همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

سفر به ایران و مراسم عروسی

اگر بخوام سفر ایران رو تعریف کنم باید به دو قسمت قبل از مراسم و بعد از مراسم تقسیمش کنم. قبل از مراسم رسما فقط دنبال کارهامون بودیم و خریدها و .... هر روز صبح زود بیدار میشدیم و راه میوفتادیم دنبال کارها تا شب! یکی دوبار شام دعوت بودیم خونه ی بعضی اقوام ولی تا جایی که تونستیم گفتیم لطفا باشه برای بعد از مراسم! 

از روزی که به ایران رسیدیم تا روز مراسم، ۱۰ روز وقت داشتیم. کارهایی که در اون روزها کردیم:

۱- آتلیه: از اونجایی که خودمون نمونه کارهای آتلیه امون رو ندیده بودیم و روی حرف دیگران رزرو کرده بودیم، این شد که رفتیم که هم نمونه کارها رو ببینیم و هم قرارداد را نهایی کنیم و برنامه های آخر رو قطعی کنیم. کارهای آتلیه رو فوق العاده دوست داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که حتی با دیدن هم احتمال زیاد همین آتلیه رو انتخاب میکردیم.

۲- سالن: برای امضای قرارداد و نهایی کردن خیلی از موارد باید سری به سالن میزدیم. سالن رو از قبل دیده بودیم. پارسال که ایران بودیم از اونجاییکه فکر میکردیم ممکنه عروسی بگیریم رفتیم و چندتا سالن دیدیم. ولی خیلی از موارد قرارداد رو نمیدونستیم. نمیدونم که همه ی سالنها اینقدر موارد اضافه اجباری دارن یا فقط سالن ما بود؟ سالنمون به نظرم رضایت بخش بود و راضی بودیم به جز اینکه به خاطر موارد اضافه، از چیزی که فکر میکردیم خیلی هزینه بیشتر شد.

۳- گل و ماشین: ماشینمون رو کرایه کردیم چون آقای شوهر یک  مدل ماشین خاص دوست داشت که واقعا هم راضی بودیم از این انتخاب. عکسهامون و فیلمهامون متفاوت و رویایی شدن! از گل هم راضی بودیم. من که دسته گلم رو خیلی دوست داشتم و به نظرم ماشینمون هم خیلی گلش زیبا بود. 

 

۴- لباس و تور من: لباسم رو از کانادا خریدم. ولی متاسفانه از وقتی که تحویل گرفتم تا روزی که میرفتیم ایران در اثر وزن کم کردن، لباس برام گشاد شده بود. خلاصه که باید میدادیم اندازه بشه! تور هم متاسفانه به دلیل حواس پرتی از اینجا نخریدم و بعد فکر کردم از ایران میگیرم! ولی نمیدونستم که لباس سفید در ایران دیگه وجود نداره و درنتیجه تور سفید یافت نمیشه!!!! خیلی دنبال تور گشتم ولی حتی اونهایی هم که میگفتن برام میدوزن اصلا پارچه های خوبی نداشتن. آخرین روزی که رفتم دنبال تور (دو روز مونده به مراسم) خاله ام پیشنهاد دادن که از یکی از اقوامشون که تازه عروس بود قرض بگیرم. به اون خانم زنگ زدم و رنگ تورش رو پرسیدم و گفت سفیده. گفتم مطمئنید که خامه ای نیست؟ چون الان همه ی لباسها خامه ای رنگ هستن! گفت نه بابا من لباسم سفید بود! باهاشون قرار گذاشتم که فردای اون روز پدرم برن و تحویل بگیرن. روز قبل از مراسم (پنجشنبه) وقتی ساعت 3 پدرم تور به دست وارد اتاق شدن تنها کاری که تونستم بکنم جیغ زدن بود! تور خامه ای بود! شروع کردم زنگ زدن به مزونهای اطراف خونه و همشون یا میگفتن پنجشنبه ها بسته هستن یا تور سفید نداشتن! بالاخره یکی رو پیدا کردم که گفت بیاین مدلهامون رو ببینین. خلاصه ی ماجرا اینکه روز قبل از مراسم ساعت ۶ عصر بالاخره تونستم تور بگیرم. البته تورم فوق العاده زیبا شد و خیلی خیلی راضی بودم. دست اون مزونی که برام دوختش درد نکنه واقعا ( حتی اسمش هم یادم نیست!)

