یازدهمین فرعون مصر باستان از دودمان هژدهم یا همان پادشاهی نو شناخته میشود. نام آغازینش توتانخآتون (به معنای: پنداشت زنده آتون) بود.
آرامگاه او در روز 4 نوامبر سال1922 در دره پادشاهان توسط هاوارد کارتر تقریبا دست نخورده یافته شد. این یافته را نشریات پخش کردند و توجه عامه به مصر باستان بسیار افزایش یافت.
این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" نام داشته است.
فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن.
زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
ملتی که آثارتاریخی خود را نابود می کند یعنی ساحل نجاتی برای خود و نسل هایش باقی نگذاشته است.
آثار تاریخی ماده های فرهنگی گذشته هستند که با آن گذشته ی انسان ها هنر و زندگی و همه شاخص ها و ابعاد وجودی آنها را با دست و پنجه فشردن با آن مواد و مانده های الکن و کالبد های مادی در هو ریخته و متفرق که امروزه به گونه ای مثله و متفرق شده اند کشف و گرد آوری می نمایند وباستان شناس نیزدر مقام داوری و تبیین و بازسازی ذهنی خلاق و فکری آزموده و خرده ژرف کاو اما پرحوصله لایه به لایه و دوره به دوره پیش می روند.
باستان شناسان می کوشندکشف و رمز گشایی و خوانش ، معناکاوی و تفسیر های علمی خویش را هراندازه دقیق تر و به هر میزان قابل قبول تر و مورد اطمینان تر را انجام دهند.امروزه چیزی که باستان شناسان را با دشواری پیچیده و سرگیجه آور روبرو می کند غیبت و در دسترس نبودن لایه آزموده و مواد فرهنگی قدیم است که روز به روز از بین می روند و یا مورد دستبرد واقع می شوند.و باستان شناسان را برای دستیابی به اهداف علمی تر با استفاده از روش های کارآمد با چالش مواجه می کند.امروزه حجم سنگینی از داده ها و مصالح کلامی (آثار و بناها) از دسترسی به خدمت باستان شناسی محروم شده اند و کشف رخداد های تاریخی با این بوده های غایب درباستان شناختی فاجعه محسوب می شود.بشر واقعیت هایی را زیسته و آموخته که در افق گسترده ای گشوده و پدیدار شده اند و پرتو افکنی آنچه مانده از کرده آدمی به عنوان میراث فرهنگی به یادگار رسیده باید محفظ و ملحوظ گردند.باستان شناسان درباره اتفاقات و واقعیات مدفون و مفقود و فرآیند ها و متغیرهای منجمد گذشته بر مبنای شواهد مادی که با کلنگ و دلو وتیشه مشاهده می کنند اطلاعات خود را گردآوری می نمایند به داوری می نشینند این مدارک از یک منظری مانند تشنگی است که ما را به بودن و دست یافتن به آب متقاعد می سازد. مانند قطعه ای از یک قایق، ذهن و فکر و خرد و خیال و گمان او را به سوی پدیده آب و رود و دریا می راند چیزی که یک باستان شناس آزموده و ورزیده می خواهد مواد فرهنگی و داده هایی است که باید در دسترس او باشد.هر اثری که مفقود شود و بنایی که خراب شود سوراخی بر بدنه قایق است و هرچه بیشتر شاهد ویرانی آثار باشد قایق او نیز با آشوب و خطر فراوان روبرو می گردد.مدارک باستان شناسی باستان شناسان را با همین آثار و اشیای تاریخی به ساحل نجات می رسانند.آثار تاریخی ملتها را به ساحل نجات می برند.ملتی که آثار خود را تخریب کند یعنی ساحلی برای نجات خود باقی نگذاشته است.
ساخت سفال در ایران دارای سابقه ای طولانی و درخشان است. با توجه به موقعیت جغرافیایی خاص کشور ایران، که در محل تقاطع تمدنهای باستانی و در مسیرهای کاروانهای مهم واقع است، تقریباً در هر بخشی از ایران، در زمانهای مختلف درگیر ساخت سفال بودهاند. با این حال، حفاریهای اخیر و تحقیقات باستان شناسی نشان داد که چهار منطقه عمده در تولید سفال در فلات ایران وجود دارد: بخش نخست شامل غرب کوههای زاگرس و نواحی لرستان است. بخش دوم شامل نواحی جنوب دریای خزر است که استانهای گیلان و مازندران را در بر میگیرد. این دو منطقه نخستین نواحی در فلات ایران بودهاند که سفالگری را آغاز نمودهاند. بخش سوم شامل شمال غرب کشور و نواحی آذربایجان را شامل میشود. بخش چهارم در جنوب شرقی است و استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان را شامل میشود. افزون بر این ۴ منطقه نواحی کویری ایران را نیز میتوان به آن اضافه کرد که قدمت ساخت سفال در آن به ۸ هزار سال پیش از میلاد بر میگردد.
