کباب ترکی (مرغ)
خیلی وقته میخوام دستور تهیه این غذای خوشمزه رو بذارم. ولی متأسفانه وقت کم میارم تا اینکه امروز...!!با این روش دقیقا مزه کبابهای بیرون رو میگیره، با این تفاوت که در منزل کاملا بهداشتی و کاملاً به صرفه تهیه میشه.
مواد لازم:
سینه مرغ ..... دو تکه
قارچ .... یک بسته بزرگ (400 گرم)
پیاز...... دو عدد بزرگ
فلفل دلمه ..... یک دونه کوچیک
گوجه فرنگی .... یه دونه کوچک و سفت
روغن، نمک، زردچوبه و فلفل سیاه .... به میزان لازم
طرز تهیه
پخت این غذا دو مرحله داره. اول مرغ و دوم سبزیجات. اگر برای طبخ از ماهیتابه چدن استفاده کنید خیلی بهتره.
سینه مرغ رو میذارم تو فریزر تا کمی خودش رو بگیره (حدود نیم ساعت). با یه چاقوی تیز ورقه های نازک می برم (دقیقا مثل ورقه های کباب های بیرون که با کاردد میبرن). نصف یک پیاز را روی مرغها درشت رنده میکنم و مقداری زردچوبه و نمک و فلفل سیاه روش میپاشم و با کمی روغن روی حرار متوسط میذارم. مرتب هم میزنم تا مرغها آب بندازه. وقتی آبش کشیده شد حرارت رو کم میکنم تا آروم برشته شن.
مرغها که حاضر شدن، ماهیتابه رو خالی میکنم و قارچها رو که درشت خرد کردم(قارچهای خیلی بزرگ 4 تکه، متوسطها 2 تکه و کوچکها درسته) با مقدار کمی روغن تف میدم. بعد چند دقیقه پیازهای درشت خرد شده رو اضافه میکنم و کمی که پیازها نرم شدن فلفل دلمه رو اضافه میکنم. آخر سر هم گوجه رو درشت خرد میکنم و تخم اون رو میگیرم و فیله های اون رو به مواد اضافه کرده و کمی تف میدم. آخر سر نمک و فلفل سیاه به اندازه می پاشم روش و قبل خاموش کردن، مرغها رو به مواد اضافه کرده ، هم میزنم و خاموش میکنم.
نکته 1 : اگر نمک سبزیجات رو اول یا وسط پخت بزنیم ، آب میندازن.
نکته 2 : برای اینکه طعم غذاهای بیرونی رو بده، سبزیجات نباید زیاد پخته بشن و پیاز باید زیر دندون بیاد. همچنین اضافه کردن ادویه دیگری بغیر فلفل سیاه و زردچوبه باعث میشه طعمش عوض شه.
این کباب رو با نون باگت، خیارشور و کمی سالادکاهو با سس کچاپ و سس سفید سرو کنید و از خوردنش در کنار خانواده لذت ببرید!!!! نوش جون
فقط مے تونے بگے بیخیال . .!!!!!!!!!!!!!
یکی از استادان دانشگاه تعریف میکرد:
چندین سال پیش برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم سه چهار ماه از آغاز سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروههای پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست روی نیمکت کناری مینشست و نامش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟ گفت اول باید برنامه زمانی رو به ببینه، ظاهراً برنامه دست یکی از دانشجوها به نام فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟ کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه.
گفتم نمیدونم کیو میگی؟
گفت همون پسر خوشتیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه گفتم نمیدونم منظورت کیه؟ گفت همون پسری که کیف و کفشش همیشه ست هست باهم بازم نفهمیدم منظورش کی بود.
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه.
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگیهای منفی و نقصها چشمپوشی کنه… چقدر خوبه مثبت دیدن.
یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟ حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم.
چقدر عالی میشه اگه ویژگیهای مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقصهاشون چشمپوشی کنیم.