همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

دعا برای شهادت

 

بخشی از دعای امام صادق علیه السلام برای روزهای ماه مبارک رمضان:

 

... و اسَئلُک ان تَجعَل وفاتی قتلاً  فی سَبیلِک تَحت رایَةَ  نبیّکَ مع اولیائک و اسئلک ان تَقتُلَ بی اعدائک و اعداء رسولک

خدایا از تو می خواهم وفاتم را مرگ در راه خودت قرار دهی، زیر پرچم پیامبرت، به همراه اولیاء ات

و از تو می خواهم دشمان خودت و دشمنان رسولت را به دست من به قتل برسانی

 

آدم که آخرش قرار است بمیرد. حیف نیست، خسران نیست، مرگش، شهادت نباشد؟ البته شهادت هم توفیق می خواهد و نصیب هر کسی نمی شود. بی جهت نیست امام معصوم علیه السلام در ماه مبارک بعد از فرایض از خدا می خواهندش

از بیم و امید عشق رنجورم

آرامش جاودانه می خواهم

بر حسرت دل دگر نیفزایم

آسایش بیکرانه می خواهم

 

پا بر سر دل نهاده می گویم

بگذشتن از آن ستیزه جو خوشتر

یک بوسه ز جام زهر بگرفتن

از بوسه آتشین او خوشتر

 

پنداشت اگر شبی به سرمستی

در بستر عشق او سحر کردم

شبهای دگر که رفته عمرم

در دامن دیگران به سر کردم

 

دیگر نکنم ز روی نادانی

قربانی عشق او غرورم را

شاید که چو بگذرم از او یابم

آن گمشده شادی و سرورم را

 

آنکس که مرا نشاط و مستی داد

آنکس که مرا امید و شادی داد

هرجا که نشست بی تامل گفت:

(او یک زن ساده لوح عادی بود)

 

می سوزم از این دوروئی و نیرنگ

یکرنگی کودکانه می خواهم

ای مرگ از آن لبان خاموشت

یک بوسه جاودانه می خواهم

 

رو، پیش زنی ببر غرورت را

کو عشق ترا به هیچ نشمارد

آن پیکر داغ و دردمندت را

با مهر به روی سینه نفشارد

 

عشقی که ترا نثاره ره کردم

در سینه دیگری نخواهی یافت

زان بوسه که بر لبانت افشاندم

شورنده تر آذری بخواهم یافت

 

در جستجوی تو و نگاه تو

دیگر ندود نگاه بی تابم...

اندیشه آن دو چشم رویائی

هرگز نبرد ز دیگان خوابم

 

دیگر به هوای لحظه ای دیدار

دنبال تو در بدر نمی گردم

دنبال تو ای امید بی حاصل

دیوانه و بی خبر نمی گردم

 

در ظلمت آن اطاقک خاموش

بیچاره و منتظر نمی مانم

هر لحظه نظر به در نمی دوزم

وان آه نهان به لب نمی رانم

 

ای زن که دلی پر از صفا داری

از مرد وفا مجو، مجو، هرگز

او معنی عشق را نمی داند

راز دل خود به او مگو هرگز

 

"فروغ"

 

 

 

 

با سلامی به گرمای هوای بوشهر

 

 

                                                     هیمه...

 

نه آن که فکر کنی سرد است

 

که من

 

در تهاجم کولاک

 

یکجا تمام هیمه های جهان را

 

                   انبار کرده ام

 

                   در پشت خانه ام

 

و در تفکر یک باغ آتشم

 

                    به تنهایی

 

من هیمه ام

 

برادر خوبم

 

بشکن مرا

 

             برای اجاق سردت

 

                                 آتشم بزن...

 

من هیمه ام

 

برادر خوبم...

