«تخلیه ٣٣هزار روستای کشور و ٢٥هزار روستا با کمتر از ٢٠ خانوار؛ موضوعی که باعث شده ١٠میلیون هکتار از زمینهای کشاورزی کشور بلاتکلیف بمانند.» این خبر در نخستین همایش علمی مدیریت روستایی و توسعه پایدار مطرح شد. این همایش که دیروز در وزارت کشور برگزار شد، برای مسئولان فرصتی ایجاد کرد تا درباره نگرانیهایشان از مهاجرت بیرویه روستاییان به شهرها حرف بزنند و جدیدترین آمارها درباره این مهاجرتها را اعلام کنند. عبدالرضا رحمانیفضلی، وزیر کشور، ابوالفضل رضوی، معاون توسعه روستایی و مناطق محروم کشور و تعدادی از پژوهشگران مطالعات روستایی شرکتکنندگان در این همایش بودند. رحمانیفضلی، وزیر کشور در این همایش گفت که نگاه به روستاها باید تغییر کند: «باید برای حل مشکل مهاجرت جمعیت از روستاها به شهر ابتدا نگاه مان را به روستاها تغییر دهیم. باید در ابتدا ضرورتهای توجه ویژه به روستاها را درک کنیم و به بعضی از سوالات درخصوص خالی شدن روستاها از جمعیت و لزوم جلوگیری از این امر پاسخ دهیم. پس از انقلاب اسلامی و به لطف امام راحل و ماهیت انقلاب، توجه ویژهای به پیشرفت زیرساختهای روستاها شد اما متاسفانه روند خارج شدن جمعیت از روستاها همچنان ادامه دارد. بهطوری که در استان سمنان حدود ٢٠٠ روستا خالی از جمعیت شده و این رقم در سایر استانهای کشور بهطور مشهود دیده میشود.»
مردم خیر از نژاد آریایی، سفیدپوست، فارس، فارسی زبان با گویش شرق فارس و شیعه دوازده امامی می باشند. گویش مردم خیر که آکنده از کلمات فارسی پهلوی است با گویش نی ریزی و گویش جهرمی و فسایی و گویش آباده و اقلید فارس شباهت بسیار نزدیکی دارد و با دیگر گویش های فارس کمابیش مشابه است. طبق سندی مربوط به سال های نزدیک به 1150 خورشیدی که بر روی پوست گاو نوشته شده است، حدود خیر طوری مشخص می شود که شامل مکان های فعلی محمد آباد، مبارک آباد، دستجرد، بنوان و دهویه که در تقسیمات کشوری روستاهای دهستان خیر محسوب می شود نیست. در این نوشتار این منطقه را تحت عنوان خیر غربی یاد می کنم تا از خیری که در ذهن مردم است بازشناخته شود. البته مردم این بلوک به کل این روستاها خیر می گویند و کمتر کسی از خود مردم خیر به این مطلب آگاه است. چنانکه کمتر از صد سال پیش روستاها و قلعه هایی بوده اند که اکنون نیستند مانند شهر بزرگ سبا که از مبارک آباد تا ماهفرخان ادامه داشته و دهات خسرو آباد، سجل آباد، اله آباد، صادق آباد و قلعه سون (sun) و برخی از روستاها چند کیلومتری جابجا شده اند. نویسنده تارنگار اطلاعات جامع و کاملی در مورد مردم دستجرد ، انجیرک، دامنه، بنوان، ماهفرخان، محمد آباد و دهویه ندارد ولی تنها چیزی که قابل ذکر است مردم روستاهای خیر متشکل از مردمان بومی، مردم سایر روستاهای خیر و شهرها و روستاهای همسایه خیرند و چون اطلاعات جامعی ندارم، از دوستانی که اطلاعات جامعی