همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

بارش برف و باران در غرب و مرکز کشور

مدیرکل پیش‌بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی از بارش برف و باران در غرب و مرکز کشور طی دو روز آینده خبر داد.

به گزارش  ،احد وظیفه در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود:  از اواخر روز شنبه ابتدا در شمال غرب و به تدریج در روز یکشنبه غرب دامنه‌های زاگرس مرکزی، جنوب غرب و با شدت کمتر دامنه‌های البرز و در روز دوشنبه شمال شرق کشور شاهد بارش‌های پراکنده باران و برف خواهند بود.

به گفته وی،  بر اساس آخرین نقشه‌های پیش‌یابی هواشناسی امروز بعد ازظهر در برخی مناطق شمال شرق و شرق سواحل دریای خزر بارش پراکنده رخ خواهد داد. در روز یکشنبه شدت بارش‌ها در آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، لرستان و شمال خوزستان است.

مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی تصریح کرد: با حرکت این موج در روزهای یکشنبه و دوشنبه برای استان های تهران، البرز، مرکزی، قم، سمنان و خراسان رضوی افزایش سرعت وزش باد و در برخی مناطق جنوب شرق کشور باد و گرد و خاک پیش بینی می شود.

باران

 

تنها ادامه می دهم در زیر باران

حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم

میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم

ببار باران من نه چتر دارم نه یار

مثل باران چشم هایت دیدنی

شهر خاموش نگاهت دیدنی

زندگانی معنی لبخند توست

خنده هایت بی نهایت دیدنی

...وسامرا همچنان نور می افشاند

 

دشمن بودند / آن روز هم سیاه می پوشیدند

دشمنان نور و روشنی / در جامه عباسیان

و امروز هم سیاه می پوشند / دشمنان نور در جامه داعش

-این نمادهای باطل و توحش- / امروز از خورشید می ترسند

واگر بتوانند / دگرباره سامرا را منفجر می کنند

چنانکه دیروز / آفتاب سامرا را

به مهمانی زهر بردند / اما نمی دانند نورخدا خاموش شدنی نیست

بلکه ریشه می سوزاند / از سیاهی و تباهی

این را تاریخ شهادت می دهد... / نه امروز می فهمند

ونه دیروز فهمیدند که/ خورشید

به حصار درنمی آید/ حتی اگر لشکری از سیاهی

گرد آن را بگیرد / چنانکه وقتی باران

می بارد / حتی اگر همه چتر بر سر گیرند

باران می بارد / و زلال جاری می شود

و راه اقیانوس در پیش می گیرد / تا در هم آوایی با خورشید

دگر باره به آسمان برخیزد / و باز ببارد و ببارد و ببارد

و خورشید / و باران

- اگر قابل باشند - / شرابه ای از نگاه شمایند

که اهل ایمان / در پرتو نگاهتان

ره به بهشت می برند / و چشم بستگان کور باطن را

مسیر به مقصد جهنم ختم خواهد شد / چنانکه شد

شما را به حصر گرفتند / دیوار در دیوار

نفر در نفر / اما انوار شما

اما زلال کلمات شما/ حصارها را درنوردید

و بر ضمیر و ذهن مردمان نشست / و هر که را،

جانی بود به نور رسید / و محروم از نور کسانی بودند

که پشت به قبله امامت / پشت سر دروغی به نام «معتمد عباسی» می ایستادند

ایستادنی که اگر چه / به ظاهر رکوع و سجود می شد

اما بهره ای از نماز نداشت / که نماز

- به فصل اقامه - / زمین و زمان را

از فحشا و منکر پاک می کند / اما آن روز

در سایه سیاه دروغی به نام «معتمد» / که خود را خلیفه می خواند

منکر فراوان می شد / و چه منکری بالاتر از

به حصر کشیدن خورشید ولایت / و بازداشتن مردم

از چشم شدن به تماشای آفتاب / و نماز به امامت مردمی از سلاله رسول ا...(ص)

که زمین و زمان را از منکر و فحشا پاک می کرد؛ / منکر در منکر می شد

و فحشا در فحشا / وقتی خلیفه عباسی

جامه خلافت می پوشید / چنانکه در خلافت پدرانش هم

فحشا و منکر / زمین و زمان را می آلود

آقای عسکری / خلیفه را لشکری بود از تیغ و شمشیر

و شما را «عسکری» از کلمه و کلام / آنان به باطل تیغ می‌کشیدند

و از لبان شما به حق کلمه می بارید / تا آدمی راه آسمان را گم نکند...

آقای من / ای امام لحظه های روشن

پیش نماز اجابت قیام و قنوت / شما ما را از

کوچه های تاریک / به نور عبور دادید

و تا بهار امامت / آخرین حجت خدا رساندید...

و هر که را / عقل بود و هوش

دریافت / امامت

نوری است که / حضرت خداوند

- به حکمت و غیرت - / آن را جهان تاب می کند

و به رغم خواست کافران / عاقبت از آن صالحان است

... و اینک/جهان منتظر طلوع پور رشید شماست / در انتظار قائم آل محمد...(عج)

خراسان جنوبی - مورخ چهارشنبه 1393/10/10 شماره انتشار 18870 /صفحه2/اخبار

امام عسکری علیه السّلام و معجزه استخوان انبیاء

امام عسکری علیه السّلام و معجزه استخوان انبیاء

امام عسکری

 

امام به عنوان هادی امّت، به دنبال هدایت و گره گشایی از کار مردم است؛ فرقی نمی کند که حجّت الهی در چه شرایطی زندگی کند؛ خواه در فضایی نسبتاً باز، خواه در فضایی کاملا بسته و تحت نظر. امام حسن عسکری علیه السّلام که از سال 234 ق به همراه پدر بزرگوارش، امام هادی علیه السّلام در سامرّا به سَر می بردند، دوران سختی را می گذاردند امّا این سختی دوران، مانع هدایتگری ایشان نمی شود.

