تولید باران با استفاده از هرعمل مصنوعی که با تحریک و تغییر در فرآیندهای درونی
ابر همراهاست، باروری ابر نامیده میشود. معمولا باروری ابرها با اضافهکردن موادی
خاص بهنام عاملهای باروری انجام میشود.
پروردگارا!
بوی باران میآید، آنگاه که دلبرانه غرق تماشای نشانههایت در کائنات میشویم و به شوق دیدارت، تو را بسیار میخوانیم و به امید وصالت، با همهی وجودمان پیشانی بر مهر اطاعتت میگذاریم. بوی باران میآید؛ آنگاه که عاری از کبر و ریا و جدا ار هر کینه و خطا، همنشین دلنوازان آستانت میشویم و میان خیل عاشقانت، عزّت، آبرو و صبوری میطلبیم. آری بوی باران میآید.
یا ذالجلال و الاکرام
باران اول
رسیده ام به تو اما گریستم تا تو
تمام فاصله را جاده را اتوبان را
نگاه من همه ی راه تا به تو برسد
کشانده است به دنبال خویش باران را
ولی نخواسته در بین راه سوزاندم
دل اهالی محروم چند استان را
بر آن سرم که کنار ضریح یاد کنم
ولو به قدر نگاهی تمام آنان را
نگاه های پر از حسرت کشاورزان
میان دشت تکان های دست چوپان را
و آن غریبه که در قهوه خانه ی سر راه
همان که خم شد و بوسید تکه ی نان را
همان که نام تو را برد زیر لب وقتی
که روی میز غذا می گذاشت لیوان را
همان که گفت ببینم تو زائری ؟ گفتم
خدا بخواهد ... آهی کشید قلیان را
همان که گفت به آقا بگو غلط کردم
بگو ببخشد ، راننده ی بیابان را
بگو از آنچه که می داند او پشیمانم
خودش نشان دهد ای کاش راه جبران را
چقدر بغض ، چقدر آه با خود آوردم
و التماس دعاهای مرزداران را
خلاصه این که به قول رفیق شاعرمان
« چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را »
باران دوم
رسیده ام به تو حالا ولی نمی فهمم
دلیل خشکی این چشمه های جوشان را
چرا به داد دل من نمی رسد اشکم
بخوان برای نگاهم نماز باران را
ضریح نو شده در پس زمینه ای از اشک
سکوت کردم و زیبایی دو چندان را...
چه روزهای قشنگی که کربلایی کرد
ضریح تازه ی تو شهرهای ایران را
تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه
چنان که جلد طلاکوب ،متن قرآن را
دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خدا کند که بسازیم قبر پنهان را
برای حضرت زهرا ضریح می سازیم
و دست فرشچیان طرح می زند آن را
(سید حمیدرضا برقعی)
صاف میشد به حرمت عزدارانی که زیرباران به سینه می زدند.
نه،این که باران بود و رحمت الهی.......
اگر از آسمان سنگ نیز ببارد محال است جلودار عزاداری
تاسوعای عاشقان ارباب شود.
باران می بارید و ناخودآگاه این شعر به یادم آمد:
زیر بارون آسمون همیشه حرمت دارد زیر بارون دل من حس زیارت داره
زیر بارون این دلم همش شکایت داره کجا بودی کربلا والله خجالت داره
وقتی باران می بارد، اشک هایم را با نوازش هایش پنهان می کنم و او همدم لحظه های غمگین و شادم می شود، اوست، که همیشه با من است :
"باران"
هوا بارونی و قلبم گرفته
صدای شرشرش ماتم گرفته
درخت ها با تکان و لرزش باد
چه می رقصند به پشت شیشه این بار
زمین خیس و تک و تنها می مونه
واسه تک عابرش هر دم می خونه
....
*(برای مطالعه ی شعرِ کامل لطفا به "ادامه ی مطلب" رجوع کنید )