راجع به سایر روستاهای خیر دارند، خواهشمندم که با ارسال مطالب تکمیلی یا تصحیحی وبلاگ را مستند تر کنند . ساکنان اصلی و بومی خیر غربی بکرها (baker) هستند که هم اکنون بیشتر در روستاهای غربی این منطقه ساکنند؛ یعنی روستاهای قشنگ خوابی، خانه کت و کمتر در سهل آباد و خیلی کمتر و پراکنده تر به صورت دورگه در سایر روستاها زندگی می کنند . شاخصه اصلی بکرها، اندام ورزیده، چهار شانه، قد بلند، بینی کشیده، موی مجعد و خرمایی رنگ و چشم های رنگی است. در کل بکرها بلوند (بور) هستند و به تیزهوشی و یادگیری سریع معروفند. مردم زیادی که کنار بکرها زندگی می کردند به نام بکر شناخته شده اند که در واقع بکر نیستند و بکرهای خالص و اصیل شاید در بلوک خیر از بیست خانوار هم کمتر باشند. برخی از بکرها طی خشکسالی های دوره پهلوی به مناطقی مانند خشت و دالکی در بوشهر، پیش قلعه در بجنورد و روستای طرق در مشهد مهاجرت کرده اند که با فامیلی های بکری، رنجبر، شیرازی، رخشان، طرقی و ... شناخته شده اند. همچنین در کربار و خرامه (بهرام شهر) و روستاهای آن که تابع شهرستان شیراز هستند نیز حضور بکرها به ندرت دیده شده است. مطابق تماس های یکی از دوستان حضور بکرها در یکی از روستاهای نورآباد ممسنی، ماهان در کرمان، خلخال در اردبیل و لایزنگان در داراب نیز دیده می شود و پژوهشی از سوی ایشان در حال انجام است که به صورت کتابی در آینده منتشر خواهد شد. همچنین یکی از شهرهای کردستان ترکیه به نام دیار بکر است که تلفظ آن دقیقاً بکر است و پژوهش در این باره شایسته است و احتمال می رود در زمان گسیل بکرها از فارس به سوی چالدران در جنگ با ترکان عثمانی در این منطقه ساکن شده اند. گسیل مجدد کردهای کرمانجی در زمان نادر شاه به بجنورد و مهاجرت دوباره بکرها به بجنورد نیز جالب توجه است و احتمال می رود که بر اساس نسبت های خویشاوندی باشد که این مورد نیز جای پژوهش دارد. بکرها دارای قلعه ها و قلات های متعددی در سرزمین های غربی خیر بوده اند که بیشتر آنها نابود شده است. اصیل ترین بکرهای خیر با نام خلیل شیرویی xalil širuyi شناخته شده اند. روی سنگ قبرهای قدیمی در قبرستان سهل آباد علاوه بر نام فرد نام طایفه بکر هم به چشم می خورد. تاریخ وفات در قبرها تا ۱۳۳۷ هم دیده شده که مشخص نیست تاریخ خورشیدی است یا تاریخ مهی. در کتاب فارس نامه ناصری چاپ سنگی آمده است نادرشاه افشار بکرها را جهت جنگ با عثمانی ها به چالدارن آذربایجان و برای حفاظت از مرزهای شمال شرقی ایران به شمال خراسان تبعید کرده است. متاسفانه در کل استان فارس یک کتاب چاپ سنگی از فارس نامه ناصری وجود دارد و آن هم در کتابخانه رئیسی در فلکه اطلسی شیراز نگهداری می شود که طی تلاش های چهار سال اخیر خود جهت دریافت نسخه PDF آن و در اختیار قرار دادن آن برای خوانندگان وبلاگ خیر سرزمین من به نتیجه نرسیدم.
