همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

یک کارخانه آرد جریمه شد

به گزارش خبر گزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا):

یک کارخانه آرد به دلیل عرضه خارج از شبکه شش هزار و 700 کیلوگرم سبوس جریمه شد 

 

 رییس سازمان صنعت معدن و تجارت لرستان گفت: یک کارخانه تولید آرد خبازی به دلیل عرضه خارج از شبکه شش هزار و 700 کیلوگرم سبوس، شناسایی و جریمه شد.
قدرت الله ولدی روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: پرونده تخلفاتی این کارخانه متخلف به ارزش 522 میلیون و 600 هزار ریال به تعزیرات حکومتی ارسال شده است.
وی با تاکید بر تشدید بازرسی ها و نظارت بر نحوه عرضه کالا و خدمات اظهار داشت: نظارت تیم های گشت و کنترل بازار از واحدهای تهیه و توزیع آرد و نان به منظور ارائه خدات بهتر و بهینه به مردم با دقت نظر ویژه انجام می شود.

وی همچنین از جریمه یک شرکت نصب دوربین های مداربسته خبر داد و گفت: پرونده تخلفاتی این شرکت نیز به دلیل گرانفروشی و به ارزش 43 میلیون و 787 هزار ریال به تعزیرات حکومتی معرفی شده است.
ولدی اضافه کرد: در مجموع 10 هزار و 765 مورد بازرسی از واحدهای صنفی استان در طول آذرماه امسال انجام شده است.

وی همچنین تصریح کرد: شماره تلفن گویای 124 نیز آماده دریافت گزارشات مردمی در خصوص بروز هرگونه تخلف در عرصه فعالیت واحدهای صنفی شامل کم فروشی، گرانفروشی، احتکار، عدم درج قیمت می باشد.

 


توسعه سیاسی وجریان روشنفکری در ایران(5)

