طنز - م.ر.سیخونکچی: خدمت همه دخترا و پسرای بیشمار سلام عرض میکنم. همانطور که میدونید با نزدیک شدن به روز نه دی رژیم و رسانههای همسو سعی میکنن جنبش مردمی، فراگیر، مسالمت جویانه و سطل آشغال آتش زنانه ما رو زیر سوال ببرن. در یکی از این اقدامات، با انتشار وسیع یک عکس که لیونی وزیر امور خارجه سابق رژیم صهیونیستی مچبند سبز بسته سعی میکنن بگن که ما با اسرائیل همسو هستیم و اقدامات اون روزهامون همسو با منافع اسرائیل بوده. من در اینجا میخوام به شما یاد بدم که چطور با این شبهه مقابله کنید. ابتدا عکس رو ببینید و بعد به راهکارهای من دقت کنید:
اصلا کی گفته اون مچبنده سبزه؟!
در اولین قدم باید رنگ اون مچبند رو زیر سوال ببرید. با قاطعیت و اعتماد بنفسی مثال زدنی رنگ اون مچبند رو زیر انکار کنید. بگید کی گفته اون سبزه؟ ببینید بچهها! هرچقدر موقع اینکار اعتماد بنفستون زیاد باشه احتمال اثر کردنش هم زیادتره. من و شما که دیگه نباید تو اعتماد بنفس مشکل داشته باشیم. ما رهبری داریم مثل زهرا رهنورد که با اون اعتماد بنفس مثال زدنی اومد قضیه داماد لرستان رو گفت و این رو مهمترین دلیل تقلب دونست!
آهان... آره... همینه... با اعتماد بنفس بگید که اون مچبند سبز نیست. اگر اعتماد بنفس بخرج دادید و نگرفت، بدونید که دیگه مشکل از اعتماد بنفس شما نیست، معلومه که مخاطب شما کوررنگی نداره! در این صورت به شعور طرفتون احترام بزارید، بیخیال این راهکار بشید و برید سراغ راهکار بعدی...
اصلاً کی گفته اون زنکه وزیر امور خارجه سابق اسرائیله؟
با همون اعتماد بنفسی که حرفش رو زدیم، تزیپی لیونی بودن اون زنک رو انکار کنید. احتمال اینکه جواب بده هست، باور کنید. بابا رهبر جنبش ما تو روز روشن رفت تو ختم آدم زنده شرکت کرد و آب از آب هم تکون نخورد؛ وقتی میشه زنده بودن یه نفر رو انکار کرد، خب انکار هویت یه آدم که آسونتره!
آهان... آره... همینه... با اعتماد بنفس بگید که اون لیونی نیست، اون لیونی نیست، اون لیونی نیست...! اگر دیدید مردم باور نمیکنن باز هم بدونید که مشکل از شما و جنبش نیست. راستش این زنیکه انقدر کارهای خاک بر سری کرده و به گفته خودش برای گرفتن اطلاعات از حکام عرب تن به هر جلافتی داده که دیگه بعیده کسی نشناستش. یعنی راستش این موجود اگر وزیر خارجه رژیم صهیونیستی هم نبود، مچبند سبز بستنش برای بردن آبروی جنبش ما کافی بود، انقدر که خاک بر سره! اَه... ولیمایوس نشید بریم سراغ راهکار بعدی.
کی گفته اون رنگ سبز، رنگ سبز جنبشه؟
ببینید بچه ها! بیاید سبز بودن اون مچبند و لیونی بودن اون زنکه رو قبول کنید. اینطوری احتمالاً مخاطب هم صداقت شما رو تحسین خواهد کرد! اما در ادامه بیاید بگید این ماجرا ربطی به جنبش سبز و اصلاحطلبها و... نداره. بگید که مثلاً اونجا همایش «حمایت از محیط زیست در برابر یورش بنزین پتروشیمی» هستش! بعد بگید که اون مچبند سبز هم در واقع نماد طبیعته. چه میدونم، بسازید دیگه. همین دست فرمون رو بگیرید و برید جلو... حواستون به اعتماد بنفس که هست؟ آباریکلا... فقط... فقط... اون مردک عباس فخرآور رو اون گوشه چیکار کنیم؟! ای بابا...