غیر از بکرها طایفه های مهم دیگر روستای سهل آباد جیلکی ها geylaki ، خانی ها xani و ابوالقاسمی ها هستند. اقلیت بسیار کوچک ( کمتر از ده خانوار ) عرب از تیره های عرب مزیدی و ... طی مهاجرت هایی از سال 1320 تا 1340 خورشیدی از مناطق اطراف فسا و شیراز وارد خیر شدند که بیشتر در روستاهای سهل آباد و ماهفرخان سکنی گزیدند. بذله گویی و طبع شعری از کاراکترهای عرب های سهل آباد است. البته بجز تیره عرب مزیدی ،تیره های قوهستانی، عرب شیری، تیره عزیزی و تیره لبو محمدی که به صورت عشایری زندگی می کرده اند و خیر در ایلراه آنها بوده است نیز احتمالا در روستاهای دیگر خیر قرار گرفته اند مانند قوهستانی ها در ماهفرخان و دامنه. با توجه به اینکه ایلیات منطقه جنوب ایران شامل ایل بزرگ قشقایی، ایل خمسه و ایل بویراحمدی است و یکی از تیره های ایل خمسه ایل عرب و ایل فارسی زبان باصری است که با نام های عرب خمسه و عرب باصری شناخته می شوند، عرب های شرق فارس از اعقاب ایل خمسه باشند. اقلیت بسیار کم جمعیت کمتر از بیست خانوار کلو (kolu) نیز در بین مردم سهل آباد و ماهفرخان دیده می شوند که اینان نیز همچون عرب ها طی چند دهه گذشته از مناطق دیگری وارد این منطقه شده اند و حتی با استحاله فرهنگی در بین مردم استهبان نیز دیده می شوند. نوازندگی تمبک و ساز و نقاره و خونگرمی از شاخصه کلوها هست. در نی ریز نیز مردم کلو دیده می شوند که به معنای کلانتر و رئیس محله می باشد. احتمال دارد همانند نوع تلفظ .. یه که حذف می شود مانند عسلویه که عسلو خوانده می شود و همین طور دهویه، قطرویه و ... کلو نیز در اصل کلویه باشد. از این لینک ها ببینید : مومن کلو تعداد کمتری نیز شاهسون ها در بنوان و دستجرد و دهویه پراکنده شده اند . شمار بسیار کمی از مردم خیر پراکنده در سایر روستاها ، نیز از مناطقی مانند لایزنگان داراب ، رونیز ، نی ریز ، سیرجان ، خرامه ، رستاق نی ریز ، سرحد نی ریز ، داریون شیراز ، خرامه ، کربار و دیگر روستاهای شیراز در دوران قاجار و حتی شاید پیش از آن به صورت تیره و طایفه ای یا تک خانواده ای در خیر ساکن شده اند که تمامی آن ها فارسی زبان بوده اند. عرب ها و کلو ها به زبان فارسی حرف می زنند و پس از تمامی این مهاجرت ها مردم خیر با یک گویش واحد صحبت می کنند و از لحاظ فرهنگی یکدست شده اند. در مورد محمد آباد ، همان طور که می دانید ترک های جنوب ایران بومی جنوب نیستند و در زمان های دور به صورت کوچ نشینی وارد جنوب و به تدریج در روستاها ساکن شده اند . یکی از این ایل ها، ایل ارجمند شاهسون می باشد که تنها محل سکونت آنان در جنوب در روستای محمد آباد خیر هست. زبان مادری مردم محمد آباد ترکی است. ورود شاهسون ها به خیر را در برخی از نوشته ها به اواخر دوره زندیه از آذربایجان و در برخی دیگر از نوشته ها در دوران شاه عباس از آذربایجان و برخی دیگر از نوشته ها به دوران سلجوقی در قرن 5 از ترکمنستان و خوارزم در آسیای میانه نسبت می دهند. سخت کوشی،خونگرمی و مردم گرایی از شاخصه های شاهسون های محمدآباد است. در برخی از نوشته ها شاهسونها را از ترکان قزلباش و در برخی دیگر از نوشته ها آنان را از تیره گوک پر اینالو دانسته اند . البته به نظر می رسد با توجه به وجه تسمیه در دوره صفوی به فارس وارد شده اند . وجه تسمیه شاهسون ؛ شاهسون از دو کلمه شاه و سون تشکیل شده است که کلمه فارسی شاه اشاره به پادشاهان ایران زمان صفوی و سون از مصدر ترکی سوماخ (دوست داشتن=sevmAx) گرفته شده است و در کل شاهسون یعنی دوستدار شاه . معماری تمامی روستاهای خیر غیر از ماهفرخان و سهل آباد به صورت قلعه ای بوده است و هم اینک تمامی این قلعه ها نابود شده اند . سهل آباد مرکز بلوک خیر است و مهرازی