در طب قدیم زالو در کوچه و بازار به فروش میرسیده و تا حدود سیسال قبل، همه میدانستند که برای علاج زخم چرکین و دمل بهترین درمان زالو اندازی است یا برای پیشگیری از فساد دهان و لثه و داشتن دندانهای محکم باید بناگوش را زالو گذاشت.
مخبرالسلطنه در کتاب خاطرات و خطرات حکایتی جالب نقل میکند: «جهانگیرخان وزیر صنایع دچار قانقریا شد و دکتر تولوزان فرانسوی، پزشک مخصوص دربار دستور به قطع پای ایشان داد. آشنایان جهانگیرخان با قطع پا مخالفت ورزیده و میرزاحسنخان جراحباشی محله را به عیادت جهانگیرخان آوردند. او پس از معاینه گفت به من یازده روز فرصت دهید تا این پا را معالجه کنم. میرزاحسن در سه نوبت زالوی زیادی به پای بیمار انداخت و پس از یازده روز از تولوزان فرانسوی دعوت کردند که پا را ملاحظه کند. تولوزان وقتی پا را دید، بهبود آن را تأیید کرد و از اینکه قبلاً به میرزاحسن ناسزا گفته بود معذرت خواهی کرد و دویست تومان به میرزاحسن داد.
زالواندازی جزو سنتهای درمانی پذیرفته شده و به همان معروفیت و مقبولیت حجامت و فصد(رگزنی) بین تودههای مردم رواج داشت، این حیوان یک گرمی به ظاهر مشمئز کننده طی سالیان دراز بیماریهای صعبالعلاجی را به راحتی درمان میکرد و بیماران را از صرف هزینههای گزاف، بریده شدن از اندامها، بد شکل شدن پوست، فلج شدن ناشی از سکته مغزی و . . . نجات میداد.
حکیم جرجانی معتقد بود بهترین زالو، زالوی موجود در آبهای پاکیزه است و شکل او باید همانند دم موش باشد و شکم او سرخ و پشت او سبز و سرش کوچک باشد و او نیز معتقد است منفعت زالو بیشتر در بیماریهای پوستی مانند ریش بلخی، قوبا، سعفه و ...است