همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

389

نشستیم تو ماشین ُ من یهو چشَمـ به خوشبو کننده ی بستنی شکلِ توی ماشین افتاد ُ دلم بستنی خواست ُ گفتم بستنی...سریع از ماشین پیاده شدی ُ رفتی سوپری که اون نزدیکیا بود ُ با یه کیسه پر از قاقالی لی برگشتی..میگی خانومی گفتم بستنی تابستونی،زمستونی بده ؛نداشت گفتم هرچی که خوشمزه ست ُ بچه ـها خیلی دوس دارن ازونا بده اونمـ اینارو داد:)

خواب ..

در آغوش من خفته ای

و پیش از خوابیدن گفته ای

خواب بستنی ببین

و پیش از گفتن

مرا بوسیده ای

با طعم سیب..

و پیش از بوسیدن

یک دور تمام مرا در باغ نارنج وترنج گردانده ای

آرامش قشنگم!

و حالا من

با خیال تو برگشته ام

در آشتفگی موهات

بستنی می خورم

و خواب تو را می بینم ...!!

145

یاجمیل

 سلام...
راستش نمیخواستم بیام و بنویسم؛ 可愛いやつ のデコメ絵文字 تو پست قبلی هم نوشته بودم که احوالاتم ناجور هست グーミーズ のデコメ絵文字و می خوام برم و تازه برگردم؛ راست برگردم، بانظم و محکم برگردم. خواستم اول یه برنامه ریزی مشدی انجام بدم و بعدش خدمت برسم، اما دیدم این عقب انداختن های مدام راه گشا که نیست هیچ بلکه تنبلم هم میکنه゜*きゃわ*゜ のデコメ絵文字، ما هم که ناجور تنبلی گرفته وجودمون رو و ゜*きゃわ*゜ のデコメ絵文字..... خلاصه امروز صبح دیگه تصمیم گرفتم بیام و بنویسم، باشد که برنامه ریزی هم پشت سر این تجدید قلم بیاید. 
  میخوام تو دور جدید نوشتنم فقط خاطرات رو ننویسم(タイトルなし) のデコメ絵文字، مثل پست های اولم درس اخلاق هم باشه، تجارب زندگی و خیلی حرف های مفید و حرکت دهنده هم باشه که باید نوشته بشه تا کمک حالمون باشه. این روزها فوق العاده سردرگم هستم، امتحانات ترم هم نزدیکه، ضمنا دوتا هم تحقیق دارم اساسیかわいい男の子&女の子(*/□\*) のデコメ絵文字.... اینا خبرهای فوری فعلی و تازه بود، اما خبر جدید غیرفوری زیاد دارم، اما چون عکساشون تو گوشیم هست باید بعدا در خدمتتون بذارم، یکی از خبرهای غیرفوری عکساش در دسترس
می باشد!!! روز دانشجو و مناظره ای که من و آقاییم توش باهم رو سن رفتیم. میگم چی شد، فعلا عکساش رو داشته باشید.
  وااااااااااااااااااااااااای!!!! スマイル シリーズ のデコメ絵文字فوتوشاپم خراب شده، نمی تونم چهره هامون رو خط خطی بکنم و عکس ها رو بذارم، فعلا این عکس پایینی رو داشته باشید تا بعد...

 

من و آقاییم کنار هم رو سن مناظره ی روز دانشجــــــــــــــــــــــــــــــــــــو، دانشگاه آقاییمかわいい男の子&女の子(*/□\*) のデコメ絵文字...
سعی کردم عکسی بذارم که چهره هامون چندان مشخص نباشه...

 

نکته نوشت مهم: دوست ندارم وقتی خودمون یه دنیا حکایت اخلاقی و حکمت دینی و سخن بزرگان داریم از داستان های وارداتی استفاده کنم اما یاد سخن حضرت امیر (ع) افتادم اونجا که فرمودند حکمت رو از منافق هم باشه بگیر، حقیر هم این داستان کوتاه خارجی رو گذاشتم....
تکراری شاید باشد اما تذکر توصیه ی قرآن حکیم هست، تذکر یعنی یادآوری کردن...

 

シンプル、カラフル のデコメ絵文字زود قضاوت نکن...シンプル、カラフル のデコメ絵文字
پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد پشت میزی نشست.
پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.پسر بچه پرسید یک بستنی میوه ای چند است؟
پیشخدمت پاسخ داد 50 سنت پسر بچه دستش را در جیبش کرد وشروع به شمردن کرد
بعد پرسید یک بستنی ساده چند است؟
در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند.
پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد 35 سنت پسر دوباره سکه هایش را شمرد وگفت لطف کنید یک بستنی ساده پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید حیرت کرد.آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2سکه 5 سنتی
و 5 سکه یک سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیشخدمت.

بستنی انار

طرز تهیه بستنی انار

مواد لازم برای بستنی انار (برای ۸ نفر):


 انار بزرگ  ۲ عدد
 لیمو ترش (لیمو شیرازی) یک عدد
 شکر  یک و نیم پیمانه
 خامه غلیظ ۲ پیمانه

طرز تهیه بستنی انار :

• با فشار دست آب انارها و آب لیمو را گرفته، درون کاسه‌ای بریزید. (باید حدود ۳/۴ پیمانه آب انار داشته باشید).

 • مقداری از دانه‌های انار را برای تزیین بستنی کنار بگذارید.

 • به آب انار و لیمو، شکر اضافه کرده و خوب هم بزنید تا کاملا شکرها حل شوند.

 • به مخلوط فوق، خامه را اضافه کرده، آنقدر آن را هم بزنید تا خامه به رنگ صورتی یکدستی درآید.

 • مخلوط را با قاشق درون ظرف پلاستیکی محکم دردار ریخته و حداقل به مدت ۴ ساعت یا طی شب آن را درون فریزر قرار دهید.

 • بستنی را از فریزر بیرون آورده و روی آن را با دانه‌های انار تزیین کنید.

گاهی لازمه به ظاهر اونی نباشیم که درواقع هستیم

روزی پسرکی وارد مغازه ای می شود و مغازه دار در گوشِ مشتریش می گوید: «اون پسر رو

می بینی؟ اون احمق ترین پسرِ دنیاست! ببین الان بهت ثابت می کنم!»

مغازه دار یه اسکناس یک دلاری توی یک دستش و دو تا سکه ی 25سِنتی توی دستِ دیگرش

می گذاره و پسرک رو صدا میکنه و بهش میگه: «پسرم، کدوم دست رو میخوای؟»پسرک سکه ها

رو بر میداره و از مغازه بیرون میره. مغازه دار رو به مشتری گفت : «نگفتم؟»

بعدا وقتی مشتری از مغازه بیرون میاد، پسرک رو میبینه که داره از مغازه ی بستنی فروشی

میاد بیرون.میگه : «عمو جون, میتونم بپرسم چرا توی مغازه سکه ها رو انتخاب کردی؟»

 پسردر حالی که بستنی رو لیس میزد، رو به مرد گفت:«چون روزی که اسکناس رو بردارم،

بازی تموم میشه!!»