در شماره گذشته مطلب سخن را به جریان روشنفکری در ایران و سیر تطور در آن اختصاص دادیم و به صورت فرضی عنوان نمودیم که این جریان چهار دوره را پشت سر گذارده است که هریک از این ادوار اختصاصات خاص خود را داشته است ودر این مقال قصد برآن دارم که به صورت موجز بر ویژگی های روشنفکران هریک از دوره های گذشته اشارتی داشته باشم
1- روشنفکری درایران قبل ار انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول و سقوط جکومت قاجار 
بی گمان روند تغییرات اجتماعی در غرب و آگاهی که از آن در درون ایران و مخصوصا در میان لایه های حکومتی نشت پیدا می کرد منجر به پیدایش لایه ای در میان مردم (اعم از نخبه های حکومتی وهمه مردم )می شد که انگیزه مند ی را فراهم می ساخت تا صدای تحول خواهی در ایران را بلندتر سازد اما بدلیل فقدان امکانات رسانه ای و نبود سوژه و موضوعی که بتواند با انگیزاندن قاعده هرم اجتماعی توازن مسلط بر جامعه را برهم زند و امکان و زمینه انتشار افکار وفشار بر حکومت را فراهم آورد این مجال را از آگاهان و روشنفکران ایرانی می گرفت اما با بروز جنگ بین ایران و روسیه وشکست خفت بار ایران قاجاری در این دو جنگ زمینه ومجال لازم را فراهم آمد تا تحت عنوان نارضایتی از نتیجه جنگ امکان آسیب شناسی و بیان نتایج آن را به انجام برساند و علنی سازد که در این زمینه می باید به نقش ارزنده عباس میرزا پسر دلاور و شجاع فتحعلی شاه قاجار اشاره نمود وآن را بزرگ دانست 
این جریان ادامه داشت و به صورت زیر پوستی آگاهی را در میان مردم و مخصوصا طبقات فرادست رونق می بخشید تا اینکه قضیه گران شدن قند پیش آمد و اعتراضات با سرکوب حکومتیان روبرو شد وهمین نطفه انقلابی را بست که در نهایت با ورود مردم شهرهای مختلف ایران نام انقلاب مشروطه گرفت و با امضای سند مربوط به مشروطیت نهایی گردید اما چرا این جوشش عظیم نتوانست به شکل گیری تغییرات کلی منتهی گردد؟جوابی را می طلبد که باید آن را در دلایل ذیل جستجو نمود
1- وابسته بودن بخش بزرگی از روشنفکران و رهبران معترض به لایه نخبه های حکومتی که نارضایتی در بین آنها عمدتا از نوع کشمکش های درون حکومتی بود و چون خواسته آنها در مقطعی تامین می شد آنها با کنار کشیدن از صف انقلابیون و پیوستن به صف حکومتیان و یا انفعال و بی تفاوتی موجب فروکش نمودن و یا افزایش هزینه های انقلاب می گردیدند.
2- رابطه آموزاننده ای بین لایه نخبه و روشنفکر در رهبری انقلاب و تغییر با مردم در قاعده هرم اجتماعی وجود نداشت و مردم تنها به عنوان سیاهی لشکر وارد رمجادلات و منازعات می شدند و چون شرایط تغییر می یافت و فضا برای کار سازمان یافته وتشکیلاتی فراهم می آمد رهبران با غفلت ازاین موضوع که باید حضور مردم را برای تداوم تغییرات مستمر دارند و این کار جز با آموزش و بالا کشیدن بخش های از مردم ممکن نیست مردم را به امان خدا رها می نمودند و درداخل صفوف انقلاب به مجادله و سهم خواهی می پرداختند که طولانی شدن این وضعیت به خستگی و انفعال مردم از پیگیری خواست ها وتعمیق آگاهی ها می انجامید.
3- بیشتر تلاش انقلابیون به خاطر فراهم نیامدن زمینه های تغییر بنیادین صرف رفورم می شد وچون تعریف نویی از آنچه که خواست محوری تغییر بود ارائه نمی گردید در عمل انقلاب با نوعی بی آیندگی مواجه می شد.
4- وابسته بودن تحول خواهی به فرد و یا افرادی مشخص که با کنار رفتن و یا انفعال آنها و یا حتی غلطیدنشان به سوی حکومت انقلاب را با تکان های تندی مواجه می نمود 
5- عدم توجه انقلابیون ورهبران انقلاب به نیرو سازی از نوع کنشگران روشنگر که بتوانند در هر مقطعی انحراف و اعوجاج جریان را زیر نقد بگیرند و مانع از آن شوند که انقلاب از مسیر خود خارج گردد
7- فقدان بسیار پررنگ امکانات رسانه ای و پایین بودن سطح سواد توده مردم که این دو مانع از شکل گیری رابطه مستمر و جهت دار بین رهبران ومردم می گردید و موجب می شد که حرکت وورود مردم در انقلاب با تاخیر صورت گیرد ویا خروج آنها با نوعی تخریب انقلابیون توام شود
8- کاهش شدید لایه های روشنفکر و فرهیخته جامعه پس از پیروزی انقلاب که از محل تبدیل آنها به نخبه های حکومتی حاصل می آمد این عمل با کاستن از لایه واسط بین مردم وحکومت منجربه آن می شد که حکومت مستقیم ارتباط خود را با مردم ایجاد کند و با تغییر تم و کیفیت تولید ادبیات انقلابی روابط در بین مردم وحکومت سطحی گشته ومانع از تولید آرزوهای بزرگ که انگیزه ساز می باشند گردد
9- دخالت قدرت های بزرگ در روند شکل گیری و ادامه رهبری انقلاب که همین امر باعث می شد تا نوعی بی اعتمادی در مردم نسبت به رهبران انقلاب ایجاد شود.
10- انشقاق برآمده از سلایق و نبود تعریف روشن از خواست انقلابیون و ادامه کار انقلاب در میان هواداران و رهبران انقلاب که منجر به کندی در حرکت،ازدست دادن زمان و افزایش هزینه های می گردید 
11-.....
با عنایت به تمام ویژگی های موجود در انقلاب مشروطه و انقلابیون و روشنفکرانی که تحولات بعد و قبل از آن را رقم زدند می توان عنوان نمود که انقلاب مشروطه یک فرایند جدی نحول خواهی در ایران بود که با توجه به تمام تغییراتی که در ساختار قدرت فراهم آورد و یا آن تغییرات را الزامی شناساند اما نتوانست بر پیکره اجتماعی ایران تاثیرات جدی را اعمال نماید و بر این اساس است که می توان گفت که برخلاف نظر آنان که معتقدند هرآنچه را که پس ازآن به چشم می آید می توان به نام آن شناخت و ازآن به عنوان یک سرفصل تداعی معنی کرد اما واقعیت این است که این انقلاب نتوانست به نسبت انرژی و هزینه ای که برای آن داده شد روشنگری وارتباط های مبتنی بر تعهد ریز بینانه را در جامعه ایرانی نهادینه نماید و از محل همین ناتوانی بوده که پس از انقلاب مشروطه ساختار های دیکتاتوری مخوفتر از رژیم قاجار که بر تضادهای منافع بین حکومت و مردم می تنیدند برایران حاکم شدند و توانستند با خیره سری مانع از همگامی و همسوی ایران با جریان توسعه جهانی گردند و یا حتی شور بختانه ایران را از این جریان جدا نموده و به عقب باز گردانند

