طرح مباحث مربوط به آرمان وواقعیت موضوع جدیدی نیست بلکه همواره از اول پیروزی انقلاب مطرح بوده. مساله اصلی نیزاین است که نسبت میان آرمانها وواقعیات ومنافع ملی چیست؟ این پرداختن وتوازن میان این دو(آرمان-واقعیت) چگونه است؟ آیا میتوان آرمانگرا بود وبه واقعیات توجه نمود؟ یا اصلا به واقعیات بی توجه بود؟ آیا طرح دوگانه وتقابلی آرمان وواقعیت،منطقی،معقول وواقعی است؟
در تعریف آرمان در برخی معاجم چنین آمده است: "آنچه باید باشد وبه آن می اندیشیم؛ کمال مطلوب؛ایده آل" وهمینطور تعریف واقعیت یعنی "آنچه که واقع است؛آنچه که هست".
موضوع آنچنان واضح وآشکار است که جز با درنظر داشت یک هدف ثانویه نمیتوان به مقصود وآرمان وهدف رئیس جمهور محترم از طرح دوگانه آرمان- منفعت که درهمایش اقتصاد ایران مطرح نمود، پی برد.آنچه درتعریف آرمان و واقعیت که لابد جناب روحانی منفعت را بخشی از آن میداند- ارائه شدبیانگر آن است رابطه این دو به هیچ وجه رابطه تقابلی نیست بلکه رابطه مبداء ومقصد است. هرانسان عاقل وهر جامعه زنده وبانشاطی برای حرکت خویش هدف وغایتی تعریف کرده است واصولا انسان وهمچنین جامعه بدون غایت وآرمان موجود متحیری است که درلابلای واقعیتهای موجود-که محل انتخاب است- آنچنان انتخاب میکند که دچار پارادوکس خواهدشد.نمیتوان جامعه بدون هدف را تصورنمود مگر جوامع ابتدائی وفاقد هویت جمعی. بعید است هیچ انسان عاقلی در ضرورت داشتن آرمان وهدف غایی تردید داشته باشد.حضرت امام خمینی(ره) اهداف حرکت ملت بزرگ ایران درانقلاب اسلامی را بر نفی سبیل، استقلال کامل،گسترش نهضتهای اسلامی و تحقق حاکمیت الله بر سرارسرجهان و.... بیان فرمود وامام خامنه ای نیزبا ارائه طرح پنج مرحله ای از حرکت مومنانه وانقلابی ایران تحقق تمدن اسلامی و جامعه نمونه وتحقق توحید درعالم را اهداف وآرمان مردم ایران برشمرده اند که بارها درشعارها وتظاهرات وحمایتهای مردمی برآن تاکید شده است.
مساله بعد نحوه پرداختن به واقعیات وآرمانهااست. آرمانها واهداف غائی بعنوان ایده آل ومقصد مطرح اند و رابطه واقعیت ومبداء با مقصد وایده آل وآرمان رابطه ای مستقیم است. باید بتوان با واقعیات موجود به اهداف غایی وآرمانی نائل شد وچنانچه کسی نتواند با واقعیات موجود به اهداف ازپیش تعیین شده برسد یا توان حرکت را درخود نبیند روا نیست به تقابل اهداف اصلی وفرعی دامن زند.آرمانها اهداف اصلی جامعه هستند وطبعا برای رسیدن به آن اهداف بلند به اهداف فرعی دیگری نیز نیازمندیم. پیروزی انقلاب اسلامی درسال57، دفاع مقدس 8ساله،پیشرفتهای علمی وفناوری و....همه اهداف فرعی ای هستند که اتفاقا درراستای آرمانها واهداف ملی ملتی بپاخواسته وانقلابی شکل گرفته اند تا ملت مسلمان وانقلابی ایران به نیل به اهداف اصلی با روحیه وانگیزه بیشتری مسیر رسیدن به آن اهداف بلند را طی نماید.اهداف فرعی انقلاب درراستای نیل به اهداف اصلی آن است.