آن با دیگر روستاها تفاوت دارد. سهل آباد تنها روستای خیر است که در دامنه کوه قرار دارد و از دو قسمت تشکیل شده است. ده کهنه و ده نو. ده کهنه بافت قدیمی و ده نو بافت جدیدتر روستای سهل آباد است. مهرازی خانه های سهل آباد نوع خاصی است که تارمه ای نامیده می شود. فامیلی بیشتر مردم خانه کت و قشنگ خوابی ، بکری و جنگلی ، سهل آباد ، رنجبر ، دربندان ، فتحی ، دامنه ، الهی ، بنوان و دستجرد ، زارع ، مبارک آباد ، مبارکی ، محمد آباد و دهویه شاهسونی و شاهسوندی و مردم سایر روستاها فامیلی های متعددی دارند. در مورد گویش خیری بعدا صحبت خواهم کرد . با این حال اگر خوانندگان این وبلاگ تمایلی به ارائه مقالات تصحیحی یا تکمیلی دارند از آنها استقبال می شود . طی تماس های برخی از دوستان اشاره شده است، برخی از خیری ها در سده های گذشته به ارسنجان نیز مهاجرت کرده اند. نقل از فارسنامه ناصری نوشته حاج میرزا حسن حسینی فسایی در فاسنامه ابن بلخی آمدهاست: خیره و نیریز دو شهرک است و نیریز قلعهای دارد و از آنجا انگور بسیار خیزد، و بیشترین انگور آنجا، کشمش باشد و هوای معتدل و آب روان و به هر دو جای، جامع و منبر باشد و آبادان است، نزدیک ولایت خسویه و به خیره قلعهای است بر کوه، سخت محکم. فارسنامه ابن بلخی تصحیح دکتر رستگار فسایی کتاب شمس اللغات در تاریخ نیریز چنین مینگارد: نیریز نام دهی است در فارس و نامی است از موسیقی و به شبانکاره هم خوانده میشود، زیرا این سرزمین محل شبانان فریدون بودهاست.
دولتها همیشه شعار محرومیتزدایی سر میدادند خصوصاً در مناطق محروم و بشاگرد، برخی از مسئولین میگفتند که ما روستاتیی نداریم که بدون جاده و آب و برق باشد. امّا حقیقت نداشت و اهالی روستاهای محروم مجبور به مهاجرت شدند و با برخورد بد مردم شهر مواجه شدند.
وبگاه "ندای بشاگرد" نوشت:
گزارشی که خبرگزاری فارس در تاریخ 6/10/93 در مورد مهاجرات اهالی دو روستای داربست بالا و پایین به شهر سیریک منتشر کردند،اینگونه بیان شده.
آقای دادعلی زاده عضو شورای شهر سردشت بشاگرد توضیحاتی در این خصوص دادند که به این شرح است: مهاجرت این افراد از سر ناچاری و نبود امکانات اولیه رفاهی در زندگی بوده و هیچ گونه جنبه مذهبی، سیاسی نداشته است.
این چنین بود که سفر و هجرت از دیرباز در قاموس انسانها مکانی والا برای خود باز کرد و آرزوی انسان هایی شد که به جای ماندن، رفتن و به جای بودن ، شدن را بر گزیدند.
کوچ حتی آن گاه که تنها در جستجوی زیستگاهی بهتر در معنای عام کلمه باشد به نوع خود واجد ارزش است چرا که نشان از تلاش و اراده انسان دارد.
اما این هجرت اگر انسان را از بودن به شدن برساند معنا و ارزشی والا می یابد.
شعر و ادب پارسی بعنوان محملی برای بیان احساسات و نظرات هنرمندان ،سرشار از اشعاری است که نشان از شیفتگی شاعران ادوار مختلف از سعدی گرفته تا فروغ به سفر و هجرت دارد. هجرت به معنای عام کلمه ، در صورت عرفانی، آن یا به معنای پویشی برای تحول .
این گونه است که سعدی می گوید : ' بسیار سفر باید تا پخته شود خامی/ صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی/ سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی/ در کام نهنگان رو گر میطلبی کامی.
' و از سهراب می خوانیم که : 'بوی هجرت می آید/بالش من پر آواز پر چلچله هاست'
و فروغ که می نویسد: سفر حجمی در خط زمان / و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن / و در ادامه نتیجه می گیرد که 'هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد '.
*مهاجرت یک موضوع جهانی
بر اساس تعریفهای نوین ارائه شده مهاجرت حرکت و کوچ افراد از یک ملیت- کشور به کشور دیگر، که در آنجا شهروند نیستند، محسوب می شود.