گویش دشتی ریشه در دوران باستان ایران وزبان پهلوی ساسانی دارد و برگرفته از زبان لری است.زبان لری خود از متفرقات زبان پهلوی جنوب غربی است چنان که به نوشته اُرنسکی:«لهجه های لری و بختیاری از آن قبایل جنوب غربی ایران است و به طور کلی به گروهی از لهجه های ایران مربوط است که لهجه های جنوب غربی فارس نیز جزء آن می باشد.»
گویش دشتی از دقیق ترین و از نظر استقلال زبان های محلی از خالص ترین گویش های جنوب ایران است که اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد.شاخه های این گویش از حدود جغرافیایی دشتی گذشته،تا بنادر ثلاثه و توابع آن ادامه دارد و حتی در منطقه کوهستانی جم وریز اغلب کلمات به صورت فصیح کتابی استعمال می شود.
یکی از نشانه های اصالت گویش دشتی این است که هنوز واژه و لغاتی از زبان پهلوی ساسانی در آن وجود دارد چنان که در بعضی از روستاهای دشتی که کمتر تحت تاثیر زبان عربی و دیگر زبان های بیگانه قرار گرفته اند برخی از کلمات و واژه های زبان پهلوی محفوظ مانده است.به طور مثال لغت کُهنه«kohne» را کوَهنه«kwahne» تلفظ می کنند که در زبان پارسی باستان کُوَهنک«kwahnak» بوده تنها تغییری که بر این لغت عارض شده تبدیل حرف «کاف» در آخر کلمه به «ها» غیر ملفوظ است (و کلمات دیگری که در بخش کلمات محلی(فولکلور) همین وبلاگ نیز آمده است) همگی بازمانده زبان پهلوی جنوبی یعنی زبان رایج روزگار ساسانیان است.
اگرچه برخی لغات بیگانه به خصوص عربی و انگلیسی در گویش مردم دشتی وجود دارد ومانند اغلب نقاط گرمسیر ، فارسی محلی شکسته است اما یکی از دقیق ترین و از نظر استقلال زبا های محلی یکی از خالص ترین لهجه های جنوب است که روابط دستوری خاصی به خصوص از نظر ارتباط ضمایر به اسم ها و افعال در آن بکار رفته و اغلب کلمات اصیل فارسی در آن وجود دارد.
مثل; ضمیر «ام» که به فعل «میت» چسپیده است می توان «میت» مصدری و شاید سایر مصادر نیز در این گویش به جای فعل به ضمایر چسپاند به عنوان مثال مصدر«میت» که معنی «خواستن» است.
* مُ اِم میت- مُم میت: من می خواهم
* تو اِت میت – توت میت : تو می خواهی
* او اِش میت- اوش میت: او می خواهد
* ما امون میت- مامو میت : ما می خواهیم
* شما تون میت- شما تو میت: شما می خواهید
* اوناشون میت- اونا شو میت: آنها می خواهند.
⇦ یکی دیگر از نشانه های اصالت و خالص بودن گویش دشتی این است که طرز کاربرد شناسه ها به طور دقیق منطبق با نوع کاربرد شناسه ها در پارسی باستان می باشد.
✖ اِم دی: دیدم__اِت دی: دیدی__اِش دی: دید__اِمو دی: دیدیم__اِتو دی: دیدید__اِشو دی:دیدند …
میان گویش های مختلف محلی جنوب از جمله مردم استان بوشهر به خصوص مناطق دشتی،دشتستان و تنگستان روابط نزدیکی وجود دارد و از یک ریشه گرفته شده اند فقط در تلفظ الفاظ و اصطلاحات اختلافاتی با یکدیگر دارند.زبان محاوره ای این مناطق برگرفته از زبان لری است.
گویش دشتی با گویش های سایر نقاط ایران نیز تطابق و همخوانی دارد, مثلاً واژه های «هاده» به معنی«بده» و «ها کن» به معنی «بکن » در گویش اهالی قومس و گرگان نیز در همین مفهومی به کار می رود که مردم دشتی از آن استفاده می کنند.
همچنین گویش دشتی با گویش های بهدینان(زرتشتیان) کرمان،رشت،خراسان،عشایر کهگیلویه و بویر احمد و فارس(شهر چنارشیطان) نیز ارتباط دارد.(برای مطالعه و بررسی بیشتر می توانید به کتاب تاریخ تحولات سیاسی،اجتماعی دشتی ،نوشته آقای حبیب الله سعیدی نیا مراجعه نمایید).
Http://www.Gezderaz100.blogfa.com