دستاوردهای هسته ای را قطعا نمیتوان بعنوان آرمان و هدف اصلی وغائی نظام قلمداد نمود واین بخش از سخن جناب روحانی کاملا پذیرفتنی است به شرط آنکه این دست آوردها را از آرمانهای ملت جدا ندانیم و ملت را ازداشتن اسباب نیل به آن آرمانهای بلند تحریم نکنیم!این دستاورد مهم دقیقا با آرمان ملت بزرگ ایران متصل است وتبدیل به یک هدف فرعی برای نیل به اهداف بلند تر برای آنان شده است.
امادر شرایطی که مذاکره هسته ای درجریان است و مردم امیدوارانه والبته با نگرانی جریان مذاکرات را پیگیری میکنند طرح سخنانی ازاین دست توسط رئیس جمهور محترم را باید معطوف به همین مذاکرات دانست. آنچه از سخنان ایشان استنباط میشود آن است که دولت وی که تمام همّ وهمّت خویش را صرف نتیجه بخش بودن مذاکرات هسته ای قرار داده ودرحالیکه بنظر میرسد حداقل بخش مهمی از سانتیریفیوژها از چرخش باز خواهند ایستاد دولت را به این نتیجه نادرست رهنمون شده که باید برای این ناتوانی وعدم توفیق وعدم برد در مذاکرات محمل و پشتوانه فکری ساخت وچه چیزی بهتر از تقابل آرمان ومنفعت؟!! حال آنکه نیل به پیشرفتهای هسته ای خود منفعت ملی است واتفاقا در راستای اهداف اصلی انقلاب.
جناب روحانی در تبلیغات انتخاباتی بر چرخش سانتریفیوژها وچرخ زندگی مردم بصورت همزمان تاکید کرده بود و امروز که تقریبا چرخ زندگی و هسته ای هر دو کند تر شده اند چه خوب است جناب ایشان با "تدبیر" و "امید" به مردم بگوید قرار استچرخ کدام یک از این دوگانه(زندگی-هسته ای) دیگر نچرخد؟ هرچند میتوان درسخنان وی توقف چرخش سانتریفیوژها را احساس کرد.
ماهواره وتغییر در الگوی فرهنگی
باتوجه به جوان بودن جمعیت کشور . علاوه بر تاثیر شبکه های ماهواره ای بر نحوه نگرس جوانان بر مسایل سیاسی
. شاهدتغییر درالگوی فرهنگی جوانان نسبت به بسیاری از مسایل از جمله مدل لباس وآرایش نیز هستیم . نکته قابل
توجه در این زمینه این است . آراستگی وزیبایی ظاهر جوان امروز که مورد بسند اوست . به گونه ای متفاوت از
الگوهای جمعی استکه فرهنگ سنتی جامعه برای او ترسیم می کند . یکی از دلایل بررنگ شدن این موضوع .
گسترش روز افزون استفاده از ماهواره در خانواده ها می باشد . در جامعه جوانی مثل ایران . انتخاب نوع بوشش
وسبک آرایش بی تاثیر از برنامه های ماهواره نیست. بانگاهی کوتاه به این مساله متوجه می شویم که نفوذ فرهنگ
غرب آرام آرام وارد کلیه اندام های درخت کهنسال فرهنگ ایران می شود وخود را به سرعت نا باورانه ای به عنوان
بخشی از فرهنگ جامعه به جوانان عرضه می کند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری کمال نیوز، حجت الاسلام محمدعلی رحمانی آملی، امام جمعه آمل ، امروز در جمع فرهنگیان شهرستان آمل با بیان این که علم و دانش از مقام ارزنده و والایی برخوردار هستند، گفت: علم محوری باید به عنوان امری اساسی و شایسته مورد توجه همگان باشد.
وی با اشاره به این که حضور در محضر علما و دانشمندان از ارزش والایی برخوردار است، بیات داشت: انسان زمانی که با عالمان ، دانشمندان و فرهنگیان به سر می برد جزو عمر او محسوب نمی شود که باید قدر آن را بداند.
امام جمعه آمل با تاکید بر این که همنشینی با علما از اهمیت ارزنده و گرانقدری برخوردار است، ادامه داد: باید از ظرفیت ها و بسترهای موجود به بهترین نحو ممکن استفاده کرده و سطح آگاهی و دانش خود را بالا ببریم.
