همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

آن یک نفر

یک شهر دور ، یک شهر شلوغ 

اما زیبا و پرخاطره  . . .

مردمی مهربان ولی نگران شاید در زمستان میان باران  برف و بوران    ردپای خاطرات را پیدا کنم.

هر چند آسمان این شهر تاریک و ابریست اما چشمانم از لابه لای ابرها می گذرد . . . 

قلبم حس قشنگ و آشنایی دارد . حسی که تپش قلبم را تندتر می کند.

نمیدانم نام این حس زیبا را چه بگذارم؟

هربهار دلم هوای این شهر آشنا را می کند. هرچند از اینجا دور است ولی به رویا نزدیک است.به قلبم نزدیک

است.

اولین بار که در اولین خیابان آن آرام قدم برداشتم فکرش را نمی کردم . . . 

فکرش را نمی کردم که هرسال رویای واقعی را ملاقات کنم.

اینجا همه آرامند ، ولی نگرانند . چهره ی بعضی از آنها غلت انداز ، ولی درونشان پر از مهربانی و آرامش است و 

چهره ی بعضی از آنها آرام ، ولی در درونشان بی قرارند. انگار منتظرند . . .

من خط دلهایشان را می خوانم.

اینجا همه چیز شلوغ و درهم برهم است . ولی گاهی آرامش و احساس در بعضی از شبهایش توسط یک نفر

برقرار می شود . . .

این همه را را به دنبال آن یک نفر هستم . می خواهم به من هم کمی آرامش هدیه کند . . .

 

 77danglersmagiagifs.gif

آنچه گذشت

یکــ...نقاشی/نقاشی/نقاشی. بعید است این پاییز را از یاد ببرم. بعد از تجربه‌ی موسیقی، عکاسی، نوشتن، حتی در همان سطوح ابتدایی، حال نقاشی عجیب حال خریدنی‌ای است. بی‌فکریِ ماجرا را عاشقم. این‌که چطور زمان می‌گذرد و متوجه‌ش نیستم. این‌که ذره ذره خودم آبرنگ را بفهمم. گواش را. قلم مو را حال ِ خیلی خوبی دارد. خب این لذت بردن گاهی ضررهایی هم دارد که مهم نیست و خاطره می شود. بعد از دو روز نقاشی کشیدنِ از صبح تا شبی، گردن دچار اسپاسم شدید شد و سه آمپول روغنی توی گلویش لابد گیر کرده‌بود. هرچند آمپول‌ها هم فایده‌ای نداشتند و باید زمان می‌گذشت تا خوب شود. بهرحال چند روزی من را از نقاشی دور کرد این بساط اسپاسم و باز با انرژی به سمت‌ش برمی‌گردم.

دو...به‌جای ِ آنکه توی فیس/بوک وقت بگذرانم و هی با خودم فکر کنم چرا این‌قدر همه بی‌ادب و رک و وقیح شده‌اند، چرا این‌قدر همه پرتوقع شده‌اند، چرا این‌قدر همه دارند توی دایره‌ی محدود می‌لولند و به زعم آن‌ها درست و به زعم من غلط، به جای آن‌که فکر کنم چقدر خلوص کم‌شده‌است و چرا همه دارند به جان هم می‌افتند، خودم را از آن‌جا دور کردم. به نظر لازم است هرچند وقت یک‌بار از جایی که همهمه بی‌حاصل است دور شد. ضمن اینکه خب تقریبا یک آلرژی نسبی گرفته‌ام به نزدیک شدنِ آدم‌ها. چه از نوعِ خوب و چه از نوعِ بد. ترجیح‌م به شدت در دوری است. نزدیکی چیزی جز پر شدنِ بیخود ندارد و بعد حالت تهوع از انتظارات یک‌طرفه. برای آنکه نامردی نباشد، از مهرِ دوستانی چند که حوالی‌ام است نباید چشم‌پوشی کنم. اینکه بعد از مدتی دیدن و رونمایی شدنم در محیط ِ بیرون خانه، با کلی هدیه به خانه بر می‌گردم باعث شرمندگی و خجالت‌م است. اما به‌کل نزدیک شدن برایم سخت است و دوست ندارم اتفاق بیفتد حتی همراه با مهر.

سه...خب نتایج جشنواره‌ی خوارزمی اعلام شد البته اعلام در سایت‌ها نه. یحتمل به اشخاص خبر می‌دادند اگر چیزی بود و نبودِ خبر  برایِ من حاکی از بی‌خبری است. اما این اتفاق چیزی از دوست‌داشتنی بودنِ جشنواره‌ی خوارزمی در خاطرِ من کم نمی‌کند. نمی‌دانم به‌خاطر ِ خاطرات است یا چیز دیگری، این جشنواره را همیشه دوست داشته‌ام. و دروغ چرا برگزیده شدن در آن را هم دوست دارم. حتم دارم باز هم در آن شرکت خواهم کرد. با وجود سختی‌هایی که در داوری هاست و البته طرح‌های اندکی که پذیرفته می شود و سهم هنر که یک طرح است و کار بی‌نهایت سختی است. بهرحال این‌چنین گذشت.

چهار:

می‌خواستم بمانم

رفتم

می‌خواستم بروم

ماندم

نه رفتن مهم بود و نه ماندن

مهم

من بودم

که نبودم

*گروس عبدالملکیان

 

به قولی: ماندنی‌هاتان ماندنی، بودن‌هاتان بودنی

 

درخاست آخر به خاست تو سوان

دیشب خاب دیدم که سعی کردم بت اعتماد کنم. بعد بهت این فرصتی دادم اولاشم خوب بود داشتم به این اعتماد راضی میشدم. 

تو خیلی خوب بودی موهاتم خیلی خوش فرم تر شده بود . کلا همه چی بهتر شده بود اما همه اینا برای  چند دقیقه بود تو داشتی عوض می شدی موهات مثل خودت شد بعد آروم ریخت تو فرق کردی بم نزدیک شده بودی اونقدری نزدیک که حالم داشت به هم میخورد ازت دور می شدم اما دور نمی شدی وقتی اونقدری ازت دور شدم که خیلی بهم نزدیک شدی از خاب پریدم وقتی چشمامو باز کردم بوی تو توی اتاق پیچیده بود . داشتم خفه میشدم تو زنگ زدی تلفن توی دستم میلرزید تو اون تو میلرزیدی . میخاستی نزدیک شی پنجره باز کردم تو رو پرت کردم بیرون  تو اون بیرون میلرزیدی.