5- شیرینی: روز قبل از مراسم توی همون وضعیت بی توری که در حال زنگ زدن به مزونها بودم، آقای شوهر زنگ زد که خریده میوه اشون خیلی طول کشیده و هنوز نرسیده شیرینی بخره! و گفت که میاد دنبال من باهم بریم دنبال شیرینی. من هم که در اون لحظه یک گوله ی عصبانیت و ناراحتی!!! خلاصه که همه ی اهل خانه شروع کردن نظر دادن که چه مدل شیرینی ای خوب است؟ اینقدر نظرها مختلف بود که من گیج شده بودم! خلاصه که با شوشو جان رفتیم یک شیرینی فروشی و همون اول یکی از شیرینی ها رو خیلی پسندیدیدم و همون رو سفارش دادیم. عروسی گرفتن و انجام کارها فقط توی 10 روز این چیزا رو هم داره دیگه!

6- کت و شلوار: یک روز با بابا و آقای شوهر رفتیم برای خرید کت و شلوار. مدلهای دامادی واقعا به نظرم عجیب و غریب بودن و هیچی نمیپسندیدیم! بقیه هم خیلی ساده بودن! آخرش به این نتیجه رسیدیم که کت شلوار مشکی نخریم چون اونهایی که میپسندیدیم دقیقا شبیه یکی بودن که خودش داره و کاملا هم نو است! اگر با خودمون از کانادا اورده بودیمش اصلا هیچی نمیخریدیم! خلاصه که رفتیم توی خط سورمه ای و آخرش یک کت و شلوار خیلی متفاوت و قشنگ پیدا کردیم که به جینگیلیه کت شلوار دامادی هم نبود.

7- سرویس: اول تصمیم گرفتم که سرویس اصلا نگیرم. هرچی فکرش رو میکردم میدیدم که ایران که نیستم و اینجا هم اصلا استفاده نخواهم کرد و منطقی نبود. آخرش قرار شد فقط یک انگشتر و یا دستبند جواهر بگیرم. به جواهر فروشی آشنامون که حلقه ام رو هم از اونجا خریده بودیم رفتیم و متاسفانه (یا خوشبختانه) عاشق یکی از سرویسهای جواهرشون شدم و آقای شوهر هم که از اول میگفت هرچی خودت تصمیم بگیری! درنتیجه اون سرویس رو خریدیم!! :)) خیلی دوستش دارم ولی حتی با خودم نیوردمش! 

6- آرایشگاه: آرایشگاه رو خیلی تحقیقات آنلاین کردم و بالاخره انتخاب کردم. برام مهم بود که نزدیک به سالن و خانه باشه. در آخر خواهر شوهر جان رفت و برامون قرارداد بست. خیلی راستش راضی نبودم. خیلی ها میگفتن که خوب بوده ولی به نظر خودم اونجوری که دوست داشتم نبود و فقط برام خستگی موند. 

از اونجاییکه تصمیم گرفته بودیم عکسهامون رو با ساقدوش بگیریم ( سه خواهر محترمه دو طرف) عکاسمون گفته بود که باید ساعت 10 صبح آماده باشیم. وقتی این رو به آرایشگاه گفتم، اونها گفتن پس باید ساعت 2:30 آرایشگاه باشی. هرجور حساب میکردم معنیش میشد حدود 24 ساعت بیدار بودن! خیلی با آرایشگاه بحث کردم و بالاخره قرار شد که ساعت 5 برم و ساعت 11 آماده بشم. 

روز مراسم:

صبح ساعت 4 بیدار شدم و با خواهر شوهرجان رفتیم آرایشگاه. توی آرایشگاه خیلی دلم میخواست کمی بخوابم ولی از استرس نمیشد. حدود ساعت 11 بود که آماده شدم. آقای شوهر که موقع تحویل ماشین کمی به مشکل خورده بود ساعت 11:30 اومد دنبالم. با دیدن ماشینمون حسابی ذوق زده شدم!