کی گفته این نشانه حمایت از جنبش سبزه؟
اصلاً ولش کنید بچه ها! حتما شنیدید که میگن بهترین دفاع حملهاس؛ آره؟ آفرین! بیاید حمله کنیم. بیاید کاری کنیم که همین عکس بشه سند رسوایی رژیم. بگید که اون مچبند سبزی که لیونی به دستش بسته یعنی اینکه جنبش سبز داره راه حیات من رو میبنده! یعنی لیونی داره میگه این جنبش پا گذاشته رو رگ حیات من؛ یعنی جنبش راه خونرسانی من رو تحت محاصره و فشار قرار داده. بعد اون دختره هم که نیشش بازه و داره میخنده در واقع بعنوان نماینده جنبش سبز داره میگه «آخیش... دلم خنک شد گیس بریده! دیدی جنبش سبز چطور شما اسرائیلیها رو تحت فشار قرار داده، میبینی ما چقدر با شما مخالفیم، میبینی جنبش سبز اصلاً هم منافع شما رو تامین نمیکنه...»
آره... این خوبه... اصلا بیاید روی همون دختره که نیشش بازه و اون مرده که مثل ماست وایساده تمرکز کنیم... بیاید با اینها رژیم رو رسوا کنیم....
کجا... کجا میرید.... بچهها... ناامید نشید... هنوز راهکار فوتوشاپ دونستن عکس مونده... اعتماد بنفس داشته باشید بابا... به قضیه داماد لرستان فکر کنید... نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم... نرید..
در این دنیا باید همه چیزت به همه چیزت بیاید، مثل کلاهت که باید به لباست بیاید وگرنه... حتّی بچّهات هم باید طوری باشد که به خودت بیاید.
وبگاه "صواع" نوشت:
میتوانید روی عکس کلیک کنید و با دقت بیشتری عکس را ببینید!!! :|
و با وعده اینکه ترم بعد جبران می کنیم خودمان را از همه سهل انگاری هایی که کرده بودیم مبرا کردیم و باز خنده و شوخی، دوستم گفت: «خدا رو شکر که ترم یعدی هم هست و ترم آخر نیستیم وإلّا به کدام امید می خواستیم زنده بمانیم ...».
بعد به فکر فرو رفت و گفت واقعا اگر ترم بعدی نبود چه؟ اگر به ترم بعد نرسیدیم و مُردیم چه ؟ اگر امروز آخرین روز زندگیمان باشد چه؟ اگر خوابیدیم و بیدار نشدیم چه؟ و در آخر هم پرسید واقعا اگر یک روز از زندگیت باقی مانده باشد چه کار میکنی ؟
این سۆال چون سوزن در مغز من فرو رفت که وای یک روز خیلی کم است من خیلی کار دارم ، من دل های بسیاری را شکسته ام که نیاز به دلجویی دارد، من غیبت ها کرده ام، تهمت ها زده ام، من محبت های زیادی در دلم دارم و هرگز بروز نداده ام، مدت هاست می خواستم به پدرم بگویم که چقدر دوستش دارم و می خواهم دستش را ببوسم، من مدت هاست شاخه ای گل برای مادرم نخریده ام ، من دلم نمی خواهد بمیرم ... واقعا یک روز فرصت کم نیست؟ این بی انصافی است این همه سال هدر دادن را من چطور در یک روز جبران کنم؟
سرم درد گرفت چرا باید این سۆال را از من می پرسید؟ ولی لحظه ای با خودم فکر کردم این دوست ما یک فرضی را مطرح کرد که در هر صورت روزی اتفاق می افتد، اما من چرا اینقدر به هم ریختم ؟ حضرت عزرائیل که همان یک روز قبل از اینکه به سراغ ما بیاید هم خبر نمی کند وقتی آمد باید برویم اما و اگر هم ندارد ....