مصباح‌ هم برای مظلومان تاریخ معاصر موسوی و کروبی حکم داد❗

مصباح یزدی گفته است "اگر حکم حکومتی نبود، هم طبق شرع و هم قوانینی که ما داریم سران فتنه باید مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است."
او در گفتگو با نشریه حمید رسایی، از نمایندگان گروه پایداری (حامیان احمدی نژاد و جلیلی)  درباره حصر مهندس میر‌حسین موسوی، حجت الاسلام مهدی کروبی و دکتر زهرا رهنورد و این که این حصر بدون حکم دادگاه بوده است و مشروعیت ندارد گفت: «مشروعیت این حکم به رأی حاکم اسلامی‌ است. ارزش حکم و تصمیم شورای عالی امنیت هم به امضای ولیّ‌فقیه است.»

مصباح افزود: «این حکم ولیّ فقیه یعنی حکم حکومتی و حکم حکومتی، حاکم بر احکام اولیه است. اعتبار سایر احکام هم به امضای ولیّ فقیه است حتی اگر اجماع نمایندگان مجلس باشد تا ولیّ فقیه امضا نکند ما آن را قانون واجب الطاعه نمی‌دانیم.»

این أقا با بیان این که "حکم، مخصوص خداست و مخصوص پیغمبر و مخصوص امام و جانشین امام" افزود: «مجلس هم فقط نقش شورایی دارد، برای همین نمی‌تواند بر خلاف نصّ صریح حکم ولیّ فقیه چیزی تصویب کند. حالا غربی‌ها می‌گویند در تصمیم‌گیری 50 درصد به علاوه یک می‌شود قانون؛ ولی ما قانون بودنش را به این می‌دانیم که بواسطه شورای نگهبان، تأیید مقام معظم رهبری روی این 50 به علاوه یک است. حکم را حکم ایشان می‌دانیم و ارزش و مشروعیت نظام را هم به ولایت فقیه می‌دانیم.»

بنا به گفته مصباح ؛ "اگر حکم حکومتی نبود، هم طبق شرع و هم قوانینی که ما داریم سران فتنه باید مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است. چه کسی اینها را از اعدام نجات داد؟ اگر حکم و نظر ولیّ فقیه نبود، اینها باید اعدام می‌شدند." مصباح یزدی گفت: «برای توبه هم شرایط به حکم حکومتی بستگی دارد. آن مصلحتی که ایجاب می‌کند تا از حکم اولیه اعدام صرف نظر شود، مصلحت جامعه اسلامی‌است که ولیّ فقیه تشخیص می‌دهد. هرچه تشخیص دهد نظر او معتبر است. اگر مصلحت نبود طبق روال عادی اینها باید دادگاهی می‌شدند و بدون شک محکوم به اعدام بودند. حتی نه یکبار اعدام بلکه به دلایل مختلف باید اعدام شوند.»