سوار ماشین شدیم و سریعا خودمون رو به آتلیه رسوندیم. عکاسمون حسابی از دستمون عصبانی بود و میگفت خیلی دیر رفتیم. بعد از کلی عکس گرفتن در آتلیه به خواهرا که دیگه آماده شدن زنگ زدیم و برای رفتن به باغ باهاشون قرار گذاشتیم. باغمون جاجرود بود. توی جاده هم کلی فیلم گرفتیم (خیلی دوست دارم زودتر فیلمهامون رو ببینم!) 

داستان باغ هم که معلومه! عکس و فیلم. فقط خیلی خیلی گرم بود و آفتاب هم به صورت مستقیم بالای سرمون. واقعا وحشتناک بود. من که همش فکر میکردم کلا آرایشم به هم ریخته. پشت دامنم هم بلند بود و دائم روی زمین میکشید. یک جا هم افتاد توی آب و حسابی گلی شد! :(

وقتی که از باغ خارج شدیم ساعت 6 بود و ما قرار بود ساعت 5 سالن باشیم! ساعت 6:30 رسیدیم سالن و رفتیم اتاق عقد.

اول تصمیم داشتیم که اگر خواستیم مراسم عروسی بگیریم، عقد رو حذف کنیم. ولی بعد از کارهای نهایی تصمیم گرفتیم که به خاطر عکس و یادگاری و اینها اتاق عقد رو هم داشته باشیم ولی مراسم عقد رو مجدد اجرا نکردیم. به جای مراسم عقد یک متنی رو آماده کردیم و پدربزرگ عزیزم اون متن رو برامون خوندن.  

سفره ی عقد:

نمیدونم ساعت چند بود که رفتیم داخل سالن ولی تنها چیزی که متوجه شدم این بود که طول مدتی که توی سالن بودیم خیلی خیلی کوتاه بود! اصلا نفهمیدم چطوری گذشت. یهو گفتن شام! واقعا این قسمت مراسم رو وقتی بهش فکر میکنم دوست ندارم. حتی وقت نکردم با مامانم اینا عکس بگیرم! تقریبا به جز سر سفره عقد هیچ عکس دیگه ای با نزدیکانم ندارم :(

عکسهای میز شام:

بعد از شام هم آتش بازی داشتیم که از موارد اجباری سالن بود :))) حداقل خوبه پسر عمه هام چندتا عکس هم گرفتن برامون :)))

 بعد از شام هم که رفتیم به سمت خونه ی مادر آقای شوشو و یک ساعتی رو اونجا گذروندیم و بعد هم همه خداحافظی کردن و رفتن خونه هاشون!   

یه نکته ی جالب! و برای عروسهای آینده عبرت برانگیز! الان سه ماه از مراسم ما میگذره. جایی که تاج روی سرم بود دچار یک فرورفتگی به طول 20 سانتیمتر شده. یعنی جای تاج کاملا روی سرم باقی مونده!!! توی مراسم فشار رو حس میکردم ولی فکر نمیکردم که جا بندازه!! خلاصه که مواظب باشید!

یادداشت مدیروبلاگ/9دی حمایت بلامنازع ازامام ،رهبری واسلام بود

بسمه تعالی

 

5 سال از حوادثی که برخی از عنوان آن به نام فتنه ابای فراوانی دارند درسال 1388 می گذرد اما همچنان یاد وخاطره ی آن روزها دراذهان عمومی تداعی کننده ی یک ظلم بزرگ به نظام وانقلاب مردم است . گرچه درسالهای اخیر بعضی از افراد تریبون به دست درصدد موجه جلوه دادن اتفاقات سال 1388 وهمچنین ترسیم آن بعنوان یک اختلاف ساده ی بین دوطرف هستند اما حقایقی که هرروز بخش بیشتری از آنها افشا می شود برای همگان روشن است و چیزی که مبین است حمایت همه جانبه ی جهان استکبار از این فتنه می باشد بصورتی که در آن زمان کنگره ی آمریکا برای به نتیجه رساندن آن بودجه تصویب می کند وبعد ازشکست رئیس جمهورشان را برای توضیح درخصوص چگونگی هزینه کردن این اعتبار به کنگره فرا می خوانند.