تصورش را بکنید در این لحظه ای که من و شما داریم این متن را می خوانیم در گوشه گوشه این جهان چندین نفر دارند جان می دهند آن ها دیگر فرصت ندارند که حتی فکرش را بکنند که ثانیه ای دیگر چه خواهند کرد.
ترس از مرگ و وحشت از آن در وجود اکثر آدم ها هست ، اما واقعا چرا ما به فکرش نیستیم یا به قول امام علی علیه السلام « چرا غافلیم از کسی که لحظه ای از ما غافل نیست؟»
دوستی بود که همیشه می ترسید لباسی نشسته داشته باشد یا بدنش کثیف باشد با دقتی وسواس گونه به نظافت خودش و محیط اطرافش اهمیت می داد وقتی از او می پرسیدیم که دلیل این همه دقت چیست ؟ می گفت: «شما تصور کنید همین الان حضرت عزرائیل بیاید و دست ما را بگیرد و ببرد ، آن وقت اگر من کثیف و نامرتب باشم آیا کسی که در غسالخانه مرا خواهد شست نمی گوید عجب آدم چرکی بود؟ یا خانواده و دوستان من در حال عزا بخواهند لباس ها و وسایل مرا جمع کنند آیا درست است که بگویند مرحوم فلانی عجب شلخته ای بود و .... ».
دوست ما می خندید و با لحن طنز گونه ای حقیقتی را می گفت که قرآن کریم و روایات ما بارها و بارها ما را نسبت به آن هشدار داده اند.
حالا شما بگویید اگر فقط یک روز دیگر از زندگیتان مانده باشد و فقط 24 ساعت فرصت داشته باشید و بعد از آن باید به سفر بی بازگشت آخرت بروید چه کارهایی برایتان در اولویت است که می خواهید انجام دهید؟
حرفهای خود را در قسمت نظرات ارائه دهید.
مقدمه: به نماینده اسبق بگویم ..زمانی که شما رد صلاحیت شدید اعضای شورای نگهبان همان ها بودند فرقی نکردند...اگر حق بود رد صلاحیت نشوی چرا آن وقت ندادند .. پس ریگی به کفش ت بوه و است ...پس چطور می گویی من صلاحیتم را از شورای نگهبان از الان گرفتم ..شورای نگهبان را زیر سوال می بری .. شورای نگهبانی که پاسدارقانون اساسی است ...
اول:باید به این آقای نماینده ی سابق مجلس یادآور شد شما که به لطف همین مردم به مجلس رفتید چرا در آن 4سال که اتفاقا رئیس جمهور وقت نیز همفکرتان بود کمکی به عمران و آبادانی و پیشرفت بندر آستارا نکردید؟ حالا که هیچ کاره شدید یاد پیشرفت آستارا شدید که آلان دایه ی مهربانتر از مادر شده اید؟
دوم: مردم ولایت مدار بندرمرزی آستارا و لوندویل چیزی را به قرض نمی خواهند که فردا در عوضش از آنها چیزی خواسته شود.
سوم: حرف نماینده محترم فعلی مجلس کاملا درست است ایشان گفته اند اگر شما واقعا حامی عمران و آبادانی و پیشرفت هستید چرا در طی سال های گذشته به وضعیت اسفناک بقول خودتان شهرستان کمک نکرده اید؟آیا این شائبه پیش نمی آید که بوی انتخابات مجلس به مشامتان خورده است؟
چهارم : مردم فرهنگی آستارا مردم بزرگی هستند وهیچ چیز را صدقه سری نمی خواهند واز همه مهمتر مردم این بندر آستارا از قبل از انقلاب وبعد از انقلاب جزو فهیم ترین و با فرهنگ و روشنفکرترین مردم کشور بوده اند وهمه چیز را خوب می فهمند ومی دانند چه کاری به خاطر رضای خداست وچه کاری به خاطر دنیا واموراتش است.
