معاون رییسجمهور میبایست با صراحت و قاطعیت و بدون نگرانی از قضاوتها و سرزنشهای کسانی که مبانی فکری سکولار یا لائیک دارند، برای او توضیح میداد که در ایران، قوانین کشور بر مبنای قوانین اسلامی نوشته میشود و پویایی فقه نیز اگرچه از ویژگیهای درخشان اسلام شیعی است، اما چارچوبها و مبانی خود را دارد و به تابعیت حقوق بینالمللی در نمیآید، اما مولاوردی اگرچه به قرآنیبودن ارث نابرابر و سیستمیدیدن نظام حقوقی اسلام (به عنوان یکی از نظرات مطرح) اشاره میکند، در ادامه سعی میکند به کلادیا روت اطمینان بدهد که در ایران سالهاست برای جبران این نابرابری تمهیداتی اندیشیده شده و برخی قوانین اخیر، تا حدی این نابرابری را جبران کرده است!
آیا واقعا خواهان زندگی در جهانی هستید که یک درصد از
طبقات سرمایه دار بیش از کل جمعیت کره خاکی
صاحب ثروت و سرمایه باشند
_ هشدار موسسه خیریه امداد رسان آکسفام درآستانه اجلاس مجمع جهانی اقتصاد:
تا سال آینده میلادی نیمی از ثروت جهانی در اختیار یک درصد از کل جمعیت جهان قرار خواهد گرفت. این موسسه خیریه با اشاره به افزایش نابرابری میان ثروتمندان و تهی دستان جهان گفته است تا سال آینده میلادی یک گروه یک درصدی، بیش از ۹۹ درصد از کل مردم جهان، صاحب ثروت خواهند بود.
بررسی های این موسسه موید آن است که سهم این گروه یک درصدی که شامل صاحبان سرمایه هستند، از کل ثروت های جهان در سال 2009 میلادی، 44 درصد بوده که این میزان در سال 2014 میلادی به 48 درصد رسیده است.
این موسسه سال گذشته میلادی و همزمان با نشست داووس نیز در گزارشی گفته بود نابرابری مدتهاست از کنترل خارج شده و دارایی های ۸۵ تن از ثروتمندترین افراد جهان، معادل ۳.۵ میلیارد نفر از مردم فقیر جهان است.
پ.ن.پ : در نظام بیـرحم سرمایه داری نمی توان وضع کسی را بهتر کرد بیآنکه باعث بدتر شدن وضع سایرین شود ، هیچ کاخی بنا نشد مگر آنکه کوخی در کنار آن خراب شد.
سرنگون باد نظام بیـرحم سرمایه داری
اگر بیگانگی انسانها در میان نبود تفکر سیاسی تحقق نمیافت. اساسی ترین پرسش در باره بیگانگی به ریشه اصلی آن بر می گردد.
بیگانگی و یگانگی
نابرابری و برابری:
نابرابری خود نوعی بیگانگی است که به طرزی خاص عام و نیرمند است. انسانها عملا در همه زمانها و مکانها به واسطه نابرابری از لحاظ شان و قدرت و ثروت از هم متمایز هستند.
قدرت:
از آنجا که انسانها بیگانه اند برای تحقق نظم قدرت ضروری به نظر می رسد و چون انسانها نابرابرند قدرت به عنوان طریقتی که در آن فضایل اقلیت می تواند به نفع همگان باشد توجیه پذیر می نماید. همچنین بسیاری از کشمکش های سیاسی برای جداسازی انسانها و یا یگانه کردن آنها و ... مستلزم قدرت است.
برخی از دشوارترین پرسشها درباره قدرت منبعث از تشکیک اخلاقی آن است شاید قدرت اساسا بد باشد.
محدودیت های قدرت:
چون قدرت از لحاظ اخلاقی غیر قابل اطمینان است تعیین حدود مناسب آن یکی از مسائل اساسی مدنیت است.
غایات قدرت:
باید در عین استفاده از قدرت آن را نیز مهار کرد از این رو تفکر سیاسی به ژرفکاوی درباره غایات قدرت می پردازد.
سرشت و معنای تاریخ: