به گزارش لیزنا، «کتابخانهی عجیب» داستان پسر نوجوانی است که در پی کنجکاوی و کشف اینکه سیستم جمعآوری مالیات در زمان امپراتوری عثمانی چگونه بوده، وارد کتابخانهی شهرشان میشود و درگیر ماجراها و اتفاقهای عجیبی میشود.
شیوهی روایت این کتاب، روایت بورخسی است و درعینحال شباهت زیادی با روایت داستانهای «هزار و یک شب» و قصههای شرقی دارد. عناصر شرقی و غربی آمیخته با هم، ضرباهنگ پرشتاب و شاعرانگی خیلی عجیب موراکامی و نوآوری فرمی، از ویژگیهای برجستهی این اثر عنوان شده است.
رجبی، مترجم «کتابخانهی عجیب»، دربارهی ویژگیهای این کتاب و چگونگی ترجمهی آن میگوید: «این کتاب کمتر از سه ماه است که به انگلیسی منتشر شده و من دو ماه پیش نسخهی آن را خواندم و چهارروزه ترجمهاش کردم. با اینکه راوی این کتاب یک پسر نوجوان است، اما مخاطبان کتاب نه نوجوانها هستند، نه بزرگسالها؛ بلکه این کتاب هم مثل «هاکلبری فین» و «تام سایر» تمام گروههای سنی را شامل میشود و هر کسی در هر سنی که باشد از خواندن آن لذت میبرد. البته داستان لایههای پنهانیتر و پیچیدهتری هم دارد که درک آن مختص خوانندگان حرفهییتر است».
او دربارهی ویژگیهای فرم و روایت داستان هم میگوید: «این کتاب نوآوری فرمی بسیار خوبی دارد. نویسنده در این اثر برای روایت، از حروف رنگی، نقاشی و طرح استفاده کرده است. این اولینبار است که نویسندهای چنین فرمی را در اثرش پیاده میکند و رنگپردازی فرم در شکل و پیشبرد روایت و شخصیتپردازی نقش بسیار مهمی دارد؛ به گونهای که ویژگی برخی شخصیتها با رنگ فونت کلمات معرفی میشود».
«کتابخانهی عجیب» از روز یکم بهمنماه، در 99 صفحه و با قیمت 12000 تومان از سوی نشر چشمه به ویترین کتابفروشیها میآید.
یکی از استادان دانشگاه تعریف میکرد:
چندین سال پیش برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم سه چهار ماه از آغاز سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروههای پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست روی نیمکت کناری مینشست و نامش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟ گفت اول باید برنامه زمانی رو به ببینه، ظاهراً برنامه دست یکی از دانشجوها به نام فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟ کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه.
گفتم نمیدونم کیو میگی؟
گفت همون پسر خوشتیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه گفتم نمیدونم منظورت کیه؟ گفت همون پسری که کیف و کفشش همیشه ست هست باهم بازم نفهمیدم منظورش کی بود.
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه.
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگیهای منفی و نقصها چشمپوشی کنه… چقدر خوبه مثبت دیدن.
یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟ حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم.
چقدر عالی میشه اگه ویژگیهای مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقصهاشون چشمپوشی کنیم.
صفحهکلیدهای مکانیکی مانند بسیاری از وسایل قدیمی احتیاج به بهروز رسانی داشته و بسیاری از شرکتهای بزرگ تاکنون اقدام به تولید و عرضه صفحهکلیدهای جدید با ویژگیهای متعدد نمودهاند. به گزارش هفته نامه بایت ضمیمه روزنامه خراسان شرکت 101touch، شرکتی با مهندسان جوان است که نوعی صفحهکلی هوشمند با ویژگیهای منحصر به فرد به بازار عرضه داشته است.
صفحهکلیدهای مکانیکی مانند بسیاری از وسایل قدیمی احتیاج به بهروز رسانی داشته و بسیاری از شرکتهای بزرگ تاکنون اقدام به تولید و عرضه صفحهکلیدهای جدید با ویژگیهای متعدد نمودهاند. به گزارش هفته نامه بایت ضمیمه روزنامه خراسان شرکت 101touch، شرکتی با مهندسان جوان است که نوعی صفحهکلی هوشمند با ویژگیهای منحصر به فرد به بازار عرضه داشته است.