برنامه جهیزیه عروس
سلام دوباره به کاربران عزیز سایت تفریحی البرز پاتوق
این بار هم البرز پاتوق با یه برنامه پولی دیگه... که ما اونو رایگان در اختیار شما قرار میدیم امیدوارم مورد
رضایت شما قرار بگیره این برنامه درسایت های دیگه به فروش میرسه
این برنامه رو به صورت رایگان تقدیم میکنیم به دخترهای خانمهای که دارند عروس میشند و همین جا براشون آرزوی خوشبختی میکنیم
در این برنامه لیست کاملی از کالا های جهیزیه و کارهای قبل از مراسم عروسی را مشاهده میکنید.
امکاناتی که در برنامه گنجانده شده به شما کمک میکند که علاوه بر مدیریت زمان هیچ چیز را فراموش نکنید.
از امکانات این برنامه میتوان اشاره کرد به:
- علامت دار کردن موارد ضروری تر
- مشاهده موارد علامت گذاری شده در قسمت علاقه مندی ها به صورت جداگانه
- ساختن لیست شخصی و مشخص کردن کار های روزانه با امکان ویرایش لیست
- نمایش کالا های خریداری شده به همراه قیمت آنها
- نمایش گروه ها به همراه جمع کل هزینه ها
- ذخیره ی سه قیمت برای هر عنوان
- ثبت توضیحات برای هر عنوان
- حذف یک عنوان از لیست خرید در صورت نیاز
- قابل استفاده در دو حالت عمودی و افقی
- قابلیت بارگذاری مجدد اطلاعات در صورت نیاز
با محیطی جذاب و دوست داشتی
در اولین بار اجرای برنامه کمی صبور باشید تا اطلاعات به طور کامل بارگذاری شود.
برای دانلود برنامه دانلود رایگان برنامه جهیزیه برای اندروید به ادامه مطلب مراجعه کنید
موبایل چه بلایی سر گردن تان می آورد؟
طبق نتایج پژوهشی تازه گروه سی آرسی نشان میدهد که سر خم کردن و نگاه کردن به پایین برای کار کردن با تلفن همراه معادل وزنهای 27 کیلوگرمی روی گردن شما نیرو وارد میکند. این نیرو مشابه این است که یک مورچهخوار غولپیکر یا چهار توپ بزرگ بولینگ از گردنتان آویزان شده باشد؛ تازه شما چندین بار در روز دارید این کار را انجام میدهید.
ما انسانهای امروزی بهطور متوسط حدود 4 ساعت از شبانهروز را به پایین نگاه میکنیم تا موبایل خود را چک کنیم یا چیزی را بخوانیم. این کار معادل 1400 ساعت فشار اضافی در سال روی ستون فقرات گردنی (بخشی از گردن که درست بالای شانهها قرار دارد) است. پژوهشی جدید نشان میدهد که هر وقت این کار را انجام میدهیم، معادل وزن 27 کیلوگرم نیرو به گردنهای خود وارد میکنیم. این مقدار نیرو با وزن 4 توپ بولینگ یا کودکی هشتساله برابری میکند. از همه بدتر اینکه هنوز نمیدانیم تأثیرات درازمدت این کار چه خواهد بود.
این پژوهش به رهبری کنت هانسراج، جراح ارشد ستون فقرات و ارتوپدی در مرکز توانبخشی و جراحی نخاع نیویورک انجام شد که از مدل سهبعدی ستون فقرات برای اندازهگیری تأثیرات کشش ثابت سر به سمت پایین برای چک کردن تلفن همراه استفاده کرده بود. به دلیل اینکه سر با وزن 5.5 کیلوگرم بسیار سنگین است، وقتیکه برای مدت طولانی به پایین نگاه میکنیم، گشتاور زیادی روی گردن اعمال میکنیم. گروه هانسراج برای نمایش شهودی اثر این گشتاور، آن را با آویزان کردن وزنهای از گردن شبیهسازی کرد و با نتایج غیرمنتظرهای روبرو شد.
هانسراج در ژورنال Surgical Technology International گزارش میدهد: «وقتی که سر به سمت جلو خم میشود، این نیروها برای 15 درجه شیب به اندازه 12 کیلوگرم، برای 30 درجه به اندازه 18 کیلوگرم، در 45 درجه به اندازه 22 کیلوگرم و در 60 درجه، 27 کیلوگرم خواهند بود. وقتی که زاویه سر روبهجلو تغییر میکند، وزن مشاهدهشده توسط ستون فقرات به میزان چشمگیری افزایش مییابد. این فشارها ممکن است منجر به سایش، پاره شدن و آسیب گردن شده و حتی شاید هم به جراحی ختم شود».
اما این بدان معنی نیست که تلفن خود را به بیرون از پنجره پرتاب و استفاده از ابزارهای الکترونیکی را برای همیشه فراموش کنید، فقط کافی است نترسید و بر خود مسلط باشید. یک فیزیوتراپ اهل سیدنی به نام تیمر سابت میگوید که درد گردن علاوه بر استفاده از تلفن همراه میتواند به خاطر مجموعهای از عوامل، همچون سن، جنسیت، نوع کار و استرسها هم باشد.