حجت الاسلام رحمانی آملی، تصریح کرد: تمایز میان دنیای مادیون و الهیون در بحث اعتقاد به عالم غیب بوده که آیه سوم سوره مبارکه بقره نیز مبین همین امر مهم است.
وی، ادامه داد: مغز انسان به عنوان ظرف علم نبوده که علم مجرد است و ظرف آن نیز باید مجرد باشد.
عضو شورای استانی حوزه علمیه مازندران با تاکید بر این که وجود نور دلیل دیدن همه چیز است، گفت: نمی توانیم نور را با نور ببینیم هم چنان که نمی توانیم حق را با آن ببینیم.
امام جمعه آمل با اشاره به اهمیت دستگاه تعلیم و تربیت در جامعه، بیان داشت: معلمان نقش بسزایی در تربیت آینده سازان نظام مقدس جمهوری اسلامی بر عهده دارند که تکلیفی ارزنده و مهم است.
حجت الاسلام رحمانی آملی با بیان این که دستگاه تعلیم و تربیت به دنبال تقویت معرفت دینی جوانان باشد، افزود: تقویت معرفت دینی دانش آموزان و نسل جوان جامعه امری ضروری است که می تواند نقشی اررشمند در راستای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان داشته باشد.
وی در پایان، تصریح کرد: معلمان باید با توجه به آموزه های دینی زمینه شور و نشاط همراه با هدایت صحیح را در جامعه فراهم کرده و بدانیم تلاش های ما در نزد خداوند منان محفوظ بوده و دارای پاداش است.
در سالیان گذشته انسانها در پی کسب نتایج بهتر در امور بوده است و برای اینکار از خدمات تقریبا" رایگان حیوانات خصوصا" در کشاورزی و دامپروری استفاده میکرده اند . مثلا" یک چوپان که در طی روز نیازمند حرکت و مراقبت دائمی از احشام خود بوده است طبیعتا" نمیتوانسته است کار نگهبانی از اموال خود را در برابر غارتگران و دزدان در شب بخوبی انجام دهد. پس بناچار و با اطلاع از مضرات نگهداری از حیوانات خصوصا" سگ ، از وجود آنها استفاده میکرده است. و طبیعی است که برخلاف گاو و گوسفند که منشاء برکاتی است هیچ خیر دیگر در وجود این حیوان نگهبان نبوده است. به خاطر همین امر هم مجبور میشده بیماریهای مشترک بین سگ و دیگر حیوانات اهلی و مفید را قبول کند و گاهی این امر هزینههای هنگفتی برای کشاورزان داشته است از جمله : گاز گرفتگی اهالی و احشام توسط این حیوان، ادرار و مدفوع این حیوان که برخی مواقع حتی در خانه هم اقدام به اینکار میکرده است ، بیماریهای فراوانی مانند کیست هیداتیک، هاری، آتشک، شپشک ، انواع کنه و... که گاهی تعدا بیماریهای مشترک آن به بیش از 450نوع میرسد.
از لحاظ عرفی نیز یک حیوان فاقد برکت برای منزل بوده است . چرا که با وجود زاد و ولد فوق العاده زیاد جمعیت ناچیزی داشته اند .همچنین در فقه اسلامیاین حیوان نجس و خرید و فروش آن حرام است . و نیز گفته میشود فرشتگان در خانهایی که سگ در آن نگهداری میشود رفت و آمد نمیکنند.
اما ما ایرانیان که درافراط و تفریط سابقهی خوبی نداریم ، در نگهداری این حیوان هم دست به اقداماتی میزنیم که نشانههای بدی را نمایان میکند . برداشت از این اقدامات بشرح ذیل است :
1- دور شدن از ارزشهای اسلامی و جایگاه یک مسلمان که اولین نشانهی آدمهایی است که بر خلاف دستورات اسلام اقدام به خرید و فروش و حتی نگهداری سگ در منازل ، نه به حکم اجبار ، بلکه برای خودنمایی میکنند.
