ازکسانی که از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم چون، آن ها مرا قوی تر می کنند.
از کسانی که مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم چون، آنان قلب مرا بزرگتر می کنند
ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم چون، آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست
از کسانی که با من مـــــیمانند سپاسگزارم چون، آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان می دهند.
خواستم بگویم کیستم،دیدم نگفتن بهتر است،چه سود؟آنکس که با من نمی ماند همان بهتر که نشناسد مرا و آنکس که می ماند خود خواهد شناخت.
باشد تا روزی بیش از این ها بدانیم، بیش از این ها بنویسیم و چیزهایی بخوانیم و بنویسیم که از خواندن و نوشتن آنها،این احساس در ما بیدار شود که "انسان تر شده ایم.!!"
بد خلقم و بد عهد،زبان بازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است،مگر نه؟
گاهی باید ساکت شوید غرورتان را ببلعید و بپذیرید که اشتباه کرده اید این تسلیم شدن نیست، یعنی بزرگ شدن!
معذرت خواهی همیشه بدین معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با دیگریست..! معذرت خواهی یعنی: اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره....
بزرگ شدیم... و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود ..
بزرگ شدیم... و فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت
انطور که مادر گفته بود..
بزرگ شدیم... و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست...
بزرگ شدیم... به اندازه ای که فهمیدیم پشت هرخنده مادرهزار گریه بود ..
و پشت هر قدرت پدریک بیماری نهفته...
بزرگ شدیم... و یافتیم ک مشکلاتمون دیگر در حد یک شکلات،
یک لباس یا کیف حل نیست...
و این که دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت،
و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی ...
بزرگ شدیم... و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم،
بلکه والدین ماهم همراه با ما بزرگ شده اند، و چیزی نمانده که بروند
و یا هم اکنون رفته اند...
خیلی بزرگ شدیم ...
وقتی فهمیدیم سخت گیری مادرعشقش بود،
غضبش عشق بود وتنبیه اش عشق،،. خیلی بزرگ شدیم ،،
وقتی فهمیدیم پشت لبخند پدر خمیدگی قامت اوست،
عجیب دنیایی ست، و عجیب تر از دنیا چیست و چه کوتاه ست عمر
معذرت میخواهم فیثاغورس.
پدر سخت ترین معادلات ست!
معذرت میخواهم نیوتن،
راز جاذبه، مادر است!
معذرت میخواهم أدیسون.،
اولین چراغهای زندگی ما، پدر مادرهستند!
من الان دارم توی این پست ازدوستانم معذرت خواهی میکنم چون به کامنت ها جواب نداده ام.من این کار را قبل تر یعنی اوایل که وبلاگ ساخته بودم زیاد تر انجام میدادم.چون آن موقع وبلاگم برایم خیلی مهم بود. و یک عالمه نظر برای خودم جمع میکردم و بعد جواب نمیدادم و معذرت میخواستم. الان هم عذر میخواهم نه برای اینکه وبلاگ و تعداد کامنت ها برایم مهم باشد برای اینکه دوستای وبلاگیم خیلی مهم هستند. میدانید من خسته هستم. چون اندیشه سیاسی ندارم. من اصلن هیچ چیز از سیاست سرم نمیشود. ولی مجبور هستم یک اندیشه سیاسی از خودم در بیاورم چون گوگل هم نتوانسته یک اندیشه سیاسی از خودش در بیاورد تا من را نجات دهد.شما میتوانید من را نجات دهید؟.که یکی دو نمره از حقوق اساسی برای خود در بیاورم؟. چون حقوق اساسی یک درس سختی است. و استاد حقوق اساسی هم بالاترین نمره را 16 فرض کرده است.