اعمال ورفتار وقیحانه ی فتنه گران در جریان بعد از انتخابات سال 1388 فقط به اردو کشی خیابانی وآشوب و آذار مردم کوچه وخیابان منتهی نشد بلکه تاآنجایی پیش رفتند که در16 آذر به هتک حرمت امام راحل(رض) ودر تاسوعا وعاشورا به هتک حرمت درمراسم عزاداری سروروسالار شهیدان پرداختند که سبب لبریز شدن کاسه ی خشم ملتی شد که درمکتب این امام رشد یافته و درسهای آزادگی و شهامت وشجاعت را خوب فراگرفته وبارها وبارها در آزمونهای مختلف آنرا به نمایش گذاشته اند.

آری 9 دی سال 1388 اوج ولایتمداری ووفاداری به انقلاب در قامت مردمی شجاع وغیرتمند تبلور یافت وباردیگر سبب حماسه ای عظیم شد که تا سالیان سال این انقلاب را بیمه کرد.

9دی بزرگترین راهپیمایی در تاریخ انقلاب اسلامی است که بعنوان سندی  ماندگاردر بیعت مجدد با رهبری، ولایت فقیه و تبلور آرمان های والای انقلاب اسلامی به ثبت رسید وبه جهانیان ثابت کرد که ما هنوز هم پای عهد وقرار خود با امام راحل ومقام معظم رهبری هستیم وتوطئه های شما نمی تواند دراین وفای به عهد خللی وارد کند.

اما آنچه امروز وبعداز گذشت چند سال از جریان فتنه وبا وجود انواع افشاگریها آن هم از زبان خود مستکبرین مهم به نظر می رسد انواع اظهارنظرهای غیرمنطقی دراین خصوص است که با هدفی خاص دنبال می شود ودراین راه بسیاری از قشر فرهیخته ی جامعه را نیز فریب داده وبه دنبال خود می کشانند.

 واگذاری برخی از مسؤلیتها آن هم به کسانی که درجریان فتنه نقش داشته اند از دیگر موضوعات مهم این جریان است که باوجود مشخص بودن پرونده ی اشخاص اما بازهم بر معرفی آنها برای تصدی مسؤلیتهای مهم کشور اصرار می شود حال آنکه جبهه ی ناحق فتنه گران بر همگان کاملا روشن ومبین است وباید پرسید که این اعمال درسایه ی چه اهدافی رخ می دهد که امیدواریم درجهت ازبین رفتن قبح این جریان نباشد.

 اما از مهمترین موضوعات ومسائلی که امروزه در حمایت از فتنه گران درداخل کشور دنبال می شود مسئله ی رفع حصر از سران فتنه است که باوجود اظهارنظرهای بدون پرده ی مقام معظم رهبری بازهم هرچند وقت یکبار از سوی برخی از افراد عنوان می شود.

سوالاتی که دراین خصوص به ذهن ما خطور می کن این است که این آقایان حماسه ی 9 دی را با چه معنا ومفهومی دانسته وآنرا درراستای چه هدفی می بینند؟

اگر این حرکت عظیم مردمی وخودجوش را برای مقابله با فتنه گران می دانند پس چرا آنرا فراموش کرده اند ؟

آیا پیام بزرگ ومبرهن این حرکت عظیم واین حماسه ی خودجوش را نگرفته اند ویاخودرا به خواب زده اند؟

اما از این مسائل که بگذریم بایستی به نحوه ی حصر سران فتنه هم توجه داشت وبه این حقیقت اذعان داشت که حصرخانگی به معنا ومفهوم واقعی آن هیچگاه از سوی مأموران امنیتی نظام اجرا نشده است و آنها به راحتی امورات روزمره ی زندگی شخصی وکارهای  فوق برنامه وتفریحی خودرا هرروز انجام می دهند واین حصر صرفا برای حفاظت از این اشخاص صورت گرفته است تا مبادا فتنه گران به فکر تکرار علم کردن پیراهن خونین عثمان نیفتند و درسایه ی توطئه های آمریکا وانگلیس حوادث ناگوارتری برای مردم وکشور بوجود نیاید .

حفاظت از جان سران فتنه هزینه های بسیاری برروی دست نظام می گذارد واین برای جلوگیری از آشوب وفتنه های احتمالی دیگر است وگرنه همه می دانند که شیوه ی زندگی سران فتنه درحصر به ظاهر خانگی به مراتب بهتر از زندگی اکثر افرادجامعه ی ما می باشد.

این حماسه ی پرشور مردمی حاوی پیامهای بسیاری هم برای افراد داخلی وهم خارجی بود پیامهایی همچون بیدار بودن ، بابصیرت بودن ودرصحنه بودن مردم ، وفای به عهد بسته شده با انقلاب ، پشتیبانی عملی از نظام اسلامی ، عدم شناخت دشمن از مردم ایران و ...از دل این حرکت بزرگ بیرون آمده است ولی مهمترین پیام 9 دیماه حمایت بلامنازع ملت از امام ورهبری واسلام است که تنها پس از گذشت سه روز از جریان توهین صورت گرفته به عاشورائیان بدون هیچگونه اطلاع رسانی وبه صورت کاملا خودجوش حماسه ای به این زیبایی وعظمت می آفریند.

امیدواریم همه ی آنان که بدون اراده ویا باداشتن نیت درزمین دشمن بازی کرده وپازل اورا تکمیل می کنند این پیام مهم را گرفته وکسانی که فریب خورده و دردام استکبار جهانی افتاده اند افزایش بینش وبصیرت افزایی را سرلوحه ی کارهای خودقرار داده ودرمسیر صحیح انقلاب گام بردارند واز اظهار نظرهای بی منطق و بیهوده بپرهیزند هرچند به گفته ی یکی از خواص جامعه اینها عددی نیستند که بخواهند دشمن نظام تلقی شوند وما همچنان در سنگر نجات افراد فریب خورده گام برخواهیم داشت واما دشمنان قسم خورده ی نظام بدانند که ما درمقابل توطئه های شما شکست ناپذیر هستیم وشما اهدافتان را به گورخواهیدبرد.

 شکری

27آذرماه 1393

جنگ شده و خواننده ها به جبهه رفتن
تهی(کلت من گم شده دنبال یک خشابه)
پیشرو(توپ تانگ چیکی چیکی بوم بوم)
یاس(من کسی نیستم که بااین تیرا دردم بگیره این زخمار روکى میخواد گردن بگیره)
ساسی مانکن(نارنجکا کوجااااان دنبال دامن کوووووتااااااان)

کمال‌گرایی در صدام حسین

حسین غضنفری

همه انسان‌ها کمالگرا هستند، همه به دنبال کامل شدن‌اند، همه به دنبال موفقیتند، امّا معیار کمال و موفقیت را متفاوت می‌فهمند! همین صدام هم کمالگراست، امّا کمال را در کشورگشایی و قدرت‌طلبی و زورگویی می‌بیند.

وبگاه "حسین غضنفری" نوشت:

بیشتر بخوانید

بازگشت به خود و زندگی واقعی

وبلاگ ریحانه بیا:

پدر مادرا به خودتون بیایید و آزادانه زندگی کنید و بنده مد و لباسو ماهواره نباشید .........

وبلاگ ریحانه بیا نوشت :وقتی در بین جوونا حضور پیدا می کنی و باهاشون صحبت می کنی میبینی که پر از ناامیدی و دوری از خداوند بزرگ و رحیم هستند .......

خیلیاشون قید خوشبختی و زندگی کردن رو زدن دنبال اینند که وقتشون بگذره و روزشون شب بشه ......

نشاط جوونی رو از دست دادن .دنبال کارایی می روند که نه در شانشونه نه ارزش داره که بهش فکر کنن .......

به راستی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پدر مادرا چرا حواستون به جووناتون نیست ؟؟؟؟

بیشتر بخوانید