2- فاصله گرفتن از عشق و عاطفه انسانی و ترحم کردن به حیوانات بجای انسانها . در کشور ما تا زمانی که میلیونها کودک وجود دارد که میتوانند مورد عشق و ملاطفت یک انسان دیگر قرار گیرند و شدیدا" به نگاههای محبتآمیز انسانها و نه سگها نیاز دارند ، عشق ورزیدن به حیوانات بجای انسانها یک غلط فرهنگی است و یک منکر است . ما میتوانیم یک انسان را به کمال برسانیم اما یک سگ هرگز به کمال نمیرسد .
3- نگهداری سگ بجای بچهدار شدن هم بدعت خطرناک دیگری است .که برخی به غلط فکر میکنند این آدمها با کلاس هستند در صورتی که بر عکس این نهایت بی کلاسی است که باید افکار عمومی در این زمینه تطهیر گردد. ما در فرهنگ اجتماعی جایگاهی بالاتر و والاتر از مادر نداریم اما چه شده است که این جایگاه با همنشینی با یک حیوان نجس عوض شده و به آن فخر هم میفروشند ! این اوج انحطاط این آدمهاست که خود را خیلی بد معرفی میکنند .اما جامعه ما نمیداند .
4- ضعف شخصیتی بسیار عمیق این افراد که تا دیروز با خرید یک لباس ، یک خودرو و... سعی در جبران کمبودهای خود داشتند اما اکنون به دنبال یک سگ هستند تا به آنها در بالا بردن شأن و بهبود شخصیتشان کمک کند.اما وای به آن شخصیتی که یک سگ ، گربه، موش،همستر میمون و ...بخواهد آن را بالا ببرد .آنها به دنبال جایگزین کردن سگ گردانی و همزیستی با حیوانات بجای فهم و شعور، اختراع ، نوآوری، بلوغ فکری و... هستند.
5- اما تاسف بار تر از همه ی اینها نگاه جامعه به این افراد است. انسانهایی که دارای ضعف شخصیتی شدید هستند مورد توجه قرار میگیرند و ممکن است با انسانهای با کلاس جایگزین گردند . و فی البداهه این فکر را در ذهن خود تجسم میکنند که اینها هم بسیار پولدار هستند و هم با سواد که متاسفانه در موارد بسیار کمی این افراد جزء متمولین جامعه هستند و در باقی موارد از سطوح پایین جامعه و صرفا برای جبران ضعفهای خودشان اقدام به نگهداری و نمایش حیوانات خود در کوچه و بازار به عموم میکنند.
آنچه مسلم است اینست که رواج این پدیده نه نشانه آزادی جامعه است و نه نشانهایی از بهبود فرهنگی است . بلکه یک انحراف از کمال انسانی و مخصوص کسانی است که چیز دیگری برای عرضه به جامعه نداشته و ندارند. جامعه باید این افراد را بعنوان مریض و الگو گیران بیاراده بداند .انحطاط فکری و اخلاقی و همچنین دینی آنها بر کسی پوشیده نیست آشکارا این پیام را به جامعه مخابره میکنند، اما گاهی برخی افراد ساده لوح برداشتهای غلطی از این اقدامات دارند. رفتارهایی که امروز با این پدیدهها بروز پیدا میکند ، فردا حتما" دچار استحاله خواهد شد و نوآوریهای غیر قابل باوری خواهد داشت که بنیان خانوادهها را تحدید خواهد کرد. و انسانیت انسانها را زیر سئوال خواهد برد.ارتباطات ضعیف انسانی با ارتباطات عاطفی حیوانی جابجا خواهد شد همانطور که اکنون بجایی بچه این مخلوق بی نظیر خداوند و این معجزه خداوند به بچه های سگ و گربه عشق میورزند . میدان دادن به این افکار جامعه را مسموم میکند و راه کمال جامعه را منحرف میکند. البته اینگونه افراد قطعا" در زمان پیری و ناتوانی خود به اشتباهات فاجعه بار خود پی خواهند برد. اما شاید بهتر است که برای اینها روانشناسان خبرهایی استخدام کرد تا از تباهی عمر آنها جلوگیری کرد. زمانی که در پایان یک عمر خواهند فهمید دچار یک انحراف بزرگ شدهاند اما توان بازگشت ندارند.