اگر بیگانگی انسانها در میان نبود تفکر سیاسی تحقق نمیافت. اساسی ترین پرسش در باره بیگانگی به ریشه اصلی آن بر می گردد.
بیگانگی و یگانگی
- آیا انسانها ذاتا از هم بیگانه اند؟
- اگر انسانها ماهیتا از هم بیگانه نیستند تفرقه و تعارض میان آنها چگونه قابل توضیح است؟
- با کدام قابلیت انسانی می توان انسانها را یگانه کرد؟
- به هر حال آیا انسانها برای غلبه بر تعارض و تفرقه خویش به خداوند نیازمندند؟
- آیا ممکن است همه مردم در جامعه واحد جهانی متحد شوند؟
- آیا بدون اضمحلال طبقات می توان به یگانگی حقیقی رسید؟
نابرابری و برابری:
نابرابری خود نوعی بیگانگی است که به طرزی خاص عام و نیرمند است. انسانها عملا در همه زمانها و مکانها به واسطه نابرابری از لحاظ شان و قدرت و ثروت از هم متمایز هستند.
- آیا انسانها ذاتا برابرند؟
- اگر برخی انسانها ذاتا از دیگران برترند چه کسی و با چه نشانه هایی می تواند آنان را بشناسد؟
- اگر انسانها ذاتا برابرند آیا تمام نابرابریهای متداول از قبیل ثروت و منزلت اجتماعی ناعادلانه است؟
- آیا با امحای نابرابریهای متداول بیگانگی لزوما از میان خواهد رفت؟
قدرت:
از آنجا که انسانها بیگانه اند برای تحقق نظم قدرت ضروری به نظر می رسد و چون انسانها نابرابرند قدرت به عنوان طریقتی که در آن فضایل اقلیت می تواند به نفع همگان باشد توجیه پذیر می نماید. همچنین بسیاری از کشمکش های سیاسی برای جداسازی انسانها و یا یگانه کردن آنها و ... مستلزم قدرت است.
برخی از دشوارترین پرسشها درباره قدرت منبعث از تشکیک اخلاقی آن است شاید قدرت اساسا بد باشد.
- آیا میان انسانها نظمی دیگر، سوای آنچه با قدرت خلق و ابقا می شود می تواند وجود داشته باشد؟
- آیا تصرف قدرت و استفاده از آن خوب است؟
- چرا باید اطاعت کنیم؟
- قدرت را به چه کسی باید تفویض کرد؟
- اگر هیچ کس شایسته تصاحب قدرت نیست انسان چگونه خواهد توانست با عزت و احترام زندگی کند؟
محدودیت های قدرت:
چون قدرت از لحاظ اخلاقی غیر قابل اطمینان است تعیین حدود مناسب آن یکی از مسائل اساسی مدنیت است.
- آیا عمل دولتها با استفاده از شر برای تحقق خیر موجه است؟
- حوزه قدرت سیاسی را چه چیز تعیین می کند: ملاحظات عملی آنی یا محدودیتهای از پیش مستقر؟
- آیا باید در جامعه فقط یک مرکز اساسی قدرت وجود داشته باشد؟
- آیا کسانی که تحت حکومت مبتنی بر قانون زندگی می کنند ضرورتا آزادند؟
- آیا اصلا دولتها می توانند به صورت خادمانی برای رسیدن به شناخت کامل درآیند؟
غایات قدرت:
باید در عین استفاده از قدرت آن را نیز مهار کرد از این رو تفکر سیاسی به ژرفکاوی درباره غایات قدرت می پردازد.
- آیا همه قدرتها صرفا در خدمت منافع اقویا هستند؟
- آیا باید بخش عمده امکانات تولید و توزیع در تصاحب دولت باشد؟
- آیا دولتها باید مسئولیت شکل دادن به اعتقادات افراد را بر عهده بگیرند؟
- آیا دولتها باید شکل دادن به خصال اخلاقی افراد را بر عهده بگیرند؟
- آیا دولتها باید بکوشند جوامعی بنا کنند که در آنها تمام غایات و آمال تحقق یابند؟
سرشت و معنای تاریخ:
- چه عاملی مسیر تاریخ را معین می کند؟
- آیا تاریخ به اقتضای سرشتش به سوی نوعی زندگی دنیوی بهتر برای انسانها پیش می رود؟
- آیا اصول اساسی واقعیت و حقیقت در جریان تاریخ دگرگون می شود؟
- آیا می توان از چنگ قانون گریخت؟