باستان شناسی به مفهوم یک رشته و دانش مدرن دانشگاهی با هجرت و وداع تاریخ با نسل های پی درپی درجامعه امروز دامان می گستراند به گونه ای جذاب و غیرقابل وصف دلربا وعام پسند مورد توجه قرار گرفته است فعالیت این گروه نیز مانند این رشته جذاب و دلربا و دلنشین و عامه پسند است اما حال روز باستان شناسان هم مانند باستان شناسی خوب و قابل تعریف نیست.چرا که وقتی اثری تاریخی از دست می رود و یا به تپه ای تاریخی تجاوز می شود و یا یک موزه مورد دستبرد قرار می گیرد انگار آواری بر سرشان خراب شده است و یا منزلشان مورد سرقت و تجاوز قرار گرفته است.احساس یک باستان شناس به آثار و پدیده های تاریخی نگاه پدر به فرزند است.زخم بر آثار زخم بر جان و روح و تن باستان شناس است.به رغم همه دلربایی و جذابیتی که باستان شناسی و فعالیت باستان شناسان دارد واقعیت این است که این دوحوزه فعال که از سرچشمه میراث سیراب می شونددرمقام نظر و عمل از همه پیچیده تر بحث انگیزتر،جدال خیز و گاه تناقض آمیز و شک برانداز هم نشان داده است آنجا که ابهام و شک بر تحلیل های علمی سایه انداخته است همیشه پای مفقود یک اثر و شئی دیده شده است .درکشورما که متاسفانه تخریب آثار و مواریث تاریخی شدت نجومی یافته وآثار و مواریث لجام گسیخته گام به پیش نهاده است.اگر امروز هنوز باستان شناسی ایرانی رنگ و بوی دانش بومی به خود نگرفته است و اگر هنوز هیچ اتفاق نظری بر سر تعریف باستان شناختی ایرانی ارائه نشده است اگر امروز همه راه ها و تحلیل ها،راه ورود به بحث ها و نقد ها و تحلیل و تفسیرهای علمی (تاریخی) بر باستان شناسان و باستان شناسی ایران بسته شده است.حاصل این همه مصائب رفته هم بر باستان شناسی ایران و هم بر باستان شناسان ایرانی است.
عرصه باستان شناسی میدان تاخت و تاز رجال سیاسی شده است.اگر نیم نگاهی به مسندنشینان مصر ریاست و کرسی صدارت میراث وسوابق آنها شود بوضوح پی به همه چیز خواهیم برد.از استاندارد و فرماندار ،از شهردار و امین اموال با مدرک فوق دیپلم از سازمان آب تا مجموعه سینمای فارابی ....ترکیب و بافت میراث را بر هم زده اند میراثی آسیب پذیر و شکننده،تخریب شده و ویرانگر حاصل همان مدیریت هایی است که نمی خواهند کنار بروند. حتی با مرگ و نابودی همه ی میراث این سرزمین
بارها گفته شده است که یک باستان شناس چهره علمی و هنرمند و عاشق و دلسوزی است که تجارب ارزنده روح و افکار او برای سازندگی میراث طراحی شده است اما امروزه میراثگردانان غیر باستان شناس هستند.باستان شناسان که هدفشان کشف حقیقت ها و واقعیات تاریخی است خود مانند تاریخ و میراث فرهنگی به فراموشی سپرده شده اند.باستان شناسان به ارزش های یک بنا و شئی تاریخی ،به اهمیت و اعتبار اسناد و مکان های استقراری کهن آگاهی و وقوف دارند اگر مشاهده می شود که وضعیت ملتهبانه آثار و مراکز و مکان های تاریخی بسیار آزاردهنده و بغرنج شده است حاصل دخالت های عده ای غیر باستان شناس است.برخلاف سایر کشورهای امروز جهان ،در کشور ما کرسی میراث فرهنگی به افراد غیر متخصص واگذار می شود و متاسفانه چاره جویی هم نشده است. موزه بزرگ ملی کشور هم تا کنون از این بی مسولیتی هاکم آسیب ندیده است.متاسفانه کارگاه عظیم خلقت و آفرینش که هزاران سال شاهد شکوفایی تمدنی سترگ و ممتاز ،بی بدیل و بی همتا ،یگانه و منحصربفرد در عالم بود امروز شاهد عمق تخریب ها و ویرانی هایی است که دامان همان تمدن سترگ و باشکوه را گرفته است.هزاران آثارباستانی چونان خود آدمی که صدها پیام تاریخی بر شانه می کشیدند امروز از مدیریت های بی تخصص ،رنج های بیشمار می کشد.
