ماده1 ـ در اجراء اصل یکصد و هفتاد و سوم (173) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین و ادارات و آئیننامههای دولتی خلاف قانون یا شرع یا خارج از حدود اختیارات مقام تصویبکننده، دیوان عدالت اداری زیرنظر رئیس قوه قضائیه تشکیل میشود.
ماده2ـ دیوان عدالت اداری که در این قانون « دیوان» نامیده میشود، در تهران مستقر میباشد. تعیین تعداد شعب دیوان، به پیشنهاد رئیس دیوان و تصویب رئیس قوه قضائیه است.
ماده3ـ
قضات دیوان باید دارای پانزده سال سابقه کار قضائی باشند. در مورد قضات دارای مدرک
کارشناسی ارشد یا دکترا در یکی از گرایشهای رشته حقوق یا مدارک حوزوی معادل، داشتن
ده سال سابقه کار قضائی کافی است.
تبصره ـ قضات شاغل در دیوان و قضاتی که حداقل پنج سال سابقه کار قضائی در
دیوان دارند، از شمول این ماده مستثنی هستند.
تیرماه 1391 نقطه عطفی در تاریخ باشگاه برق بود . لحظه ای که باشگاه برق به اصطلاح ((خصوصی)) شد . باشگاهی که بالغ بر 65 سال یا دولتی بود یا دولت از آن حمایت می کرد . سال 1391 سالی بود که باشگاه محبوبمان یکه و تنها در دنیای نامردمیهای فوتبال رها شد . فوتبالی که 90 درصد آن ، هنوز دولتی بود .
اولین قرعه های خصوصی شدن به نام باشگاه برق خورد . نه زیرساختی آماده بود و نه برنامه ریزی برای خودکفائی باشگاه شده بود . نه مثل کشور همسایه وامهای کم بهره بلند مدت به باشگاه ها واگذار شد نه مثل سایر کشورها ، قوانین از بخش خصوصی و سرمایه گذار در ورزش حمایت می کرد .
باشگاه ما موش آزمایشگاهی بود . به مثابه نوجوانی بود که تا دیروز پدر و مادر زیر بال و پر او را می گرفتند ولی امروز بدون حامی ، در غربت رها گشته است .
چند روز پیش که مجلس دوباره قانون اجازه به شرکتهای دولتی مبنی بر کمک به باشگاههای ورزشی را تصویب نمود ، آه از نهادم برخاست . چرا در کشور ما همه کارها با آزمون و خطا انجام می گردد ؟ چرا کارها بدون کارشناسی لازم انجام شده و به عاقبت امور نگریسته نمی شود ؟ چرا بعد از اینکه با احساسات خیل عظیم هواداران یک باشگاه اصیل بازی شد و باشگاه محبوبشان رو به نابودی رفت باید این تصمیم اتخاذ می شد ؟
چند روز پیش که مصوبه مجلس را دیدم ، گفتم ای کاش شرکت برق منطقه ای چند سالی صبر کرده بود . ای کاش حاضر نشده بود اولین باشگاه در امر خصوصی سازی باشد . ای کاش مسئولین فارس کمی پیگیر بودند . ای کاش نتیجه پیگیری پیشکسوتان و هواداران نتیجه داده بود.
و در نهایت ای کاش باشگاه برق هنوز دولتی بود تا بتواند از این قانون استفاده کند .
دین را هرگونه تعریف کنیم، ناگزیریم این نکته را بپذیریم که هر دینى از پیروان خود مىخواهد به هنجارهایى تن در دهند و از ناهنجارىهایى تن زنند. این هنجارها در قالب احکام و ناهنجارىها در قالب ممنوعات قرار مىگیرند. حال تعداد آنها فرقى نمىکند، چه احکام عشره حضرت موسىعلیه السلام باشد و چه دو فرمان حضرت عیسىعلیه السلام. از این منظر دین عبارت است از پارهاى بایدها و نبایدها که مؤمنان باید در چارچوب آن حرکت کنند و بکوشند بایدها را انجام دهند و از نبایدها بپرهیزند. امر به معروف و نهى از منکر نیز عبارت است از درخواست تحقق آن بایدها و کوشش براى پیشگیرى از نبایدها. از این منظر مىتوان هدف دین را تحقق آن بایدها و محو آن نبایدها دانست. این بایدها در قالب معروفها و آن نبایدها در هیئت منکرها معرفى مىشوند.
این نکته هنگامى حساستر مىشود که بپذیریم دین جنبه اجتماعى نیز دارد و در پى تشکیل یک نظام اجتماعى و تنظیم روابط میان افراد آن است. گرچه حضور افراد در کنار یکدیگر و تعامل آنها موجب تسهیل زندگى اجتماعى مىشود، در همان حال نفس تجمع و اجتماع، پدیدآورنده رقابت، تنازع و برخورد و کشاکش است. اینجا است که لزوم قانون و نهادى که مانع تجاوز افراد به یکدیگر شود، آشکار مىگردد. این قانون باید به شکلى نهادینه شود، یا به صورت مکتوب و یا با تعمیق آن در عرف جامعه و تبدیل آن به هنجارهاى اخلاقى و دینى. در هر صورت حفظ جامعه در گرو وجود قانون و مجموعه قواعدى است که بایدها و نبایدها را تعریف کند و براى آن ضامن اجرایى نیز معین سازد. همه اینها در نظام اسلامى به عنوان نهاد امر به معروف و نهى از منکر حضور دارد و آنجا که نیاز به ضمانت اجرایى است، تشکیلات حسبه با وظایف خاص آن شکل مىگیرد و متکفل تنظیم بازار، نرخگذارى، پیشگیرى از گرانفروشى و ... مىگردد. بدینترتیب تصور دینى بدون «باید و نباید» ممکن نیست و هر دینى حداقلى از بایدها و نبایدها را با خود دارد. امام علیه السلام با چنین نگاهى به ماهیت وکارکرد دین، مىفرماید: غایة الدین، الامر بالمعروف والنهى عن المنکر واقامة الحدود؛ «غایت دین، امر به معروف، نهى از منکر و اجراى حدود است.» این رویکرد نیز گواه آن است که امامعلیه السلام به این فریضه، چونان فریضهاى در کنار دیگر فرایض نمىنگرد، بلکه آن را اساس، ریشه، بنیاد همه فرایض و برترین فریضه مىشناسد، و مهمترین کارکرد دین را چیزى جز همین امر و نهى نمىداند.