پنجم : از کی تا حالا شما چپی ها وراستی ها نان به همدیگر قرض می دهید که امروز این گونه از همدیگر دفاع می کنید؟ وقصد دارید در این رهگذر بهترین نماینده منتخب را این گونه ناجوانمردانه له کنید؟
ششم :راستی یادت هست آقای نماینده اسبق من در مجتمع ساحلی صدف کارگری می کردم چون منتقد شما بودم زمانی که شما نماینده و طالبی فرماندار بود ....هی به فرماندار فشار می اورید باید اا د از بلیط فروشی مجتمع صدف سیبلی اخراج شود می خواستی نان مراببرید حتی چند روز بیکار شدم ..شرط کرده بودید باید صلاحیت مرا ناجا و.. تایید بعدا مشغول بکارشوم ...یادتان رفته چطور زمین خواری و.. کردید ...آخرش هم رد صلاحیت شدید ...شما مگر چکاره مردم هستید ...من با اینکه منتقئ نماینده فعلی هستم اما به رای مردم اجترام قایل هستم .. شما به هیچ کس رحم نکردید حتی به یک کارگر ساده ...حتی جلوی مطبوعات را می گرفتید و حتی تعطیل کردید.. شما چطور دم از آزادی و.. می زنید شما خون مردم را در شیشه کردیدو...اگر آدم خوبی بودید رد صلاحیت نمی شدید...آقا وقت بازنشستگی شماست برو بازنشست بشو بگذار افراد تحصیل کرده جوان و کاردان کاندیدا شوند مگر شما نعوذ به الله نماینده خدا هستید اگر راست می گویید بیاید اینبار از یک جوان تحصیل کرده کاردان فرزند آستارا حمایت کن ..اقا شما تشنه قدرت هستید مگر برای آستارا چکار کردید.. داستان بس است .. رد شو بگذارباد بیاید ..
هفتم :نماینده اسبق مگر شما کدام کارخانه رابرای آستارا آورید بغیر از اینکه اقوام نزدیک خود را استخدام نمودید و...میلیاردر شدید..حالا بگذارم از زمین خواری و.. که قابل اثابت نیست ..از جان مردم چه می خواهید
هشتم :نماینده اسبق هی نگویید انقلاب بمن وام داراست...مگر قبل از نمایندگی مجلس شما چه داشتید الان به نعمت نظام و مردم میلیاردر شدید ..باز می گوید مردم و نظام به شا قرض دار هستید بخدا برو شکر کن نظام و مردم خوبی می باشند که شما را محاکمه نمی کنند..
ودست آخر آقای نماینده اسبق محترم اگر تمامی امکانات کشور ،را در این زمان به آستارا اختصاص دهید مردم آستارا به شما رای نخواهند دادو صلاحیت شما هم همنیطور وقتی شما شورای نگهبان را زیر سول می بریید که شورای نگهبان پارتی بازی نموده شما یعنی نظام و قانون اساسی را قبول ندارید ..پس شما واقعا آدم صلاحیت داری نیستید که شورای نگهبان را تهدید و توهین و خلافکار خطاب قرار می دهید ..اگر شما را به خاطر کارهای گذشته و اموال اتان محاکمه می کردند اینطور پر رو نمی شدید... چون همانگونه که گفتم مردم آستارا صدقه سری نمی خواهند واز همه مهمتر اگر این امکانات حق آنهاست منتی نداردو اگر زمان نماینده بودن کاری کردین وظیفه ات بود منتی نیست حقوق گرفتید از میلیاردها رانت دولتی سواستفاده و میلیاردر شدید منتی روی سر مردم نگذار.. بکش کنار نیروی جدید بیاید و بگذر باد بیاید... واگر حق جای دیگری هست نمی خواهند مدیون شوند پس بهتر است این بازی ها را تعطیل کنید.
دکتر محمد علی هالو