 

                                                                                   «خسرو گلسرخی»

 

من

می خواهم از پایین بیفتم روی بالا
برگردم از اینجا به جایی که نبودم
آتش گرفتم توی دنیای جهنّم
ایمان ندارم به خدایی که نبودم
من یک کتابم که کسی رویش نشسته
شب نامه ای که کادوی تویش سیاسی است
یک سطل آب و کارد و سوهان و قصّاب
امروز درس گاوها انسان شناسی است
یک کوه رفته توی کفش چرم گاوم
در گوش من یک داور است و بوق ماشین
بالا ترافیک است و بالاتر ترافیک
می خواهم از بالا بیفتم روی پایین
پایین ترافیک است و من یک بوق ممتد
من اینور دنیام و آنور کار دارم
بالا پر از مرد است و پایین مملو از زن
یک رادیو هستم که شب اخبار دارم
هی دور خود می چرخم و می چرخم و می...
من گیر کردم گیر کردم گیر کردم
امروز روز آخر دنیاست اصلاً
من در به دنیا آمدن هم دیر کردم

علی کریمی کلایه

دعای شبانه...

 

چه کردی با من؟...

 

 

میخواهم بنویسم...

 

 

اما از چه ؟ از کی ؟ و برای چی؟...

 

 

وجود ملتهبم در انتظار گذشت لحظه هاست...

 

 

اما برای شنیدن چه کلامی؟...

 

 

می خواهم بنویسم...

 

 

از تو....

 

 

از این نیامدن و قصد رفتن کردنت....

 

 

می خواهم بنویسم اما دستهایم می لرزد...

 

 

چه کردی با من؟...

 

 

چه خواستم ز تو که دریغ میکنی؟

 

 

چه خواستی که نکردم؟...

 

 

غم نبودنت به جانم نیشتر میزند ...

 

 

اما درمانی نیست که به مقابلش روم...

 

 

آخر تو تنها امید بودی ... تنها دعای شبانه ام

همه چیز را قربانی میکنم

سفر کلمه ای که مرا می ترساند (3)

چه قد زود دلم برایت تنگ می شود
می خواهم همه پل های گذشته را خراب کنم
می خواهم دست به سرقت بزنم
آری می خواهم دزد شوم !

نمی دانم من دینم ، دین نبوده است
یا تو مرا اسیر خویش کرده ای
چه فرقی می کند
مهم این است نیتش را کرده ام
توبه ای در کار نیست
انجامش می دهم

می خواهم در مقابل دیدگان همه
دیوار آسمان را بالا بروم و
زمان را بدزدم

این جور نگاهم نکن
خودم میدانم
اما ارزشش را دارد
همه باید بدانند
پای عشقت که به میان آید
همه چیز را قربانی میکنم
حتی گذشته پاک خویش را

نمی دانی چه میشود اگر بشود
همه گناهش را به جان می خرم
زمان را همچو ساعتی در دستانم میگرم
بی محابا عقربه ها را به سمت جلو میرانم
آنقدر می چرخانم تا سفرت تمام شود
تا زنده باشم و شاهد بازگشتت باشم

همچو کبوتری سفید به سوی من پرواز کنی
و من را غرق در وجود خویش کنی

بالهایت خسته شده است
مرا ببخش
خودت میدانی ،می دانی که اگر
می توانستم در کنارت باشم
بال هایت را نه از سر علاقه ام به تو
بلکم به خاطر خویش تیمار می کردم
طاقتش نیست تو را خسته ببینم

سرت را بالا میگیرم
به چشم هایت خیره میشوم
خستگی سفر را در چشمانت می خوانم
باز هم قلبم فشرده می شود
کاری نمی توانم انجام دهم
فقط اشک از گوشه چشمانم سرازیر می شود
ا
ین جور نگاهم نکن
نترس دستم بهش نمی رسد
زمان را می گویم
این دقایق نبودنت را نمیتوانم به جلو برانم
اما همه لحظاتش را به یاد تو و خاطرات با تو نفس می کشم

مرا ببخش
پاهایم بسته است
نمیتوانم در این سفر همراهت باشم
فقط با دستان کوچکم دعای خویش را بدرقه راحت میکنم

سفرت بخیر
زود برگرد
دلم انتظارت را می کشد
فرشته زمینی من