دانشگاه «ترکان خاتون» کرمان زبالهدانی شد. شماره ثبت در فهرست میراث ملی 124
شماره |
مسایل |
نشانه |
1 |
فزایش سرقت |
مشکل اقتصادی اجتماعی |
2 |
افزایش بیکاری |
مشکل اقتصادی |
3 |
افزایش طلاق |
مشکل اجتماعی فرهنگی |
4 |
افزایش حاشیه نشینی |
نابرابری اجتماعی |
5 |
افزایش معتاد |
مشکل اجتماعی |
|
|
|
ملتی که آثارتاریخی خود را نابود می کند یعنی ساحل نجاتی برای خود و نسل هایش باقی نگذاشته است.
آثار تاریخی ماده های فرهنگی گذشته هستند که با آن گذشته ی انسان ها هنر و زندگی و همه شاخص ها و ابعاد وجودی آنها را با دست و پنجه فشردن با آن مواد و مانده های الکن و کالبد های مادی در هو ریخته و متفرق که امروزه به گونه ای مثله و متفرق شده اند کشف و گرد آوری می نمایند وباستان شناس نیزدر مقام داوری و تبیین و بازسازی ذهنی خلاق و فکری آزموده و خرده ژرف کاو اما پرحوصله لایه به لایه و دوره به دوره پیش می روند.
باستان شناسان می کوشندکشف و رمز گشایی و خوانش ، معناکاوی و تفسیر های علمی خویش را هراندازه دقیق تر و به هر میزان قابل قبول تر و مورد اطمینان تر را انجام دهند.امروزه چیزی که باستان شناسان را با دشواری پیچیده و سرگیجه آور روبرو می کند غیبت و در دسترس نبودن لایه آزموده و مواد فرهنگی قدیم است که روز به روز از بین می روند و یا مورد دستبرد واقع می شوند.و باستان شناسان را برای دستیابی به اهداف علمی تر با استفاده از روش های کارآمد با چالش مواجه می کند.امروزه حجم سنگینی از داده ها و مصالح کلامی (آثار و بناها) از دسترسی به خدمت باستان شناسی محروم شده اند و کشف رخداد های تاریخی با این بوده های غایب درباستان شناختی فاجعه محسوب می شود.بشر واقعیت هایی را زیسته و آموخته که در افق گسترده ای گشوده و پدیدار شده اند و پرتو افکنی آنچه مانده از کرده آدمی به عنوان میراث فرهنگی به یادگار رسیده باید محفظ و ملحوظ گردند.باستان شناسان درباره اتفاقات و واقعیات مدفون و مفقود و فرآیند ها و متغیرهای منجمد گذشته بر مبنای شواهد مادی که با کلنگ و دلو وتیشه مشاهده می کنند اطلاعات خود را گردآوری می نمایند به داوری می نشینند این مدارک از یک منظری مانند تشنگی است که ما را به بودن و دست یافتن به آب متقاعد می سازد. مانند قطعه ای از یک قایق، ذهن و فکر و خرد و خیال و گمان او را به سوی پدیده آب و رود و دریا می راند چیزی که یک باستان شناس آزموده و ورزیده می خواهد مواد فرهنگی و داده هایی است که باید در دسترس او باشد.هر اثری که مفقود شود و بنایی که خراب شود سوراخی بر بدنه قایق است و هرچه بیشتر شاهد ویرانی آثار باشد قایق او نیز با آشوب و خطر فراوان روبرو می گردد.مدارک باستان شناسی باستان شناسان را با همین آثار و اشیای تاریخی به ساحل نجات می رسانند.آثار تاریخی ملتها را به ساحل نجات می برند.ملتی که آثار خود را تخریب کند یعنی ساحلی برای نجات خود باقی نگذاشته است.
اولین زنی که به تنهائی جایزه ی فیزیولوژی و طب را با هم دریافت کرد
باربارا مک کلینتوک، برنده ی جایزه ی نوبل فیزیولوژی و طب، به عنوان یکی از بانفوذترین نسل شناسان قرن بیستم شناخته شده است. کار انقلابی او در زیست شناسان قرن بیستم شناخته شده است. کار انقلابی او در زیست شناسی بر روی رفتا رژن وکروموزوم به عنوان درک بنیادی اعمال ویژه ی ژن ها شناخته شده است.
باربارا مک کلینتوک بیهیچ شباهتی به دیگر کسانی که در این رشته کار کرده اند و به تنهائی کار می کرد و به جای به کار بردن و استفاده از مواد و مخصوصا دانه ی ذرت کار می کرد. او هرگز برای استواری بخشیدن به شغل کاری خودش سخنرانی نکرد و نیز با دیگر همکارانش مشورتی انجام ندادو تا مدتها نخواست کشفیاتش را که نتیجه ی سالها کار او در لابراتور بود، انتشار دهد زیرا معقتد بود که هیچ کس او را باور نخواهد کرد.
بعد از اینکه راضی به انتشار کشفیات خود شد معلوم گردید که حدسش درست بوده است.