دریک نگاه :

خدایا تو خود بهترین گواهی؛ مسببین واقعی این حوادث و مشکلات !! را به خودت واگذار می نماییم

الهی ما را حتی برای یک لحظه هم که شده به خودمان وامگذار آمین یا رب العالمین!!

در ادامه بد نیست تا پاسخ همسر شهید باکری به اراجیف شریعتمداری را نیز بخوانید:

همسر شهید حمید باکری در واکنش به سخنان حسین شریعتمداری، مدیرمسوول کیهان نوشت: آقای شریعتمداری دعا می کنم به خاطر مردمی که اراجیف شما را می خوانند و می شنوند خدا شفایتان بدهد.
به گزارش انصاف نیوز، فاطمه چهل امیرانی، در فیسبوک نوشته است: جناب آقای شریعتمداری! حالتان خیلی بد است برای این که به خود و دیگران آسیب نرسانید به پزشک مراجعه کنید. انصافا دروغ های شاخدار را ما از شما شنیده ایم. یادتان هست در دوره ی دوم انتخاب آقای خاتمی شما از قول خانواده ی شهید باکری مطلب کذبی در روزنامه در رد آقای خاتمی زدید و دو ساعت در پشت تلفن با شما صحبت کردم و آخر با اعتماد به نفس گفتید حتما یکی از خانواده ی باکری بوده و من یقین دارم نبوده، خواب دیدید خیر باشد. راستی این نوع ادبیات که جنابعالی دارید انسان تربیت نخواهد کرد. بزر گترین ادعایتان این بود که من شهیدان باکری را رابیشتر از خانواده شان می شناسم، اگر شما به شخصیت انسانی آنها اشراف دارید چرا مثل آنها نیستید؟ یقین دارم اگر از تک تک خانواده ی باکری ها سوال کنید شهادت خواهند داد شما شخصیتی مقابل آنها را دارا هستید. فقط یک مثال برای رویای های شیطانی شما کافی است.

در فتنه ی ٨٨ (که صد البته ما فتنه گرها را کسانی می دانیم که سالها حساب شده برنامه ریزی کرده بودند. اگر انسانهای صادق رو به جبهه گذاشتند این ها به خارج از کشور رفتند، اگر مثل شما نامرد نباشم می گویم با ندانم کاری ها مشکلی بر مشکلات کشور اضافه کردند. مصاحبه ی آقای [کامران] دانشجو در [برنامه ی تلویزیونی] شناسنامه و سفر به خارج در سال ٥٨ که حمید [باکری] همان سال تمام مدارک دانشجو بودن در خارج از کشور را پاره کرد و به من گفت بیا تمام وقت برای انقلاب کار کنیم)، وضعیتی که پیش آمده بود واقعا مثل خیلی از هموطنان برای بنده و همسر محترمه ی شهید همت غیر قابل قبول بود. معمولا هر روز تلفنی با هم صحبت می کردیم. و ظاهرا برکت شنود تلفنی شامل ما هم شده بود؛ به شوخی و جدی می گفتیم برویم تحصن کنیم و کلی روی محل آن بحث کردیم و با دلایل شوخی، من حرم حضرت امام را پیشنهاد دادم. چند روز بعد فارس زد «گری سیک به خانم همت پیشنهاد داده در حرم امام تحصن کنند»، ما دو تا نمی دانستیم بخندیم یا گریه کنیم؟! البته زود از روی سایت برداشتند. نادانها فکر کرده بودند اگر ما این کار را کردیم به دستور این آقا بوده که ما اصلا نمی دانیم کی هستند. حوصله ی تایپ کردن ندارم. آقای شریعتمداری دعا می کنم به خاطر مردمی که اراجیف شما را می خوانند و می شنوند خدا شفایتان بدهد.