همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

شهرداری ارومیه3-0وزارت دفاع هفته هفتم

شهرداری ارومیه قهرمان گروه دو در دور رفت شد

 

تیم والیبال شهرداری ارومیه با شکست وزارت تعاون در آخرین مسابقه دور رفت مرحله مقدماتی لیگ برتر والیبال صدرنشین گروه دوم این رقابت ماند.

به گزارش روابط عمومی فدراسیون والیبال، تیم های والیبال شهرداری ارومیه و وزارت دفاع در چارچوب هفته هفتم و پایانی دور رفت لیگ برتر والیبال در سالن غدیر ارومیه به مصاف یکدیگر رفتند.

شاگردان جهانگیر سید عباسی سرمربی تیم والیبال شهرداری ارومیه در این مسابقه در سه ست متوالی و با امتیازهای 25 بر 22، 25 بر 18 و 25 بر 22 به پیروزی رسیدند تا با 18 امتیاز در صدر جدول گروه دوم این رقابت ها باقی بمانند.

تیم وزارت تعاون نیز با پذیرش این شکست و با 12 امتیاز از چهار پیروزی خود در رتبه دوم این گروه قرار گرفت.

متین ورامین نیز که امروز استراحت دارد، 12 امتیاز دارد اما به دلیل تفاوت معدل پوئن های خود رتبه سوم گروه را در اختیار دارد.

شش هزار نفر در سالن غدیر ارومیه پیروزی تیم شهرشان را شاهد بودند و یک ساعت و 32 دقیقه مبارزه دو تیم را از نزدیک تماشا کردند.

سعید معروف کاپیتان تیم شهرداری ارومیه در این مسابقه به دلیل اعتراض به داور مسابقه از مسعود ذوقی کارت زرد دریافت کرد.

محمد حسین شفقی، مسعود ذوقی و داوود نافعی به ترتیب به عنوان ناظر، داور اول و داور دوم، نظارت و قضاوت در این مسابقه را بر عهده داشتند.

دور برگشت مرحله مقدماتی لیگ برتر والیبال از دهم دیماه آغاز می شود و شهرداری ارومیه میزبان سایپای البرز خواهد بود و وزارت دفاع نیز در هفته نخست دور برگشت استراحت می کند.

 

 

ظاهر بینی مسخره کردن یک ساده دل

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ

 اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند [سوره حجرات آیه 11]

 خداوند در این آیه، پس از آنکه مسخره کردن را عملی ناپسند بیان می فرماید ، در ادامه این نکته را گوشزد می کند که شاید آنکس که مسخره اش می کنید از شما بهتر باشد مثلاً

شاید  کفش  پاره ای   داشته باشد ....... اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شاید قیافه ی زشتی  داشته باشد ........ اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شاید لباس کهنه تری داشته باشد ........ اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شاید منزل  کوچکی   داشته باشد ........ اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شاید قیافه ی مذهبی نداشته باشد ........ اما ممکن است از ما بهتر باشد.

و شاید...

و شاید...

وشاید...

...

داستانک:

 آیت الله شیخ مهدی امامی مازندرانی می فرمود

عده ای از مازندرانی ها برای زیارت به عتبات عالیات وارد شدند. شخص ساده ای دربین آنها بود که اگر چراغ سبز بارگاه حضرت علی (علیه السلام) را می دید وبه او ومی گفتند آن نور علی (علیه السلام)  است باورمی کرد .

بعداز زیارت و درحال برگشت ازحرم ، یکی از افرادکاروان از او پرسید آیا تو برات آزادی از جهنم را گرفتی؟

شخص ساده گفت نه ، مگر شما گرفتید؟

گفتند آری !آن شخص ساده به حرم برگشت که برات آزادی ازجهنم رابگیرد.

همراهان ودوستان هرچی به او گفتندکه ما شوخی کردیم ، او باور نکرد و با همان سادگی و صفای باطن به حرم حضرت امام علی (علیه السلام)  رفت و کنارضریح نشست وگفت: اینهامن را ساده پنداشته اند! مگرشما هم  من را ساده گرفته ای !؟ تا برات آزادی از آتش جهنم راندهید از اینجا نمی روم .

درهمین اثناء ، دستی مُنور به نورسبز از ضریح بیرون آمد و نوشته ای به دست  آن مرد ساده داد که بر روی آن نوشته بود ، اَنتَ بَریءُ مِنَ النّار" تو ازآتش دور هستی."[ جرعه ای ازاقیانوس ، صفحه 291]

ینی در این حد؟؟؟؟؟

شمعیا:

تو اتوبوس بودم یه پسره میخواست به دختره شماره بده

یههههو پیرزنه برگشت گفت: خجالت بکش این جای خواهرته.....

پسره برگشت گفت من نباید شماره خواهرمو داشته باشم؟!!!

پیرزنه به قدری توجیه شد که خودش شماره دختره رو گرفت داد به پسره!!

حس زیبای مادری

دخترم
امروز ١٥ آذر٩٣ است
و تو ٩ روزه دیگه سه ماهه میشی
دیشب خونه ی خاله شادی اینا بودیم و بابا داشت باهات بازی میکرد و تو خنده های با صدا میکردی خیلی خیلی شیرین بودی
جوری که همه همه کار رو ول کردن و محو تماشای تو شدن عسلم
..................................
ننوشتن منو تبدیل کرده به یه آدم ناراحت
ناراحت از تنبلی
چند وقت یه بار میام اینجا و واقعا نمیتونم از همه ی انچه دوست دارم ثبت بشه بنویسم
روزهای بارداری برام خیلی خاطره انگیز بود
مخصوصا که روز اخرش رو با خواهری جشن گرفتیم رفتیم ناهار بیکس و غذائی بسیار خوشمزه خوردیم بعد هم ارایشگاه
روز زایمان من یه آدم ترگل و ور گل بودم
چون بالاخره سزارینی شده بودم
روز ١٩ شهریور که لإله أمینی اومد ایران رفتم پیشش ، هنوز درد ها سراغم نیومده بود
معاینه ی وحشتنا کی کرد و گفت بچه بالاست دو هفته دیگه زمان میخوای تا موعودت بشه در صورتی که از موعود اولم که همه بهم گفته بودن ٢٤ شهریور فقط ٥ روز مونده بود
دیابت داشتم
ریسک نکرد
و گفت سزارین
مگه بری روغن کرچک بخوری و.....
ترسیدم
با اینکه دوست داشتم طبیعی بیارمش به دنیا ولی ترسیدم
روغن نخوردم
و تو راه برگشت با مامان تا خونه اول گریه کردم که طبیعی نمیتونم
چون کلی تو ذهنم روز زایمان رو مجسم کرده بودم که صبح تو خونه هستم دردا میاد سراغم اول به مامانم میگم بیاد بعد به مهدی میزنگم کلی اول تو خونه میمونم به توصیه های کلاس عمل میکنم زود بیمارستان نمیرم و ...
و لحظه ی به دنیا اومدن عزیز دل رو با همسری هستم
خلاصه که نشد که بشه
ولی از طرفی تو راه برگشت به خونه کلی هم خیالم راحت شده بود که أون درد هایی که تصور میکردم