او میگوید: «از یک چشمانداز مطلقاً فیزیکی، یافتههای پژوهش اخیر منطقی به نظر میرسد، ولی حال میدانیم که درد چندبعدی است. مجموعه رو به افزایشی از دادهها در مورد اختلالهای ژنتیکی، ویژگیهای رفتاری و احوال شخصی و همچنین محیط فیزیکی وجود دارد که ارتباطشان با درد گردن کشف شده است».
هانسراج اذعان میکند که منطقی نیست انتظار داشته باشیم همه مردم گوشیهایشان را کنار بگذارند تا ستون فقراتشان را نجات دهند، ولی میگوید که صرف آگاهی از مشکل و تلاش برای اصلاح نحوه در دست گرفتن گوشی، میتواند در درازمدت مفید باشد.
فصل دوم :
صبح زود با صدای خروس خون چشماشو باز کرد. دیشب همونجوری که سرش روی رختخواب تا شده بود خوابش برده بود. از اتاق بیرون اومد به گوشه حیاط رفت و از چاهی که زیر درخت های گردو و نارنج بود آب بیرون کشید و دست و صورتشو شست و وضو گرفت . وقتی به پیش خونه اومد مادرشو رو سجاده نماز در حال دعا دید. آروم به کنارش رفت و بوسه ای به سرش زد و بعد چادر و جانمازشو برداشت و مشغول نماز خوندن شد.
بعد از نماز و خوردن ناشتایی با شیر و پنیر محلی که مادرش درست می کرد هر دو راهی زمین زراعی حاج رضا کدخدای ده شدند.هر سال زنها و دخترهای ده روی زمین های کدخدا کار می کردند و کدخدا از محصولش چند تا کیسه برنج هم به اونها می داد. اونهایی هم که زمین داشتند سر زمین های خودشون کار می کردند.. شوکا و مادرش هم به کنار بقیه رفتند و آستین و پاچه های شلوارشونو بالا زدند و وارد شالیزار شدند.
باز هم زنها و دختران با دیدن شوکا نگاه های زیر چشمی و تک و توک پچ پچ هاشون شروع شد. از وقتی که این رفتارهای مردم شروع شده بود شوکا خیلی کمتر برای کار به سر زمین میومد و بیشتر وقتشو به قالی بافی میداد.
ظهر شده بود و اکثر زنها و دختران برای خوردن غذا و استراحت اطراف زمین متفرق شده بودند. مادر ساعتی قبل به دلیل پادرد به خانه بازگشته بود و شوکا تنها شده بود.آروم و با احتیاط از شالیزار بیرون اومد و به طرف رودخونه رفت . اول دستها و پاهاشو شست و بعد از پوشیدن دمپایی های قرمزش شروع به تکوندن لباس هاش کرد . یه جایی بین درختها رو پیدا کرد. زیر اندازشو پهن کرد و چادر و جانمازشو بیرون آورد و شروع به خوندن نماز کرد. بعد بقچه کوچک نان و پنیر و سبزی که مادر براش گذاشته بود رو باز کرد و همین که خواست اولین لقمه رو توی دهان بذاره صدای فریادهای شاد سعید پسر یکی از زنهای ده رو شنید ، وقتی سرشو بالا کرد اونو از بین درختها دید که با عجله به طرف زنهایی که طرف دیگه زمین نشسته بودند رفت. سپس با صدای بلند فریاد زد :آقا احمد برگشته ... آقا احمد از تهران برگشته...!
آرزو خواهر احمد که همراه بقیه برای کار اومده بود از جاش بلند شد و شروع کرد به شادمانی. شوکا با شنیدن این خبر لقمه نان و پنیرش از دستش رها شد و با عجله زیر انداز و بقچشو جمع کرد به طرف ده دوید. اونقدر دویده بود که به نفس نفس افتاده بود. پیچ آخرین کوچه رو هم رد کرد تا اینکه چشمش از دور به در سفید رنگ خانه مشهدی حسین افتاد.و ماشین سیاه و بزرگی رو جلوی در خونه دید که حتی اسمشم نمی دونست .
در همین حال هر دو در جلوی ماشین باز شد و سپس اندام بلند و زیبای احمد که از طرف راننده پایین اومد با اون کت و شلوار مشکی براق شیک جلوی چشمای شوکا ظاهر شد. قلب شوکا شروع کرد به تپیدن ، می خواست با تمام قوا به طرف معبودش بدوه و نامش رو از عمق جانش فریاد بزنه اما همین که لبهاشو از هم باز کرد چشمش به زن جوان و زیبایی افتاد که از در دیگه ماشین بیرون اومد. ناگهان سر جاش خشکش زد و سخن تو دهانش خشکید. با چشمهای متحیر به زن شیک پوشی که لباسهاش نشون از شهری بودنش می داد خیره شد.
