با سلام
در نیمسال تحصیلی پیش رو دروس مدیریت نگهداری، قابلیت اعتماد و اقتصاد مهندسی پیشرفته توسط اینجانب در واحد علوم و تحقیقات تهران ارائه خواهد شد. در حال تنظیم برنامه و ریزدرس هستم. زمان شروع کلاسها نیز که احتمالا با تاخیر چند هفته ای باشد از طریق همین وبلاگ اطلاع رسانی خواهد شد. جهت اطلاع شما عزیزان:
قابلیت اعتماد: آشنایی با روشهای تحلیل قابلیت اعتماد با تاکید بر کاربرد تئوری احتمالات و فرایندهای تصادفی هدف اصلی این درس خواهد بود. این روشها در پژوهشهای مرتبط با مدیریت طول عمر زیرساختها و دارایی های فیزیکی کاربرد ویژه و در مدلسازی ریسک کاربرد عمومی دارند.
مدیریت نگهداری: موضوع این درس آشنایی با مفاهیم، استانداردها و الگوهای مدیریت نگهداری زیرساختها با تاکید بر روشهای تصمیم گیری مبتنی بر ریسک خواهد بود.
اقتصاد مهندسی پیشرفته: در این درس پس از مرور مبانی اقتصاد مهندسی و مدیریت مالی، تمرکز اصلی بر مفاهیم مرتبط با ابزارهای نوین تامین مالی، مدیریت ریسک، ارزشیابی و تحلیل ریسک مالی پروژه های بزرگ ساختمانی و قراردادهای مشارکت بخش خصوصی- دولتی خواهد بود.
محور پژوهشی پیشنهادی اینجانب نیز مدلسازی چرخه عمر زیرساختهای عمرانی از تامین مالی تا جایگزینی است.
به امید دیدار
فیروزی
ایرانی بازی!
«رد کارپت» بی رضا عطاران پوچ است و ملال آور. این همان فیلمی است که تمامیتش را به کل از عطاران می گیرد و البته عجیب هم نیست چراکه «رد کارپت» یک مستند داستانی است که عطاران از سفر به فستیوال کن آنرا جمع و جور کرده.
فیلم پر است از ایده های ناب و لحظه هایی که از آنها بوی ساختارشکنی می آید.
رضا: اهل کجایی؟
زن صاحب مهمانخانه: فیلیپین
رضا: آااااااه... فیلیپین، تایلند، پاتایا .. هااا !!!!!
و یا وقتی در مکالمه با آن زن در ترن هنگام اشاره به ریش خود می گوید:
this is for work
می توان گفت عطاران در بِلاد کن، به معنای واقعی کلمه ایرانی بازی در می آورد. از لحظه ای که می رسد تا آن دم که انتظار بازگشت را می کشد. یک ایرانی غریب، جوگیر، ساده لوح و الیته با مرام (به یاد آورید آن لحظه که او مرد دیگری را به بالای پلکان خود راه می دهد. چیزی که از هیچ خارجی بر نمی آید.) و نیز با دوز بالایی از اعتماد به نفس.!!
ملاقات استیون اسپیلبرگ و دادن طرح فیلمنامه به وودی آلن، نقطه اوج ساده لوحی اوست. موضوعی که خوب نخ را دست آن ایرانی فرصت طلب برای تلکه کردن رضا می دهد. اینکه بی ریا سفره دلش را پیش همه باز می کند و در نهایت اعتماد به نفس به هر کس که می رسد خود را یک بازیگر ایرانی که برای ملاقات اسپیلبرگ آمده معرفی می کند.
رضا یک ایرانی است. او شنیده در خارج می شود کارهایی کرد!!! پس وقتی دختر همسایه مهمانخانه را کنار خیابان منتظر می بیند به قصد مخ زنی به او سیگار تعارف می کند و می کوشد سر صحبت را باز کند تا شاید چیزی به او بماسد. این سادگی از همان جنس است که در هنگام صدا زدن جاستین و یا آیشواریا به روی فرش قرمز اهرم محرک اوست. و البته همان که او را با چندرغاز پول و یک دست کت و شلوار عاریه ای، از تهران به فرانسه کشانده به این خیال که کن رد کارپتش را پیش پای او پهن خواهد کرد و نیز اینکه استیون اسپیلبرگ کاشف استعداد و نبوغ او در سینما خواهد بود.
این سادگی و بلاهت است که اعتماد به نفس کاذب می آورد و این اعتماد به نفس کاذب مولد یک "ایرانی بازیِ" تمام قد مضحک می شود ....
آرش سیاوش
فیلمولوژی- دی 93
پیشنهاد اول :
از بین بردن موانع این گونه افراد که این موانع عبارتند از:
1:عدم اعتماد به نفس
ایجاد اعتماد به نفس در افراد برای مقابله و مواجهه با محیط های ناسالم ،تمسخرهای افراد نادان و همچنین خجالتی بودن .
زیرا بعضاً ممکن است فردی که ( به خوصوص نوجوان ها ) اقدام به خواندن نماز میکند توسط دیگران مورد تمسخر قرار بگیرد در چنین شرایطی اگر اعتماد به نفس نداشته باشد از میدان بدر رفته و نماز را ترک کند.در خصوص این افراد باید اعتماد سازی نمود و آن ها را به این نکته تذکر داد که نباید انسان با حرف مردم زندگی کند و به قول معروف دم دروازه را می شود بست اما دهان مردم را نمی شود بست