 

ماجرای شگفت انگیز استخوان و باران

مدّت امامت امام عسکری علیه السّلام، 6 سال بود. در یکی از این سال ها، در سامرّا، قحطی پیش آمد؛ معتمد عبّاسی، خلیفه وقت، دستور داد مردم به نماز استسقاء (طلب باران) بروند. مردم سه روز پی در پی برای نماز به مصلّی رفتند و دست به دعا برداشتند امّا باران نیامد. روز چهارم «جاثَلیق» (1)، بزرگِ اسقفان مسیحی (2) همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت. یکی از راهبان هر وقت دست خود را به سوی آسمان بلند می کرد، بارانی درشت فرو می بارید. این بار هم همینطور شد و در اثر دعای او، باران زیادی بارید؛ این مسئله سبب شکّ و تردید مسلمین گردید به گونه ای که حتّی عدّه ای به مسیحیّت (3) تمایل پیدا کردند.

به دنبال این جریان، خلیفه عبّاسی دست به دامان امام حسن عسکری علیه السّلام شد که در زندان بودند. خلیفه به امام عرض کرد که امّت جدّت رسول الله صلی الله علیه و آله را دریاب که هلاک شدند و داستان را برای امام تعریف کرد. امام فرمودند: فردا خواهم آمد و شکّ مردم را به امید خدا برطرف خواهم ساخت.

امام به عنوان هادی امّت، به دنبال هدایت و گره گشایی از کار مردم است؛ فرقی نمی کند که حجّت الهی در چه شرایطی زندگی کند؛ خواه در فضایی نسبتاً باز، خواه در فضایی کاملا بسته و تحت نظر

فردا که شد مردم آمدند، آن راهب نصرانی هم آمد. همین که دست ها را بلند کرد که دعا کند، امام عسکریّ علیه السّلام به بعضی از خدمت گزاران خود فرمود: دست راست راهب را بگیرید و ببینید میان انگشتان دست او چیست؟ استخوان سیاهی از دست راهب گرفتند؛ امام خطاب به راهب فرمودند: اکنون دعا کن و از خدا طلب باران کن، همین کار را کرد امّا آسمان که می رفت بارانی شود، در اثر دعای او باز شد و خبری از باران نشد.

خلیفه از امام پرسید: ای ابا محمّد این استخوان، چیست؟

امام عسکریّ علیه السّلام فرمود: این راهب از کنار قبر یکی از انبیاء عبور می کرده به این استخوان که متعلّق به بدن او بوده، دست پیدا کرده، و هیچ استخوان پیامبری ظاهر نمی شود مگر اینکه از آسمان باران می بارد.(4)

 

دو نکته طلایی

از این حادثه عظیم دو نتیجه می گیریم:

اوّل مسئله توسّل به انبیاء و اولیای الهی که مورد انکار طائفه وهّابیّت است؛ به این گمان که پیامبر که رحلت کرد، دیگر هیچ کاری از او بَر نمی آید. روشن است که این گمان به سبب جهل این طائفه به هویّت اصلی انسان یعنی نفس و جان انسان می باشد. این واقعه به روشنی اثبات می کند که حتّی تکّه ای از بدن مبارک یکی از اولیای الهی قادر است به اذن الله، کارهای بزرگی را انجام دهد.

دوم در خصوص افرادی که پیش گویی می کنند یا فال می گیرند و مانند آن، مردم عزیز بدانند که بسیاری از این اشخاص در شرایط خاصّی قادر به انجام کاری می باشند. به عنوان نمونه جایی که برای نشستن انتخاب می کنند، مهمّ است، از او بخواهید تا جای خود را تغییر دهد، آن گاه کارش را ادامه دهد. آیا خواهد توانست یا...!

امیدوارم از این واقعه تاریخی بهره برده باشید.

 

پی نوشت:

1.  به رئیس نصاری در مناطق اسلامی، جاثَلیق گفته می شود.

2.  به واعظ و خطیب مسیحیان،اسقف گفته می شود؛ کاتولیک ها، اسقف اعظم رم را «پاپ» می نامند.

3.  برای مطالعه درباره مسیحیّت به کتاب ارزشمند "شناخت مسیحیّت" اثر عبّاس رسول زاده و جواد باغبانی نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، مراجعه کنید.

4.  إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة فی معرفة الائمّة، مصحّح رسولی محلّاتی، هاشم، نشر بنی هاشمی، چاپ اوّل، 1381ق، تبریز، ج2، ص429.

منبع:سایت تبیان

و اما بعد از سالها...

 

حرف هاى نگفته ام یک عمر ته یک گنجه در دلم ماندند

بغض بد خیم و بد تراشم را ابر هاى سیاه پوشاندند

لب خشک کویرى ام جان داد... ابر هاى خسیس و بى انصاف

گیسوان بلند باران را روى دریا همیشه افشاندند

هى نوشتم که دوستت دارم، سوژه ى ناب من خودت هستى

هى نوشتم براى تو اما... شعر ها را غریبه ها خواندند

آبرویم به باد ها پیوست، متهم شد دلم به رسوایى

در حضور عمیق و سردت بود که مرا دور شهر چرخاندند

معنى گنگ و مبهم رازند... چشم هاى تو دردسر سازند

چشم هایى که روح مستم را زیر باران درد سوزاندند

رسم عاشق کشى است اجرا کن، با دلم هر چقدر بد تا کن

خون بریز و برقص و غوغا کن... اخم هایت مرا نترساندند

چشم هایت چقدر نامردند ته بن بست عشق آخر سر

روح ولگرد این مسافر را بر ستونهاى دار رقصاندند