زیادتر شده است و البته همچنان بخش جذاب و پرطرفدار آنلاین و مد جدید Co-op بازی نیز با قدرت بیشتر قدرت نمایی می کند. هم اکنون می توانید بازی Stronghold Crusader 2 را با لینک مستقیم و به صورت رایگان برای pc از سایت درهم مارکت دریافت نمایید.