بر طبق آمار تخمینی سازمان ملل متحد در سال 2005 ، حدود 190 میلیون مهاجر بین المللی وجود داشته است، که سه درصد کل جمعیت دنیا را شامل می شود.
اما این تنها شامل افرادی است که مهاجرت کرده اند چرا که بر اساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ در سالهای 2007 تا 2009 حدود 700 میلیون نفر در سراسر جهان خواستار مهاجرت به کشوری دیگر هستند.
* علل مهاجرت
مهاجرت علل و عوامل گوناگونی از قبیل مسائل اقتصادی ( فقر و بیکاری )، اجتماعی ( جنگ ، فقدان
امنیت ) و مسائل سیاسی دارد .
به عبارتی فرد مهاجر در جستجوی سکونتگاه ، شغل، آموزش، بهداشت، امنیت ، آزادی های فردی و اجتماعی و در کل آینده ای بهتر کوچ را انتخاب می کند .
البته نه تنها کشورهای هدف مهاجرت به دلایل اقتصادی ، اجتماعی و غیره محدودیتها و موانعی بر سر راه مهاجران می گذارند بلکه بسیاری از کشورها از مهاجرت اتباع خود نیز جلوگیری می کنند .
* آثار مهاجرت
مهاجران گاه به سرزمین موعود می رسند ولی آن را با آرمانهای خود متفاوت می بینند اما حتی اگر موفق به رسیدن به مقصد مورد نظر خود شوند و آن را با ایده آل ها و انتظارات خود نیز مطابق بیابند با مسائل گوناگون و چالشهای بسیار روبرو خواهد شد.
حاشیه نشینی ، از خود بیگانگی و هراس، گم گشتی ،استثمار مهاجران در اشکال مختلف ، مهاجر ستیزی ، تبعیض بین مهاجر و بومی ، فرار مغزها ، دوری از خانواده و غم وطن ، گسیختگی نسلها و طلاق از جمله این مسائل است.
هستند کسانی که کوچ می کنند ولی چون لاکپشت همه جا خانه های خود را بردوش می کشند و تغییر مثبتی نمی پذیرند .
و در عین حال انسانهایی را می بینیم که گرچه به ظاهر ساکنند اما همچون مولانا که می فرماید: ' کی شود این روان من ساکن آنچنان ساکن روان که منم' پویا و روانند.
آنها در کنار سیری در تاریخ کشورشان برای شناخت خود و داشته هایشان همچون پرنده ای که پر می کشد و برای آشیانه اش از نقاط گوناگون مصالح جمع می کند ، همواره افقهای جدید را در جستجوی علوم و
دستاوردهای نو و سودمند رصد می کنند و هشیارانه مصالح نوینی را برای تغییر و تحول و ساختن جامعه ای بهتر در هرکجا هستند برمی گزیند .
این افراد به لطف دانش بشری ، وسایل ارتباط جمعی و رسانه های اجتماعی بی آن که از دیار خود کوچ کنند
همواره در جهان سفر می کنند و تحفه های ارزشمند برای مردم خود به ارمغان می آورند.
و همچنین هستند بزرگانی چون پرفسور مجید سمیعی برترین جراح مغز جهان که نه تنها با مهاجرتش بر دانش و توانمندی اش بلکه بر افتخارات ایران و ایرانیان افزود. دانشی که اکنون نه فقط مردم دیار خودش گیلان و کشورش ایران که جهان از آن بهره می برند .
پرفسور فضل الله رضا استاد بزرگ ریاضیات، از پایه گذاران نظریه اطلاعات و مخابرات در جهان ، مشاور و همکار فعال مؤسسات علمی و ادبی متعدد در دنیا . استاد ریاضیات دانشگاههای معتبر امریکا، کانادا، سوئیس و همچنین استاد افتخاری دانشگاه تربیت مدرس ایران. یا بزرگان دیگری در رشته ها و زمینه های مختلف
که سودشان به همه بشریت می رسد.
پس کوچ در ذات خود واجد جنبه های گوناگون مثبت و منفی است . می شود به سان مرغانی که در پی سیمرغ سفر کردند در انتها خود را سیمرغ یافت و یا به سان کلاغی ، در پی کبک شدن راه رفتن خود را نیز فراموش کرد .