احمد با لب خندون به طرف زن رفت و دستشو دور شونه های اون حلقه کرد ، چیزی در گوشش گفت که باعث شد صدای قه قهه زن به هوا بلند بشه و بعد اونو به طرف در سفید خانه مشهدی حسین کشید و با دست به در نواخت. چند لحظه بعد در باز شد و قامت مشهدی حسین نمودار شد که با دیدن احمد با شادی دست هاشو باز کرد و اونو در آغوش کشید سپس به زن جوانی که در کنارش بود نگاه کرد و از جلوی در کنار رفت و اونهارو به داخل دعوت کرد. همین موقع آرزو از راه رسید و با شادی به داخل حیاط دوید و در پشت اون بسته شد.
پاهای شوکا از دیدن این صحنه شل شد ، به سختی خودشو به دیوار رسوند و بهش تکیه زد. اون فقط چند متر با احمد فاصله داشت ، اما احمد حتی متوجه حضور اونهم نشد،احمدی که ادعا می کرد از ده فرسخی بوی عطر یاس هایی که شوکا همیشه تو لباسش میذاشت رو حس می کنه ، حالا از چند متری بدون اینکه اونو ببینه همراه یک زن دیگه از جلوی چشم هاش عبور کرد.
مواد لازم:
روغن زیتون: 3 قاشق سوپ خوری
سیر: 2 حبه
لوبیا سفید پخته: 400 گرم
آویشن تازه: یک قاشق سوپ خوری( اگر از آویشن خشک شده استفاده کردید یک قاشق مربا خوری کافی است)
پاستا: یک بسته از هر نوعی که دوست دارید
جعفری تازه و خرد شده: 3 قاشق سوپ خوری
ریحان خشک: یک دوم قاشق سوپ خوری
نمک و فلفل سیاه: به میزان لازم
طرز تهیه:
لوبیا سفید را از شب قبل خیس کرده و بعد بپزید( در زمان پخت حبوبات، آخرهای پخت، اگر به حبوبات عصاره مرغ اضافه کنید خوش طعم تر میشوند). سپس پاستاها را مثل همیشه در آبجوش ریخته وقتی حالت دندان گیر پیدا کرد آبکش کنید.( چون در این روش پاستا را دم نمیکنیم پس مدت زمان پخت در آب جوش باید کمی بیشتر از زمان پخت هنگام دم کردن باشد)
روغن زیتون را در تابه ریخته، سیرهای خرد شده را درآن کمی تفت دهید. سپس لوبیا سفید، آبلیمو، آویشن، ریحان، نمک و فلفل را به مواد اضافه کرده و در آخر هم پاستا را اضافه کرده، تمام مواد را با هم مخلوط کنید و حدود سه الی چهار دقیقه مواد را روی حرارت بگذارید. بعد شعله را خاموش کرده و جعفری خرد شده را اضافه کنید و در ظرف سرو بکشید.
نکته:
توجه داشته باشید که سیر باید به آرامی سرخ شده و قهوه ای شود وگرنه می سوزد و تلخ می شود.
برای سرو:
اسپاگتی را در ظرفی که آماده کردیده اید بریزید و روی آن را با پنیر پارمیزان رنده شده پر کنید و برگ های کوچک ریحان را برای تزیین روی آن قرار دهید.
سس کلاسیک ایتالیایی را میتوانید متفاوت کنید: این مواد می توانند به سس گوجه فرنگی اضافه شوند. فقط دوباره آن را هم بزنید و گرم کنید.
میگوی پخته شده همراه با یک دوم لیموی تازه
تن ماهی همراه با زیتون سیاه و یک دوم لیموی تازه
یک مشت نخودفرنگی تازه همراه با سبزی های خشک شده
برگ های ریز اسفناج را زمانی به سس اضافه کنید که اسپاگتی را درون آن میریزید و هنگامی که آن را از روی حرارت برداشتید مقداری پنیر گودا روی آن رنده کنید. مطمئن باشید طعم فوق العاده ای دارد.
در مسیر پیاده روی یک نوحه خیلی تکرار میشد با کلی دردسر پیداش کردم چون اسمش رو بلد نبودم
کسانی که پیاده روی رفته باشن خیلی براشون شیرین و خاطره انگیزه وقتی گوش میکنی انگار در مسیر نجف به کربلا هست و به سوی ارباب قدم میزنی
تازه بعد از خوندن متن شعرش فهیمدم چرا عراقی ها اینقدر دوستش دارن. شعرش خیلی خیلی قشنگه و حماسی و خواننده هم حماسی میخونه
خواننده این نوحه یا شاعرش ملاجعفر قشعمی است
فایل تصویری همراه با زیر نویس فارسیرا از لینک زیر دانلود کنید
دانلود کلیپ تصویری مداحی حیاتنا حسین مماتنا حسین( بازیر نویس فارسی)
فایل صوتی را از لینک زیر دریافت کنید
دانلود صوت نوحه عربی حیاتنا حسین مماتنا حسین
این هم متن نوحه همراه با ترجمه اش
ماکتبت الشعر فی أروقة القصور
طالباً للأجور
عندما تنفجر الدماء أو تثور
تکتب السطور
شعرم را در اوراق قصرها ننوشتم تا اجری دریافت کنم، هنگامی که خونها منفجر میشوند و انقلاب میکنند، سطرها به نگارش در میآیند
بقیه در ادامه مطلب